English Version
This Site Is Available In English

خویشتن خویش یعنی درون انسان

خویشتن خویش یعنی درون انسان

جلسه چهاردهم از دوره چهل‌ و دوم جلسات آموزشی‌ خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی پهلوان محترم مسافر محمد حسن و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه " وادی سوم و تأثیر آن روی من (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند)" در روز یک‌شنبه ۴ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمد حسن هستم یک مسافر؛

خدا را شکر می‌کنم که در جمع شما عزیزان در نمایندگی خمین هستم و از عزیزانی که این بستر را فراهم کردند که ما بتوانیم دور هم جمع بشویم تشکر می‌کنم.

دستور جلسه وادی سوم، باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند؛ ما ۱۴ وادی داریم برای رسیدن به خود و سه سفر داریم سفر اول از مصرف تا قطع مواد سفر دوم از قطع مواد تا رسیدن به خود. این ۱۴ وادی مسیر حرکت را مشخص می‌کند. هفت تای اول قوانین را بیان می‌کنند و هفت وادی دوم که حکم اجرا دارد، کتاب قرآن هم همین است که احکام نظری و احکام عملی است وادی‌ها هم همینطور است. وادی سوم هم جزء وادی های نظری است وادی اول تفکر است و اولویت‌بندی خواستن و نخواستن است وادی دوم وادی امید و ناامیدی است وادی سوم وادی اعتماد به نفس است یعنی اعتماد به نفست را تقویت می‌کند. تفکر کردی و امیدوار شدی خواسته را از نیاز تشخیص دادی و هر موقع نیاز و خواسته را تشخیص دادی، درست است وقتی فردی فاصله خودش را تا خواسته نگاه می‌کند ناامید می‌شود و می‌گوید من توان ندارم. خواسته ام این است که امسال این کار را بکنم درمان بشوم، ازدواج و کار بکنم، عضو لژیون سردار بشوم، تعهدم را پرداخت بکنم و این فاصله را که می‌بیند ناامید می‌شود در وادی دوم می‌گوید هیچ موجودی بی خودی پا به حیات نگذاشته و تو می‌توانی و باید تشخیص بدهی کجا هستی و کجا می‌خواهی بروی و در وادی سوم می‌گوید که اعتماد به نفس داشته باش هر کاری کردی خودت برای خودت کردی هیچ کس نمی‌تواند برای کسی کاری بکند؛ دیگران می‌توانند در کنار انسان قرار بگیرند و روحیه بدهند، کمک بکنند ولی آن کسی که می‌تواند خودش را ارتقا بدهد خود انسان است. خویشتن خویش هم یعنی درون انسان و هیچ موجودی این توانایی را ندارد که به درون خودش توجه کند و فکر بکند. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که اگر به طبیعت و جهان دقت بکنیم تفکر خداوند هستیم و در یک تفکر داریم زندگی می‌کنیم. وقتی خداوند جهان را خلق کرد فکر کرد وگرنه همه چیز منظم نبود که ماه کجا و خورشید کجا باشد درخت چطوری باشد شیر و پلنگ کجاست انسان کجاست و الی آخر. خداوند تفکر کرده و من دارم در تفکر خداوند زندگی می‌کنم در یک تفکر برتر دارم زندگی می‌کنم و در تفکر ی دارم زندگی می‌کنم که باید او را بشناسم و اگر بدانم خداوند چه طوری فکر کرده دیگر ناامید نمی‌شوم. خداوند می‌گوید اگر توان داری باید ببخشی و از چیزهایی که به تو داده شده ببخشی، بگذری و رها کنی. و من با تفکر شیطانی که دارم در سی دی آخری که آقای مهندس می‌گوید جن و انسان تفاوت آن در همین است، در شرایطی هستم که مخالف تفکر خداوند دارم فکر می‌کنم و در وادی‌ها هست؛ قوانین نظری و اجرایی هم هست و چون مخالف فکر می‌کنم نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. بخشندگی ندارم و فکر می‌کنم هر چیز هست مال من است. وقتی انسان به درون خودش برود و بیشتر فکر بکند باید اول از بندهای بیرونی رها شده باشد داعیه‌ی بخشندگی و داعیه‌ی صلح درونی و آرامش داشته باشد و این‌ها را با انجام دادن وادی‌ها می‌توان به دست آورد. از طبیعت الگو بگیریم و به کائنات عشق بورزیم. در لژیون سردار می گویند با محبت ساختارها آغاز می گردد و بدون آن هرچه هست رو به زوال می‌رود. وقتی به وادی چهاردهم می‌روی می‌بینی که در وادی اول می‌گوید با تفکر ساختارها آغاز می‌شود ولی اینجا می‌بینی با محبت ساختارها آغاز می‌گردد و بدون محبت و عشق هرچه هست رو به زوال می‌رود و هر آنچه هست مال خداوند است و خویشتن خویش مال خداوند است. من که چیزی از خودم ندارم و آن چیزی که خداوند به من هدیه داده از مال و دارایی ببینم آیا مال من هست یا نیست؟ یک نیازمند که از بغلش رد می‌شوم به او فخر می‌فروشم؟ ما خدمتگزارشان هستیم یا آقا سرورشان هستیم؟ تنها منم که باید جایگاهم و نوع دیدگاهم را مشخص کنم سمت جن هستم یا سمت روح هستم؟ تفکر خداوند را بر می‌دارم یا تفکر شیطان را بر می‌دارم کدام جهت می‌خواهم بایستم. در وادی اول است که هر کسی باید جایگاه خودش را مشخص کند. بدانم کدام طرفی باید حرکت کنم رو به نور هستم یا رو به تاریکی هستم، معلوم هست؟ وقتی من دچار ناامیدی و افسردگی می‌شوم که جهت حرکتم به تاریکی باشد و وقتی رو به روشنایی حرکت می‌کند همه این‌ها از بین می‌رود. در سفر اول با بخشش است که درمان می‌شویم ما باید اول صفات منفی را ببخشیم دروغگوییم را باید ببخشم و کم کنم. در سفر، مواد را باید کم کنم روزی دو گرم کم می‌شود روی شربت می‌آیم کم می‌شود و راهنما به من می‌گوید چه کار کنم. ببخشم سیگار را و با آدامس کم می‌کنم دانایی می‌گیرم و باید یاد بگیرم که هر چیزی دارم مال همه است و آن چیزی که همه دارند مال من است. یعنی ما باید از کثرت به وحدت برسیم یعنی ما همه نشانه‌هایی از خداوند هستیم و در هرکدام از ما یک صفت مثبت هست و وقتی کنار هم جمع می‌شویم صفت‌های مثبت تبدیل می‌شوند به یک انسان کامل و انسان کامل یعنی کسی که همه صفات مثبت در او هست. وقتی جمع ما تبدیل به یک انسان کامل می‌شود دعایی که در انتها می‌خوانیم مستجاب می‌شود انسان کامل خیلی کارها از دستش بر می‌آید و مورد توجه خداوند است. ما هر کدام از صفات منفی دیروز را کم کرده باشیم به انسان کامل نزدیک می‌شویم و این وادی‌ها را پل حرکتی خودمان بدانیم برای رسیدن به خود و بدانیم درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است و یادگاری هم از من داشته باشید که تکامل هم فوق تعادل است و برای اینکه به هدف انسانی مان برسیم باید درمان بشویم و به تعادل برسیم و در نهایت به تکامل برسیم.

 ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

نویسنده و تایپ مطلب: مسافر حسین از لژیون چهارم 

ویراستار: مسافر حمید 

عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت 

مرزبان خبری: مسافر محمد 

گروه سایت مسافران نمایندگی خمین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .