English Version
This Site Is Available In English

دیگر از آن گریه‌‌های گاه‌وبیگاه خبری نبود

دیگر از آن گریه‌‌های گاه‌وبیگاه خبری نبود

سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر:

چند سال پیش هنگامی‌که متوجه اعتیاد فرزندم شدم دنیا در نگاهم تیره‌وتار شد. با خود فکر می‌‌‌کردم چه ‌‌طور شد که او به دام اعتیاد افتاد؟ در جستجو‌‌‌ علت واقعه بودم‌؛ اما به هیچ نتیجه‌‌‌ای نرسیدم. من و خانواده‌‌ام بر آن شدیم که او را درمان کنیم. همه راه‌‌ها را رفتیم؛ اما بی‌‌نتیجه بود. ما با کارهای خود تنها او را ضعیف و رنجور کردیم و مصرف او روزبه‌روز افزایش پیدا کرد.

تا این‌که به توصیه یکی از دوستان با کنگره‌۶۰ آشنا شدیم. چهره‌‌های بشاش اعضا را که دیدم بسیار متعجب شدم و با خود گفتم که یعنی همه این‌‌ افراد در دام اعتیاد گرفتار هستند و این‌‌طور صبور و امیدوارند؟ پس از مدتی که به کنگره آمدم این جلسات و آموزش‌‌ها آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قدر روی من اثر گذاشتند که دیگران می‌‌گفتند که چه قدر صبور، ساکت و امیدوار شده‌ای. دیگر از آن گریه‌‌های گاه‌وبیگاه خبری نبود و من سعی می‌‌کردم در جلسات به‌خوبی شرکت کنم، آموزش ببینم، فایل‌های صوتی را بنویسم، روی خودم کار کنم و صبوری کنم. می‌‌دانم که خداوند درنهایت دست مسافر من را هم خواهد گرفت و او هم به رهایی خواهد رسید.

اکنون‌که خود را با روزهای پیش از آمدن به کنگره مقایسه می‌‌کنم، افزایش صبر و تحمل‌ را در خود مشاهده می‌‌کنم. به رهایی فرزندم بسیار امیدوار هستم؛ همه این‌‌ها نتیجه آموزش‌های ناب و بی‌‌‌نظیر کنگره است که توسط آقای مهندس و راهنمایان محترم در اختیار ما قرار می‌‌گیرد. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بی‌نهایت سپاسگزارم و برایشان سلامتی و عمر طولانی و باعزت از درگاه خداوند طلب می‌کنم. همچنین از راهنمای خوب خودم همسفر مریم تشکر می‌کنم که با رفتار و کردار خود صبوری و تحمل را در جلسات به ما آموزش می‌‌دهند. من هرچه دارم از کنگره و آموزش‌های ناب کنگره است.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .