چهاردهمین جلسه، از دوره اول، کارگاههای آموزشی - خصوصی کنگره ۶۰، ویژه خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی مسافر مریم، نگهبانی مسافر مینا و دبیری مسافر مونا، با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من» روز شنبه، مورخ ۳ خردادماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مریم هستم مسافر،
قبل از هر سخنی، از خداوند مهربان سپاسگزارم که راه کنگره را بر من گشود و از جناب مهندس و تمامی راهنمایان و خدمتگزاران، تشکر و قدردانی میکنم که بنده را موردحمایت، هدایت و توجه قرار دادند، همچنین از خانم مریم راهنمایی خوبم، ممنونم که به من اجازه خدمت دادند. دستور جلسه این هفته وادی سوم و تأثیر آن روی من است.
سرفصل وادی سوم میگوید: «باید دانست هیچ موجودی بهاندازه خود انسان به خویشتنِ خویش فکر نمیکند.»وادی سوم یعنی یک حرکت و یک شروع تازه بهطرف صراط مستقیم. زمانی من میتوانم به آرامش و آسایش برسم که خود را شناخته باشم، و زمانی که آن آرامش و آسایش را لمس کنم، همه چیز، زیبا و قشنگتر میشود.
حرکت در صراط مستقیم مانند کلیدی است که دربهای بسته در مسیر زندگی را باز میکند، اگر تلاش و کوشش نباشد، انسان نمیتواند به آرامش و آسایشی که مد نظرش است برسد، خود من قبلاً دچار درد و آسیب عاطفی شده بودم و رنج میکشیدم.
خیلی زود مفهوم آن درد رنجها برایم مشخص شد و دانستم که عملکرد من اشتباه بوده، حرکت من عقلانی نبوده و مسلماً پشت این عملکرد نادرست، یک تفکر منفی وجود داشته است. من دانسته یا ندانسته دچار اشتباه شده بودم و مصرفکننده شدم و تمام آن تا به سامانیها، بر اثر بذرهای بود که خودم کاشته بودم و در تاریکی و عمق ظلمات قرار گرفتم.
وقتی که انسان بذر نیکو بکارد، حتماً محصول خوبی هم برداشت خواهد کرد و هر گاه تخم یا بذر تلخ بکارد، به همان نسبت با مزرعهای از علف هرز، مواجه خواهد شد که ازبینبردن آنها بسیار سخت و زمان بر است.
قبل از ورود به کنگره، همه نا ملایمات و سختی ها را از جانب خانواده و اطرافیان می دانستم و فکر می کردم آنها مسبب بد بختی های من هستند و با خود می گفتم سر نوشت من همین است و هیچ راه نجاتی وجود ندارد.زندگی من بهگونهای بود که اصلاً دوست نداشتم با کسی رفت آمد کنم، حتی اگر عزیزترین افراد خانواده مثل برادر، دختر، خواهر یا دامادم میخواستند به منزل ما بیایند، همیشه نگران بودم که چگونه مصرف کنم؟
کارم بهجای رسیده بود که وقتی مادرم در بستر بیماری افتاد و سپس فوت کرد، من حضور نداشتم؛ زیرا تحتتأثیر مواد مخدر قرار داشتم و در زندانی محبوس بودم که خود، با دستان خود آن را ساختهوپرداخته و غرق در تاریکی مطلق، ناامید و مأیوس از همهکس و همهجا بودم.
خدا را شکر که با کنگره آشنا شدم و خدا را شکر که توانستم پا در این راه بگذارم. من از تاریکیها و سیاهیها، واقعاً خسته شده بودم و از خدای خود طلب یاری داشتم؛ اما به من میگفتند: خودکرده را تدبیر نیست. ولی با ورودم به کنگره و آشنائی با وادی سوم، فهمیدم هر کاری که از روی بیتدبیری، با خود و زندگیام کردهام، حتماً چاره و تدبیری برای جبران وجود دارد و با تلاش و کوشش و با ایمان به خداوند، می توان همه آن خرابی ها را جبران کرد و زندگی را از نو ساخت.
من میتوانم دوباره شروع کنم، مشروط بر اینکه، صبور باشم، پشتکار داشته و پارامتر زمان را حتماً در نظر بگیرم. پس از ۱۰ الی ۱۱ ماه آموزش، ضمن درمان کامل، زندگی هم رنگوبوی دیگری گرفت و آرامآرام متعادلتر شد، زیرا دست در دست راهنما گذاشتم، پیوسته گوش به فرمان بودم، چشم گفتم، CD نوشتم و سر وقت آمدم، در نتیجه توانستم به حال خوبی که یک عمر حسرت آن را داشتم برسم.
من معنا و مفهوم وادی سوم را بهخوبی درک کردم و دانستم که باید به قدرت و تواناییهای خودم تکیه کنم، از دیگران توقع نداشته باشم و باایمان به خداوند، گامهای محکمی بردارم و خرابیهایی را که خود به وجود آوردهام، درست کنم و همه این دستاوردها در پرتو آموزش، فرمانبرداری، ایمان به خداوند و اعتقاد به متد درمانی کنگره ۶۰ بوده و خواهد بود.
از آقای مهندس، بهخاطر این برنامه علمی که یک دنیا تفکر سالم و درست در خود دارد، تشکر میکنم، و از شما دوستان ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر مرضیه، لژیون سوم، نمایندگی نسترن اصفهان.
ویرایش: مسافر کبری لژیون یکم، نمایندگی نسترن اصفهان.
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
عکس: مسافر سمانه - مرزبان خبری نمایندگی نسترن اصفهان.
- تعداد بازدید از این مطلب :
102