سختی ها و رنج ها

مسافر یاسر از نمایندگی بوئین زهرا در دلنوشته خود، نوشت: 

به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان یاسر هستم یک مسافر
سال ها در ناامیدی و غم و اندوه، خودم را در اتاق تاریک حبس کرده و پرده ها را کشیده بودم. نه حوصله رفتن به جایی را داشتم و نه توان پذیرایی از میهمان، و آنقدر زندگی و گذر زمان برایم سخت شده بود که تنها به دنبال راهی برای خلاصی از آن بودم. مشکلات برایم همانند غولی شده بودند که توان دست و پنجه نرم کردن با آنها را نداشتم و همواره برای فرار از مشکلات به قرص های آرامبخش پناه میبردم و با حواس بسته متوجه گذر زمان نبودم، حتی وقتی در جایی میهمان بودم انگار فقط حضور فیزیکی داشتم و حواس و روحم مرا همراهی نمیکردند، غرق در نا امیدی همیشه میگفتم هدف خدا از خلقت من چه بوده؟ خودم را بیهوده میپنداشتم و انتظار داشتم همه حال مرا درک کنند که این توقع، بیشتر من را اذیت میکرد.
از این وضعیت واقعاً خسته شده بودم، تا خداوند بالأخره صدایم را شنید و با صدور اذن ورودم به کنگره به آرامی متوجه شدم که آن گره ای که از دیگری تمنا میکردم آن را باز کند به دست خود من باز میشود. راه برایم نمایان شد و من عزمم را جزم کردم و با دنبال کردن پرتو نور، میخواستم به منبع نور برسم.
سختی ها و رنج ها چه زیبا من را در مسیر زندگی به طرف علم و آگاهی کشاند و تمام آن درد ها و رنج ها همچون پلی برای حرکت به سوی آسایش و آرامش شد. خدارا شکر که آن منبع نور یعنی لطف خداوند و جناب مهندس دژاکام عزیز را در کنگره یافتم و ازایشان با تمام وجودم سپاسگزارم.

نویسنده: مسافر یاسر از لژیون دوم

تایپ و تنظیم: همسفر محمد لژیون اول

با احترام، سایت نمایندگی بوئین زهرا