«در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟»؛ همین یک جمله کافی است تا من همسفر به عقب برگردم؛ زمانی که یک مصرف کننده در کنار خود داشتم، زندگی به سختی طی میشد و امیدی به خوب شدن حال مسافرم نبود؛ زیرا تخریب بالایی داشت. روزی کنگره، به مسافرم نشان داده شد و به آنجا رفت؛ تا چند ماهی که از سفر او گذشت، من حضور نداشتم ولی بعد از مدتی به واسطه آموزشهایی که گرفته بود تغییراتی در ایشان به وجود آمد و از من خواست تا در کنگره همراه ایشان باشم. با اینکه از طریق لایو چهارشنبهها با کنگره آشنا بودم ولی زیاد راغب به آمدن نبودم؛ زیرا خیال میکردم حالم خوب است و اگر مسافرم به رهایی برسد، من نیز به آرامش میرسم؛ زیرا مسبب تمام کمبودهای زندگی را بخاطر تخریبهای ایشان میدانستم. اوایل که به کنگره آمدم برایم عجیب بود که همه افراد به قدری باهم صمیمی هستند که فکر می کردم با هم آشنایی دارند؛ در صورتیکه این صمیمیت به خاطر احترام و عشق بین همسفران بود. آنها با روی گشاده از شما استقبال میکردند و راهنماهای تازهواردین به شما مشاوره میدادند.
سفرم را شروع کردم و جزء همسفران شدم ولی بال پرواز نبودم زیرا تخریب خودم بهخاطر منیت و تکبرم بیشتر بود؛ آموزشها را دریافت میکردم ولی فقط اندوختن بود زیرا در دنیای تاریک خود سفر میکردم. یادم میآید آقای مهندس در یکی از سخنانشان فرمودند: کسی که به خواب رفته را راحتتر میشود بیدار کرد، تا کسی که خود را به خواب زده است. این جمله دقیقا مصداق من بود؛ چون باور نداشتم که در تاریکی بسر میبرم و بابت داشتههایم ناسپاس بودم، فقط هر چه را که نداشتم، می دیدم. همیشه سوالم این بود؛ چرا زندگی من باید اینگونه باشد، چرا من باید صبر کنم؟ بعد از چند ماه به خاطر ناسپاسی ها و عجول بودنم، مسافرم از کنگره جدا شد. تنها شده بودم و زمانی رسید که متوجه شدم به جز کنگره و چنگ زدن به این مکان مقدس جایی ندارم. این محرومیت سبب شد تا آموزشها و صحبتهای راهنمای خود را بهتر درک و دریافت کنم و این موضوع آغاز نقطه وصل من به کنگره شد. خدا را شکر مسافرم آمد و سفرش را شروع کرد؛ اکنون نوبت من بود تا کاری انجام دهم؛ بایدکاری میکردم تا خودم آرامش بگیریم؛ زیرا فقط در این مدت خدمات و آموزش رایگان دریافت کرده بودم، بدون اینکه ذرهای باز پرداخت داشته باشم.
در هفته گلریزان از راهنما درخواست کردم که عضو لژیون سردار شوم تا شاید خدمتی کرده باشم. غافل از اینکه این، خدمت به خودم است نه به کنگره؛ زیرا کنگره مکانی است که رایگان به شما خدمات میدهد و درب آن به روی تمام کسانی که خواستار رهایی از دام اعتیاد هستند، باز است. در این مکان کمک میشود تا یک مصرفکننده خودش را پیدا کند و به خویش خویشتن برسد؛ همچنین به همسفر کمک میکنند تا از دنیای تاریکی که به واسطه ترس، خشم و منیت درست کرده، خارج شود و میآموزد که حال خود را به حال کسی گره نزند، رها کند و فقط به ترکیه و پالایش خویش بپردازد؛ در واقع نقطههای تاریک خود را ببیند. من به واسطه آموزشها تغییر کرده بودم، ناآرامی کمتری داشتم و بیشتر فرمانبرداری میکردم. خدا را شکر عضو لژیون سردار شدم و در رحمت به سویم باز شد. تغییرات ایجاد شد، برکت آمد و یاس و ناامیدی جایش را به امیدواری داد. هر چه از برکت حضور در لژیون سردار بگویم، کم است؛ چراکه باید شخصا آن را تجربه کنید تا متوجه شوید.
من اگر کاری در کنگره انجام دهم، ذرهای از بازدهی کنگره به من کم نمیشود و در واقع به خودم کمک کردهام. کجا آموزش رایگان به شما داده میشود؟ جهانبینی آموزش میدهند؟ بدون اینکه کوچکترین توقعی از شما داشته باشند. همانگونه که وقتی من وارد کنگره شدم و حال بدی داشتم، اما به سبب برخوردهای راهنماها و آرامشی که در این مکان مقدس وجود داشت، ماندگار شدم؛ من هم باید سعی در جبران میکردم. نباید فراموش کنم چه حال خرابی داشتم، باید سپاسگزاری می کردم تا آن زمان، معنای دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند، مشخص میشد. در هستی، بدون زحمت جایگاهی به شما داده نمیشود مگر بهای آن را پرداخت کرده باشید. باید تجربه و آموزش کسب کنیم تا قدردان شویم.خدا را شکر بهخاطر وجود آقای مهندس حسین دژاکام، که این مکان مقدس را برای من همسفر و بقیه همراهان فراهم کردند؛ همچنین خدا را شکر بابت وجود راهنمایم که با آموزشهای ایشان به آرامش رسیدم. انشاءالله روزی برسد که پیام کنگره مانند آب گوارا و شفاف به همگان برسد تا کسانی که خواستار رهایی از دام اعتیاد هستند به این مکان مقدس مراجعه کنند و به درمان برسند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیستوپنجم)
رابط خبری: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیستوپنجم)
ویراستار: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون بیستوچهارم)
عکس: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر عالیه خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
209