هشتمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار نمایندگی وکیلی یزد به استادی دنور راهنما همسفر فهیمه، نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر معصومه و دبیری همسفر مهناز با دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲» در روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را بسیار تا بسیار شاکرم که توفیق خدمت در این جایگاه را به من داد و همچنین از همسفر معصومه، نگهبان لژیون سردار تشکر میکنم که استادی جلسه را به من واگذار کردند، از دبیر اول، همسفر هاجر بهخاطر هفت جلسه خدمتشان تشکر میکنم و به دبیر دوم، همسفر مهناز و خزانهدار، همسفر زیبا خداقوت میگویم.
در مورد دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲» ابتدا باید بدانیم که جهانبینی یعنی چه؟ چرا در کنگره، جهانبینی از اهمیت بالایی برخوردار است؟ و جهانبینی چه کمکی به ما میکند؟ تعریف جهانبینی را همه میدانیم و بد نیست که دوباره تکرار شود. جهانبینی؛ یعنی آنچه ما نسبت به کل هستی، جهان درون و جهان بیرون، برداشت، ادراک، احساس و دریافت میکنیم. در کنگره جهانبینی به دو مقوله تقسیم شده است: جهانبینی درون و جهانبینی بیرون.
جهانبینی درون: ادراک، احساس، برداشت و دریافت ما نسبت به خودمان است. جهانبینی بیرون: ادراک، احساس، برداشت و دریافت ما نسبت به کل هستی است. جهانبینی، الفبای کنگره۶۰ است و یکی از پرمحتواترین و آموزندهترین آموزشها، آموزش جهانبینی میباشد که میتواند به ما کمک کند و یکی از اضلاع مهم مثلث درمان اعتیاد است؛ همانطور که میدانید، مثلث درمان اعتیاد، جسم، روان و جهانبینی است؛ یعنی برای اینکه یک درمان قطعی صورت بگیرد، باید این سه ضلع با هم رشد پیدا کنند و به تعادل برسند؛ اما اگر جسم و روان در کنار هم به تعادل برسند و جهانبینی تغییر و رشد پیدا نکند، درمان قطعی صورت نخواهد گرفت و به قول استاد امین، به سمت اعتیاد برگشت میکنند؛ چون جهانبینی فرد تغییر نکرده و نگاهش افیونی است.جهانبینی مختص فرد مصرفکننده نیست، بلکه متعلق به همه انسانها است و برای انسانهایی که در اعماق تاریکی فرورفتهاند، حکم طناب را دارد تا بتوانند خودشان را از اعماق تاریکی بیرون بکشند؛ همچنین جهانبینی برای افرادی است که خواهان آرامش و آسایش برای زندگی خود هستند و برای من فهیمه که روزی در اعماق تاریکی بودم و همیشه تاریکی را میدیدم، حس خوب، انرژی خوب، فکر خوب و حتی تواناییهایم را از دست داده بودم و از زندگی لذت نمیبردم؛ جهانبینی به من کمک کرد تا از عشق و محبتی که دیگران به من میدهند، خوشحال شوم و متنفر نباشم، حسهای منفی را کنار بزنم و حسهای مثبت و انرژی خوب را جایگزین آن کنم. من در حدی دچار آسیب شده بودم که حتی از نوری که از پنجره اتاق میتابید، ناراحت بودم و اگر کسی پرده را کنار میزد، عذاب میکشیدم و فکر نمیکردم که او دوست دارد در ساختمان نور بیاید و لذت ببرد، میگفتم با این کار، میخواهد من را رنج و عذاب بدهد. از گل و گیاه متنفر بودم؛ اگر نزدیک عید بود، مسافرم گل و گیاه یا سبزهای میکاشت، ناراحت میشدم و میگفتم: چرا وقت خود را صرف این کار کردی؟! میتوانستی کار دیگری را انجام بدهی. همیشه لباس تیره میپوشیدم، حتی لباس روشن برای مجالس عروسی هم نمیپوشیدم؛ ولی خدا را شکر، به کمک آموزشهای کنگره به جایی رسیدهام که الآن لباسهایی که استفاده میکنم روشن است، گل و گیاه را دوست دارم؛ حتی گلخانه کوچکی در کنار اتاق درست کردهام که همه اینها به آموزش جهانبینی برمیگردد. چند روز پیش، برای خودم گل خریدم، مسافرم از من پرسید: این گل کجا بوده؟ گفتم برای خودم ارزش قائل شدم و گل خریدم و اینکه آموزش جهانبینی چهقدر تأثیر دارد.
