من حدود برج ۱۰ وارد کنگره شدم و میخواهم از خاطره و حسی که وارد کنکره شدم بگویم. من قبل از ورود به کنگره افسرده و زود رنج بودم هرکس هرچیزی میگفت زود از کوره در میرفتم. بارفتارهای بدم در حق خانوادهام بد میکردم، اما بعد فهمیدم از یک معتاد بیمارتر هستم، و انرژی منفی همیشه همراهم بود و مانع پیشرفت من در زندگی میشد و به این درک رسیدم که اول باید خودم را به درمان و آرامش درونی برسانم.
وقتی با کنگره آشنا شدم با خود گفتم که کنگره۶۰ برای معتادان در حال سفر است، من چرا باید بروم؟ وقتیکه به کنگره آمدم راهنمای تازهواردین خانم فاطمه عزیز با من صحبت کردند و با حرفهایشان من را جذب کنگره کردند.من از دیدگاهی که به مسافرم و خاطرات بدی که از مسافرم داشتم ک باعث حال خرابی من میشد به ایشان گفتم، خیلی سبک و آرام شدم و من با آن حال خوب و انرژی بالا به خانه برگشتم و تصمیم گرفتم همیشه به کنگره بیایم اول بهخاطر حال خودم دوم بعد به خاطر مسافرم.
چون اگر حال من خوب باشد حال مسافرم و خانوادهام خوب است. ۴ماه بعد از ورود من به کنگره روز رهایی مسافرم رسید که خیلی حس خوبی بود، برایم جالب بود و ما برای رهایی خوشحال به دیدار آقای مهندس دژاکام به پارک طالقانی رفتیم و هرچه نزدیکتر میشدیم این حس بیشتر شکوفا میشد. حال و هوای دیگری داشت و بالاخره ساعت ۱۱ صبح بود که نوبت ما رسید و به محضر مهندس دژاکام رفتیم.
زمانیکه گل رهایی را دادند انگار جان دوباره به ما بخشیده شد و از همسفران شنیدم که میگفتند گرفتن گل رهایی از دست جناب مهندس دژاکام چه لذتی دارد. این لحظه را چشیدم و حس خیلی خوبی به من داد. خدا را شکر میکنم که کنگره را سر راه من قرار داد، مسیر درست زندگی کردن را به ما آموخت و خودم را دوست داشته باشم و بشناسم. در راس از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و اعضای کنگره ۶۰ بابت بستری که برای من فراهم کردهاند تا به آرامش درونی خود برسم و خیلی چیزها در مسیر زندگی من تغییر کند تشکر میکنم. امیدوارم تمام مسافران و همسفران به رهایی برسند و این لحظه شیرین را تجربه کنند. آمین
نویسنده :همسفر فاطمه رهجوی همسفر سمیه لژیون(چهارم)
رابط خبری :همسفر فرشته رهجوی همسفر سمیه لژیون(چهارم)
ارسال: همسفر میترا دبیر سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
143