جلسه نهم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی مسافر حبیب، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "جهانبینی 1 و 2" روز یکشنبه مورخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که به من فرصت داد تا در اینجا حضور داشته باشم و آموزش بگیرم، از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر میکنم که به من اجازه دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم، روز معلم را به جناب مهندس و خانواده محترمشان و راهنماهای خوبم، آقا مجید و آقا مهدی، و تمام راهنمایان عزیز تبریک عرض میکنم.
دستور جلسه این هفته، جهانبینی است که موضوعی بسیار مهم و زیباست. گرچه جناب مهندس وادیهایی را مطرح کردهاند که در طول سفر اول برای من مانند چراغ راهنما بودند تا به درمان برسم. در ۵ ماه سفر اولم، درگیر این مشکل بودم که چرا توانایی مشارکت کردن را ندارم؟ چرا به محض دیدن میکروفن دچار استرس میشوم؟ من غرور و منیت بسیاری داشتم و همیشه دوست داشتم در مشارکتهایم از کلمات سنگین استفاده کنم. استاد امین میفرمایند؛ شخصی زمانی آموزش را یاد گرفته است که بتواند مطلبش را طوری بیان کند که هم یک نوجوان و هم یک پیرمرد کاملاً متوجه موضوع بشوند.
جهانبینی برای من فواید بسیاری داشت. قبل از ورود به کنگره ۶۰، نیروهای ضد ارزشی بر من تسلط کامل داشتند. به یاد دارم که ۳ ماه سفر بودم و در جشن هفته راهنما شرکت کرده بودم. من به همراه راهنما و برادران لژیونیام بالا رفتیم و در آنجا به خودم ناسزا میگفتم که من برای چه به اینجا آمدهام؟ اینجا چه کار میکنم؟ چون جهانبینی نداشتم. الان بعد از گذشت سفر اولم، خیلی خدا را شکر میکنم که همچنان در اینجا حضور دارم. در ابتدای سفر فقط به فکر درمان موادم بودم، اما الان میخواهم افکارم درمان شوند و جهانبینی را یاد بگیرم. استاد امین در یک سیدی فرمودند؛ اگر ما یک پنجم به داناییمان اضافه نشود، نمیتوانیم یک پنجم از موادمان را کم کنیم. در بسیاری از جاهای دیگر میتوانم بروم و شاید بتوانم مواد را ترک کنم، اما نمیتوانم درمان شوم، دلیلش هم همین جهانبینی است. تا قبل از کنگره ۶۰، نمیدانستم نیروی منفی چیست و حتی لمسش هم نکرده بودم. اما بعد از ۱۱ ماه آموزش، متوجه شدم که چقدر نیروی منفی قدرتمند است. نیروی منفی به طور خیلی آهسته و آرام وارد صور پنهان انسان میشود، دقیقاً مانند دوره مصرف موادمان.
در روزهای اول مصرف موادم، شاید پنج بار دود میگرفتم و دچار حال بسیار بدی میشدم، اما نیروی منفی خیلی آهسته و با زیباترین شکل ممکن من را به دام انداخت و بعد از ۲ سال، من روزی ۳ گرم تریاک مصرف میکردم. این موضوع در همه مسائل صدق میکند و یک مثال قدیمی وجود دارد که تخممرغدزد، شتر دزد میشود.
هفته پیش در انتخابات مرزبانی شرکت کردم. مرزبانی واقعاً کار سخت و دشواری است، مانند راه رفتن بر لبه تیغ. زیرا یک تازهوارد که وارد اینجا میشود، یک خانواده با کلی آرزو پشتش دارد. یعنی من باید انقدر آموزش ببینم تا بتوانم تازهواردی که میآید را جذب کنم یا اگر نتوانستم، حداقل کاری از من سر نزند که او از اینجا برود.

تهیه و تنظیم: گروه سایت مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
112