در دستور جلسه گفته شده جهانبینی ۱ و ۲؛ جزوه جهانبینی ۱ در مورد دنیای درون ما صحبت کرده و به تصویر کشیده است و مدلهایی را ارائه داده، مثل مدل قلعه عقل و شهر وجودی. در جهانبینی ۲ در مورد نیروهای منفی، ساختارها و حسهای منفی اشاره کرده است که این نیروها چه کاری انجام میدهند؟ و ما در مقابل آنها چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا بر نیروهای منفی غلبه کنیم؟ جهانبینی چه کمکی به ما میکند؟ برای درست زندگیکردن، بهتر زندگیکردن، برای اینکه بتوانیم در زندگی، آرامش و آسایش داشته باشیم و از همه مهمتر، آموزش جهانبینی کمک میکند تا به خودمان و دیگران آسیب نزنیم. آقای مهندس در سیدی سختی فرمودند: بالاترین هنر، هنر درست زندگیکردن است و آموزش جهانبینی، هنر درست زندگیکردن را به ما آموزش میدهد. آقای مهندس و استاد امین، در سیدیهای زیادی در مورد جهانبینی صحبت کردهاند؛ سیدی صبر، سیدی جهانبینی ۱ و ۲ و حتی سیدی سختی.
آموزش جهانبینی کمک میکند که اول خودمان را بشناسیم، خدا، ارزشها و ضدارزشها را بشناسیم و درک کنیم؛ حتی وقتی یک سختی، مشکل، مشقت و رنجی سر راه ما قرار میگیرد، میتوانیم با آرامش، آسایش، عقل، درایت و صبر از این مشکلات عبور کنیم؛ درحالیکه میدانیم وقتی در این مسیر قرار گرفتیم، خیلی راحتتر میتوانیم از مشکلات بگذریم، درصورتیکه قبلاً از کاه، کوه میساختیم، باید سعی کنیم آموزش جهانبینی را یاد بگیریم و بهتر تصمیم بگیریم؛ بهطور مثال، زمانیکه مسافر جهانبینی نداشته باشد، نمیتواند داروی خود را کم کند یا به اندازه و سر ساعت بخورد؛ چون نگاه او افیونی است، آموزش ندیده، تحمل نکرده و داناییاش تغییر نکرده است. همان اندازه که دانایی و جهانبینیاش بالا برود به همان مقدار، دارویش را کم میکند و به صفر میرساند و اگر جهانبینی تغییر نکند، باز به شربت و داروی خود به چشم افیونی و مواد مخدر نگاه میکند؛ تا زمانیکه نگاه او به دارو، به چشم مواد مخدر است، نمیتواند داروی خود را به اندازه بخورد و کم کند. اینجا لازم است، همسفر هم، جهانبینیاش تغییر کند؛ در صحبتهای قبل گفتم که جهانبینی فقط مختص یک مسافر نیست، همسفرها هم بهخاطر ترکشهای اعتیاد که در کنار مسافرها بودهاند، دچار آسیب شده و نگاه و افکارشان افیونی شده است. همسفر هم باید نوع نگاه و دیدش تغییر بکند؛ چون وقتیکه نوع نگاهش تغییر کند، میتواند به مسافرش به چشم یک بیمار نگاه کرده و به او کمک کند؛ وقتی جهانبینی او تغییر نکرده باشد، به مسافرش به چشم یک مصرفکننده لذتجو، کسیکه حرف متوجه نمیشود یا هرچیزی که دوست دارید اسمش را بگذارید، نگاه میکند و دائم در کارش تجسس و کنترل میکند؛ چون جهانبینی او تغییر نکرده و مسافرش را بهعنوان یک بیمار نپذیرفته است.

جهانبینی در تمام سطوح زندگی ما یعنی در اجتماع، جامعه، خانه، کنار خانواده و در محیط کار به ما کمک میکند؛ بهاصطلاح اگر جهانبینی نباشد، خبری از ادب، معرفت، منطق، حس و انرژی خوب نیست؛ اما اگر جهانبینی باشد، تمام اینها وجود دارند و میتواند کارها و وظیفهای که بر عهده دارد را به درستی انجام بدهد؛ درحقیقت جهانبینی مثل یک نقشه و یک کلید در دست من و شما است، این من و شما هستیم که تصمیم میگیریم که چهطور از آن استفاده کنیم؛ چون زمانی میتوانیم از کلید برای بازکردن قفلها استفاده کنیم که از افکار و اندیشه درست برخوردار باشیم؛ چون انسان بهواسطه اختیاری که دارد، همیشه سر دوراهی قرار میگیرد و آموزش جهانبینی به او کمک میکند که در کدام مسیر قرار بگیرد، مسیر تقوا یا فجور، راستی یا کجی، یا هرچیز دیگری؛ اگر آموزش جهانبینی دیده باشد، میتواند انتخاب درستی را انجام دهد و بهترین تصمیم را بگیرد و رسالتی که بر عهده او است را با آموزش جهانبینی درست به خوبی انجام دهد. زمانی ما میتوانیم از جهانبینی، استفاده درست ببریم که در زندگی کاربردی کنیم؛ اینکه من فقط بگویم آموزش جهانبینی میبینم، سیدی مینویسم و سیدی گوش میکنم؛ ولی نتوانم در جای خودش کاربردی کنم، اصلاً هیچ ارزشی ندارد، باید سعی کنیم برای اینکه به نتیجه برسیم، این آموزشها را کاربردی کنیم.
کوتاه در مورد ارتباط با دستور جلسه لژیون سردار بگویم که بعضی از افراد میگویند: من دارم خدمتی را انجام میدهم، پس دیگر لازم نیست خدمت مالی داشته باشم و عضو لژیون سردار شوم؛ این موضوع برمیگردد به اینکه پشت این تفکر، یک دیدگاه غلط است و این درست نیست. استاد امین میفرمایند: هرکسی که خدمت میکند، در کنارش باید خدمت مالی هم داشته باشد، اگر خودم فکر کنم که من دارم خدمت میکنم، چه کاری است که عضو لژیون سردار شوم! و خدمت مالی لازم نیست که انجام دهم، باید به دانایی خودم شک کنم و بدانم که دانایی من مشکل دارد و این سؤال را برای من بهوجود میآورد که چرا باید عضو لژیون سردار شوم؟! واقعاً الان عضو لژیون سردارشدن با ۶ میلیون خیلی راحت است؛ ۶ میلیون مبلغی نیست که نتوانیم عضو لژیون سردار شویم و نتوانیم به راحتی تأمین کنیم. خیلی از افرادی که آمدند و عضو لژیون سردار شدند و در جایگاه سرداری، دنوری، پهلوان یا نشان بینشان قرار دارند، کسانی هستند که درست آموزش گرفتند و جهانبینی آنها نسبت به این موضوع تغییر کرد و بهمعنای واقعی، بخشندگی را یاد گرفتند و توانستند بدون چشمداشت ببخشند.
بارها از استاد سردار شنیدهایم که میگویند: انسان برای دو هدف به این دنیا آمده است، اول، گرفتن آموزش و دوم، خدمتکردن؛ در مورد خدمتکردن که خدمتهای زیادی در قسمتهای مختلف داریم؛ اما یک نوع آن، خدمت مالی است و میشود گفت که بر همه ما واجب است این خدمت را انجام دهیم؛ چون حسوحال خوب آن به خود ما بازمیگردد؛ درواقع این خدمتی که داریم انجام میدهیم، ابتدا کمک به خودمان است و واقعاً حسوحال خوبی را برای خودمان فراهم میکنیم. درست است که الآن عضو لژیون سردار با مبلغ ۶ میلیون چیزی نیست ولی نکاتی دارد؛ یکی اینکه باید خواسته ما قوی باشد و دیگر اینکه باید توفیق حاصل شود؛ یعنی اذن آن داده شود و از همه مهمتر، اجازه خرجکردن پول را داشته باشیم؛ خیلی از افراد پول دارند ولی اجازه خرجکردن را ندارند، چرا؟ چون آن آگاهی و دانایی را ندارند و نتوانستند از پول خود بگذرند. بهنظر من همه مالک و صاحب مال و اموال خود باشیم، نه اینکه نگهبان آن شویم؛ درصورتی میتوانیم مالک و صاحب آن باشیم که آن را بدون چشمداشت و بدون توقع ببخشیم و نگهبان نباشیم؛ چون نگهبان هم، درآخر جا میگذارد و هیچ دسترسی به آن ندارد.
یک چیز کوتاهی در مورد خواسته بگویم؛ زمانیکه میگویند: باید خواسته قوی باشد، واقعاً باید قوی باشد، من دو سال بود که میخواستم دنور شوم و مسافرم گفت: چون خیلی خواسته داری، کمک میکنم تا دنور شوی، به او چیزی نگفتم و گفتم بگذار هر موقع قسمت شد؛ ولی در دلم گفتم، دوست دارم که با پول خودم باشد؛ ولی چون شاغل نیستم و درآمدی ندارم، باید از هرچیزی که پسانداز خودم هست، استفاده کنم. در این حین بودم که قسمت شد و یکدفعه خانهام را عوض کردم؛ چون پسر کوچکم خیلی به من وابسته است، هر سال خودم او را به مدرسه میبرم، زمانیکه از مسیر مدرسه دور شدیم، پسرم نپذیرفت که برایش سرویس بگیرم، مجبور شدم خودم او را ببرم، وقتی او را به مدرسه بردم، گفتند: میتوانید سه، چهار نفر دیگر را هم با خودت ببری، اول خیلی مقاومت کردم ولی آنها زورشان بیشتر بود و من پذیرفتم؛ اینجا تلنگری شد و به خودم گفتم، میخواستی که دنور شوی و هزینه را خودت بدهی، الآن بستر فراهم شده و چه چیزی از این بهتر؛ میتوانم بگویم که نصف پول دنوری، از پول سرویس مدرسه و با پساندازی که داشتم بود؛ بنابراین خواسته قوی، مهم است و میتواند به انسان کمک کند تا به مسیرش برسد و قسمت مهم لژیون سردار، جهانبینی است. جهانبینی ما باید تغییر کند تا به دانایی، آگاهی و بیداری برسیم؛ دست بخشش داشته باشیم، دست بخششی که واقعاً بتوانیم بخشش و معامله را از هم فرق بدهیم. إنشاءالله که همگی اینطور باشیم و هیچ موقع، کسی نباشد که از بخشش ترسی داشته باشد.
ممنون که با سکوت خود به صحبتهای من گوش کردید.

تایپ و ویرایش: همسفر فروزنده رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر اکرمالسادات رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
157