English Version
This Site Is Available In English

معجزه زندگی کنگره۶۰

معجزه زندگی کنگره۶۰

من در دنیایی زندگی می‌کردم که خیلی از کارها و افکار برای من آرزو و خیال بود، هم‌چنان در تاریکی مطلق و در اندیشه‌ درست زندگی کردن بودم. کارم از این کلاس به آن کلاس رفتن بود؛ ولی آن حسی که باید از آن کلاس‌ها می‌گرفتم دریافت نمی‌کردم، در آن کلاس‌ها نکاتی گفته می‌شد که من دوست داشتم؛ ولی در من تغییر ایجاد نمی‌شد، من هم‌چنان در قعر چاه بودم.

بالاخره امام حسین‌ (ع) مرا طلبید و من به عتبات عالیات رفتم. در آن‌جا خواسته‌ درونی‌ام را از ائمه خواستم، شاید باورش برای شما سخت است خواسته من رهایی مسافرم نبود، از باری‌تعالی می‌خواستم که راهی را نشانم دهد که در اندیشه من است و خودش به آن آگاهی کامل دارد. چند روز بعد از برگشت، یکی از اقوام کنگره را به ما پیشنهاد داد، مسافرم با بی‌میلی وارد کنگره شد؛ اما نه سی‌دی می‌نوشت نه قوانینش را رعایت می‌کرد. تصورات من هم به کنگره تصور خوبی نبود؛ اما به خاطر مسافرم وارد کنگره شدم. 

با گوش کردن اولین سی‌دی، جرقه‌ای در ذهنم زده شد اشک از چشمانم سرازیر شد، این‌جا همان جایی بود که سال‌ها به دنبال آن بودم. با گوش کردن سی‌دی‌ها و نوشتن آن‌ها متوجه شدم که چقدر اشتباه زندگی کرده‌ام. از خداوند بزرگ می‌خواهم همان‌طور راهی را که چندین سال دنبال آن بودم را به من نشان داد تفکر درست در من ایجاد شود، تا به همه‌ آن‌ها عمل کنم. در واقع کنگره‌۶۰ معجزه زندگی من بوده است که آن را با پوست و گوشت و استخوان حس کردم. از خانواده آقای مهندس تشکر می‌کنم و بابت همه چیز خداوند خودم را شاکرم. شکر، شکر، شکر

دلنوشته: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون اول) 
رابط خبری: همسفر هاجر رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون اول) 
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) خدمتگزار سایت 
همسفران نمایندگی باباطاهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .