English Version
This Site Is Available In English

نگاهی جدیدتر و تازه‌تر به زندگی

نگاهی جدیدتر و تازه‌تر به زندگی

جلسه هشتم از دوره سی و سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شمس به استادی دیده‌بان محترم مسافر رضا، نگهبانی ایجنت مسافر وحید و دبیری مسافر علی‌اصغر با دستور جلسه «هفته دیده‌بان» روز شنبه ۲۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.


 

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز هم در شعبه شمس در خدمتتان هستم. من از آن اوایل که به دنبال تاسیس شعبه شمس بودیم، حضور داشتم که امروز ماشاءالله هم در قسمت همسفران و هم مسافران جمعیت قابل قبولی هستند و این نشان‌دهنده زحماتی است که توسط همه دوستان چه کسانی که در دوره‌های قبل بودند و چه کسانی که الآن حضور دارند و این مسیر را به انجام می‌رسانند، انجام می‌شود. برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم.

دستور جلسه‌ای که امروز است در رابطه با هفته دیده‌بان و جشن هفته دیده‌بان است. این دستور جلساتی که می‌گذاریم، مانند شب و روز تکرار می‌شود. شاید ما دلیل خیلی از اتفاقاتی که می‌افتد را ندانیم. همه این اتفاقات می‌افتد که ما با یک نگاه جدیدتر و تازه‌تر به زندگی، هستی، عملکرد و رفتارمان نگاه کنیم. ما هر روز تازه‌وارد داریم و این تازه‌واردها شریان و جریان کنگره۶۰ هستند. همه کسانی که الآن به عنوان راهنما، مرزبان و همسفرانمان اینجا هستند یک روز خودشان به عنوان سفر اول اینجا نشستند و این مسیر را سپری کردند. ما فقط راجع به چگونگی این مسیر صحبت می‌کنیم که در این مسیر چه اتفاقی می‌افتد تا آن راهنماها یا مرزبانانی که در آینده در اینجا می‌خواهند خدمت کنند، این نقشه راه را بدانند که خودشان بعد از این‌که به رهایی رسیدند و امتحانات را پشت سر‌‌ گذاشتند، خودشان بیایند و راهنمایی، مرزبانی و مسئولیت‌ها را طی کنند و این حاصل نمی‌شود جز این‌که با آموزش باشد.

تازه‌واردین عزیز نقشه راه را می‌بینند و انتخاب می‌کنند. ما در گذشته خودمان اگر از لحاظ افکار تجربه خوبی نداریم؛ شاید باید تفکراتمان را مروری بکنیم و قوانین فکریمان را سرجایش بنشانیم تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم. خیلی وقت‌ها ما راجع به قوانین و وادی‌ها صحبت می‌کنیم، من خودم روز اولی که وارد کنگره شدم دستم را بالا می‌آوردم و می‌گفتم سلام دوستان رضا هستم یک مسافر یا افراد دیگری که می‌گفتند؛ یعنی چه؟ مسافر یعنی چه؟ چه اتفاقی باید بیفتد؟ در سفر چه باری؛ باید کسب بکنیم که سفر برایمان لذت‌بخش شود؟

چند صباحی که زندگی می‌کنیم، در کودکی پدر و مادر خرجمان را بدهند، بعد از آن مسئولیت مدرسه، سربازی بریم و ازدواج بکنیم، حاصلش بعد از حدود شصت سال چیست؟ عملکرد خوب و بدمان بر اساس بهشت و جهنمی است که برایمان نوشته می‌شود یا شاید تاثیرات بیشتر و مهمتری هست که چیزهایی نمی‌‌گذارد این‌ها را ببینیم. زمانی که انسان در اعتیاد و مواد مخدر هست، نگاهش اینگونه است؛ ولی وقتی وارد کنگره شدم دیدم یک سری مسائل مهم‌تر و قوانینی هست که اگر من از زندگیم لذت نمی‌برم و مسائل حاشیه‌ای که در زندکی درگیرش هستم، بخاطر این است که این قوانین را نمی‌دانم.

در کنگره که وارد شدم به من گفتند که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود، من فکر می‌کردم هر وقت هر چیزی که به ذهنم می‌آید، حالم خوب است یا بد، هر فکری که در سرم می‌آید و هر نقشه‌ای که می‌کشم؛ یعنی تفکر، بعد از آن گفت هیچ مخلوقی جهت بیهودگی به حیات پا نمی‌گذارد، مخلوق کیست؟ ما همه چیز را به گردن خدا می‌انداختیم، به خداوند مسئولیت دادن؛ یعنی سلب مسئولیت از خویشتن، هرجا که نمی‌توانستم حقم را از کسی بگیرم هر جایی که کسی پول من را می‌خورد انگار خداوند شر خر بود و من شر خر دعوت کرده بودم که خدایا پول من را بگیر یا بزن توی سرش و بیچاره‌اش کن، مگر خدا شر خر من است!؟ کارش چیست؟ مگر خودت فکر نداری؟ بعد در رابطه با رضا و تسلیم صحبت می‌کند.

منظورم این است شاید نگاه‌های متفاوت ما که هفته دیده‌بان است، ما دیده‌بانی رو از بیرون نگاه نکنیم که دیگران چه اشکالات و ایراداتی دارند؟ فقط آن‌ها را نبینیم و آن‌ها را برطرف نکنیم. اولین کاری که انجام می‌دهد و چیزی که دیده‌بانی به من یاد داد این بود که اشکالات خودم را ببینم. همیشه حسادت‌ها و حق به جانبی‌های خودم را ببینم و فقط منافع خودم را فقط نبینم؛  چون بزرگ‌ترین خیری را که کنگره به ما یاد می‌دهد و جمعی از بچه‌ها انجام می‌دهند این است که از خودشان می‌گذرند؛ یعنی از خیر شخصی خودشان می‌گذرند و برای خیر جمعی کار می‌کنند. شاید این یکی از قوانینی است که باعث این شد که روز اولی که کنگره آمدیم، با هفت الی هشت نفر کنگره شروع به کار کرد با رعایت کردن این قوانین در حال حاضر حرف از جهانی شدن می‌زند، دانشگاه می‌سازد و صد و چهل الی صد و پنجاه شعبه دارند. این‌ها چجوری به دست می‌آید؟ آدم‌ها همان آدم‌ها و تفکرها همان تفکرات است؛ ولی یک تفاوت و نگرشی؛ باید در دیدگاه‌ها وجود داشته باشد تا همچین موفقیت‌هایی حاصل شود.

اگر آن موفقیت‌هایی که از نظر جمعی در کنگره انجام می‌شود را بتوانم در زندگیم اجرا بکنم، صددرصد این موفقیت در زندگیم حاصل می‌شود؛کما اینکه همه ما تا آنجایی که درک می‌کنیم و از این آموزش‌ها استفاده می‌کنیم، در زندگیمان انجام می‌دیم که حال خوبی را پیدا می‌کنیم. وقتی به کنگره می‌آییم حالمان خوب است. چرا؟ وقتی در لژیون می‌نشینیم راجع به بدهکاری‌هایمان، مسائل اقتصادی و قیمت دلار و اینکه آمریکا چه کاری می‌خواهد بکند صحبت نمی‌کنیم؛ بلکه راجع به خودمان و اندیشه‌مان صحبت می‌کنیم. همین اندیشه را صحبت کردن برای به دست آوردن خودم یک سطح انرژی را برای قدم برداشتن به وجود می‌آورد.

چهارشنبه پیش یک صحبتی کردم که گفتنش خالی از لطف نیست، دو الی سه هفته پیش ما به زاهدان رفتیم که سی‌دی نوشتن جزء قوانین ما است و در این سی‌دی نوشتن‌ها چه اتفاقی باید بیفتد؟ یک تغییراتی را باید در تفکرات ما به‌وجود بیاورد که حس خوش به‌وجود بیاید وگرنه انسان ذاتا تنبل است، همان اولش که می‌خواستیم بنویسیم حالش را نداشتیم مثل خود من یا نمی‌خواستم بنویسم؛ چون انسان به تغییر کردن واکنش نشان می‌دهد و از تغییر کردن می‌ترسد یا تنبلی می‌کند. خیلی از بچه‌ها در کنگره هستند که کار می‌کنند و اصلا دیده نمی‌شوند. یکی از راهنما‌های آنجا منزلشان در مشهد بود و بعضی از بچه‌ها از مشهد آمده بودند، علیرضا و بقیه بچه‌ها کارهای شعبه را راه انداختند و دو سه نفر کار و زندگیشان را رها کرده بودند، در زاهدان ساکن شدند و کارشان را به آنجا انتقال دادند و این کار را انجام دادند و این آموزش‌ها را انتقال می‌دهند که باید سی‌دی بنویسند و... .

می‌خواهم این را بگویم که در آموزش چه صداقت و نوری باید باشد که این در درون افراد قلیان کند و به جوشش بیاید. این تفکرات یک قوانین راستینی را می‌خواهد که بین آدم‌هایی که وجود دارد، در جهت آن هستند کار آسانی هم نیست. در این مدتی که کنگره شروع به کار کرده است خیلی از انسان‌ها آمدند، شروع کردن؛ اما نتوانستند تحمل کنند و با شرایط کنار بیایند و رفتند. کار، کار سختی است؛ اما آنانی که در این مسئله ماندگار هستند، خودشان را طلب می‌کنند؛ چون برای رسیدن به حال خوش باید زحمت بکشیم. حال خوش را الکی به آدم نمی‌دهند برای رسیدن به حال خوش نباید خیلی کارها را انجام دهیم، مثلا غیبت نکنیم، سعی کنیم دروغ نگوییم، حسادت نکنیم و از همه مهم‌تر باید ببینم که این‌ها در درون من وجود دارد که انجام ندهم وگرنه همیشه حق به جانب به مسائل نگاه می‌کنم و حق با من است و دیگران همیشه اشتباه می‌کنند، باز هم نگاه مانند نگاه معتادگونه‌ای می‌شود که در زمان مصرف وجود داشت. خیلی کسایی هم هستند که این نگاه رو ندارن و مصرف کننده هم نیستند؛ ولی این یک نگاهی عمومی است که در خیلی‌ها ممکن است وجود داشته باشد؛ ولی باز این حق به جانب بودن را دارند که در چرخه تکرار حال بد، حالشان بد می‌شود.

مصرف مواد مخدر برای ما حسنش این است که همه این‌ها را در ما جمع می‌کند و می‌توانیم این‌ها را بهتر ببینیم و خودمون را بهتر درک بکنیم. در کنگره هم قوانینی که گذاشته می‌شود توسط چهارده نفر دیده‌بانی است که هیچ تعصبی روی اشتباهشان ندارند. اگر این قوانین اشتباه باشد، قوانین را تغییر می‌دهند. بزرگترین حسنش این است که یک مغز متفکر و اندیشمندی داریم که به افراد روی اینکه تو چرا این کار را اشتباه انجام داده‌ای و با شمشیر بزند، نیست و با نگاه معطوف و برای رفع اشتباه در جهت آموزش است؛ چون هیچ وقت به دلش نمی‌گیرد. ما در این  سیستم در حال یادگیری هستیم و امیدوارم بتوانیم امانت‌دارهای خوبی باشیم و این امانت را به دیگران انتقال بدهیم؛ چون کنگره آغازی نموده است که پایانش در اختیار ما نیست. آدم‌های بزرگی را می‌طلبد که بتوانند با این سیستم آموزشی و تفکری در کنار همدیگر بتوانیم این مسیر را طی کنیم.

عکس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون ششم)، همسفر صنم رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون یازدهم) و مسافر میلاد رهجوی راهنما مسافر ایمان (لژیون پانزدهم)
تایپ: همسفر صنم رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون یازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز ( لژیون دهم)
همسفران شمس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .