English Version
This Site Is Available In English

امیدی در من زنده شده

امیدی در من زنده شده

می‌خواهم دلنوشته خود را این گونه آغاز کنم، که من با ورود به کنگره ۶۰ آموزش‌های زیادی گرفتم. قبل از کنگره حال آشوبی داشتم؛ ولی اکنون امیدی در من زنده شده است.

می‌خواهم از راهنمای خودم و تمام راهنماهای نمایندگی ایران بابت زحماتی که در حق ما انجام می‌دهند و راه درست خوب زندگی کردن و خوب رفتار کردن با دیگران را به ما آموزش می‌دهند تشکر و قدردانی کنم. از کلیه راهنماهای عزیز کنگره ۶۰ بابت کارهای بی‌مزد و بی‌منت آن‌ها به‌خصوص راهنمای عزیز خودم خیلی ممنونم. زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم حال خیلی خرابی داشتم، وقتی وارد لژیون شدم و راهنما با من صحبت کرد آرامش پیدا کردم و به زندگی امیدوار شدم.

من به عنوان رهجو وظایفی دارم که باید انجام دهم، باید به راهنمای خود احترام بگذارم و قدردان محبت و فرمان‌بردار راهنمای خود باشم. راهنما به معنای نشان دهنده راه است. در واقع راهی را که من باید بروم او قبلاً رفته است؛ پس باید هر توصیه‌ای که به من رهجو می‌کند را عملی کنم تا به رهایی و آرامش لازم برسم.

این هفته، هفته دیده‌بان است. از تمام دیده‌بانان عزیز کمال تشکر را دارم و به ایشان بابت مسافت‌های طولانی که طی می‌کنند و به نمایندگی‌ها سر می‌زنند و نظاره‌گر کارها و امور کنگره ۶۰ هستند خدا قوت عرض می‌کنم.

در آخر از آقای مهندس خیلی ممنونم که چنین بستری را برای منِ رهجو فراهم کردند تا بتوانم راه درست زندگی کردن و یافتن آرامش لازم در زندگی خو را بیابم.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون اول)
تایپیست: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون ششم) رابط خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .