یازدهمین جلسه از دوره دهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر اسکندر، نگهبانی مسافر سلمان و دبیری همسفر ابوالفضل، با دستور جلسه «جهانبینی ۱و۲» و «تولد اولین سال رهایی مسافر مهدی» پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ١۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان اسکندر هستم یک مسافر؛
قبل از هر چیز هفته دیدهبان را به آقای مهندس و دیدهبانان عزیز مخصوصاً آقای امین، آقای سلامی عزیز و آقا مهدی صدیقی که افتخار استان ما هستند، تبریک میگویم.
امروز دو دستور جلسه داریم؛ دستور جلسه اول «جهانبینی ۱و۲» و دستور جلسه دوم «تولد آقا مهدی عزیز است». این تولد را به آقا مهدی عزیز و همسفر محترمشان بسیار تبریک عرض می کنم.
در مورد جهانبینی که زیربنای کنگره و حال خوش ما است و به اندازه ۷ تا دیوان در مورد این دستور جلسه می توان حرف زد ولی چون زمان کوتاه است، من فقط تجربه خودم را که از سال ۸۶ وارد کنگره اصفهان شدم بیان می کنم.
زمانی که ما مصرف کننده بودیم، از حال خوش و زندگی خوب خبری نبود. خودم را میگویم، آدم خوبی هم نبودم. چون حال خوبی نداشتم، حال دیگران را هم خراب میکردم. تا زمانی که خداوند اذن ورود من را به کنگره صادر کرد. آن روز فکر می کردم من فقط در یک جلسه قرار است درمان شوم. سه راهنمای تازهوارد من و دو نفر دیگر را مشاوره کردند. صحبتهای دو استاد قبلی به دل من ننشست، اما یادش بخیر آقای فنایی سومین استادی بود که من را مشاوره کرد و حرفهای ایشان بسیار به دل من نشست و با خودم گفتم اگر قرار باشد ۱۰ سال دیگر هم به کنگره بیایم، حتماً این کار را میکنم.
ما وقتی که به کنگره میآییم با جهانبینی مواد آشنا میشویم، اما در کنارش هزاران جهانبینی دیگر را هم آموزش میبینیم که از همه مهمتر، جهانبینی زندگی کردن را یاد میگیریم. اینجا میفهمیم که این همسفرانی که یک عمر عذابشان دادیم چقدر بزرگوارند و خداوند چه صبر و حوصلهای به آنها داده که می گویند: ما اگر هزار بار دیگر هم که به این جهان بیاییم، باز هم مسافر خودمان را انتخاب میکنیم و این نعمت بسیار عظیمی است.
حال خوش را اینجا میتوان تجربه کرد، بیرون از کنگره حال خوشی وجود ندارد. باید روی همین صندلیها بنشینیم و تمام تلاش خودمان را به کار بگیریم تا برای همسفرانی که درکنار ما ماندند، تلافی کنیم.
این جهانبینی ۴۰ صفحهای را شاید من ۴۰۰ بار بیشتر خوانده باشم اما هر بار که میخوانم بیشتر به عمق کلمات پی میبرم و تعجب میکنم که چرا قبلاً متوجه آن نشده بودم. این جهانبینی است که حال ما را دگرگون کرده و این حال خوش را مدیون جهانبینی کنگره هستیم.
آقای مهندس در سیدی «مسافر تنها» میفرمایند: همین طوری که من شماها را اینجا به وضوح میبینم و واقعیت دارید، حیات های دیگر هم به همین واقعیت وجود دارند. پس با این جهانبینی ما باید مواظب باشیم که قدم هایمان را کجا میگذاریم، مواظب کلام و تفکرمان باشیم، مواظب باشیم که چگونه تخریب میکنیم و دل کسی را میشکنیم که این عدالت وجود دارد و باید از آن بترسیم.
من خدا را خیلی شکر میکنم به خاطر اینکه ۳۰ سال بدترین روزگارها را سپری کردم و با یک کوله بار از بدی و بد طینتی در کنگره عاقل شدم.
ما آتشی بودیم که گر گرفته بودیم، هم خودمان میسوختیم و هم اطرافیانمان را در این آتش میسوزاندیم ولی چارهای نداشتیم و راهی بلد نبودیم. ما وارد کنگره شدیم تا اعتیادمان را درمان کنیم، اما انسانیت را اینجا پیدا کردیم. وجودمان از تمام بدی ها، زشتیها و پلیدیها پاک شد و این را مدیون جهانبینی و وجود مبارک آقای مهندس و خانواده محترمشان می دانیم.
درست است که ما خیلی اطرافیانمان را عذاب دادیم، ولی حالا برای جبران خسارتها از خداوند بخواهیم که این صندلیها را از ما نگیرد، بدانیم راهی که میرویم راه صراط مستقیم است، شکرگزاری را یاد بگیریم و از این بابت دائماً خدا را شکر کنیم. من ایمان دارم کنگره سه نسل ما را به خوشبختی میرساند، من دو نسل را دیدم و سومی باور کنید از دو نسل قبلی خوشبختتر خواهند بود، انشاءالله
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

سخنان مسافر مهدی :
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛
خدا را شکر میکنم که امروز به این جایگاه رسیدم، همچنین خدا را بسیار شاکر و سپاسگزارم که حال خوب و خوشی را هم اکنون تجربه میکنم. اولین روزی که من به کلینیک آمدم، آن روز خماری بسیار شدیدی را حس می کردم. در همان حال خمیازهای کشیدم که از دید استاد جلسه پنهان نماند و ایشان با من شوخی کردند و همه خندیدند، این دلیلی شد که خماری از سر من بپرد و همان موقع مهر استادم به دلم نشست و عاشق استادم شدم. در زندگیام مشکلات زیادی وجود داشت، بابت چکی که به بنده خدایی داده بودم و مبلغ زیادی را خودش در چک نوشته بود و به اجرا گذاشته بود، نگرانی زیادی داشتم. وقتی به استاد عزیزم موضوع را گفتم، ایشان به من گفتند: نگران نباش و فقط سفرت را خوب به پایان برسان، همه چیز درست میشود. همین طور هم شد؛ من به خدمت کردن و سفرم چسبیدم و دیدم که مشکلات من یکی یکی حل شدند و آن را مدیون کنگره و معجزات کنگره میدانم. همسرم دچار بیماری صرع هستند که خیلی بهتر شدند و بیماری ایشان درحال حاضر تحت کنترل است. به زیباترین و سادهترین شکل ممکن صاحب خانه شدیم که از این بابت خدا را بسیار شاکر و سپاسگزارم.
از استاد عزیزم آقا اسکندر خیلی تشکر میکنم که هر وقت درد دلم را به ایشان می گفتم، با حرفهای ایشان چنان آرام می شدم که انگار آبی روی آتش بود.
سخنان راهنمای همسفر سرکار خانم ندا:
سلام دوستان ندا هستم یک همسفر؛
خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم و در جشن یک سال رهایی این خانواده بزرگوار حضور دارم. از آقای مهندس بسیار تا بسیار سپاسگزارم و این روز زیبا را خدمت ایشان تبریک عرض میکنم. ما تمام شادی هایی را که در کنگره تجربه میکنیم، مدیون وجود آقای مهندس هستیم و همچنین حرکت عظیمی که ایشان انجام دادند.
من این تولد زیبا را به آقا مهدی و همچنین راهنمای ایشان آقا اسکندر خیلی تبریک عرض می کنم. خدمت آقا محمدرضا و خانم فاطمه تولد پدر عزیزشان را تبریک می گویم. خانم فاطمه بسیار پدرشان را دوست دارند و در کنار ایشان خیلی خوب حرکت کردند، اما متأسفانه خانم فاطمه هنگامی که دانشگاه قبول شدند، حضورشان در کنگره کمرنگ شد. امیدوارم که دوباره بتوانند در کنگره حضور داشته باشند و در خدمت ایشان باشیم. انشاءالله این خانواده بزرگوار جزء خدمتگزاران کنگره باشند.
سخنان همسفر خانم فاطمه :
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر؛
امروز خیلی خیلی خوشحال هستم و خدا را شکر میکنم که توانستم در روز تولد پدرم حضور داشته باشم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بسیار تشکر میکنم، همچنین از اعضای خانواده کنگره ۶۰ بسیار تا بسیار سپاسگزارم که این بستر را برای ما فراهم کردند. از پدر عزیزم و از راهنمای خوبم خانم ندا تشکر میکنم و همین طور از راهنمای بزرگوار پدرم آقا اسکندر که برای پدرم خیلی زحمت کشیدند، سپاسگزارم.


نگارنده و ویراستار: مسافر شمسالدین لژیون۳
عکاس: مسافر امین لژیون ۱۸
تنظیم: مسافر بهزاد لژیون ۱۱
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد مسافران/همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
913