در سیدی تاریکی برای پیشرفت اول باید نقطه مبدا و صفر خود را پیدا کنیم؛ یعنی بدانیم کجا قرار داریم. وقتی میخواهیم چیزی بخریم؛ باید بدانیم پولی که پرداخت میکنیم ارزش واقعی آن محصول را دارد یا نه. من این موضوع را برای خیلی از چیزهای دیگر امتحان کردم و به قول استاد امین اگر اندازهها را ندانیم به ظلم، بدی و ترویج آن کمک کردهایم.
استاد امین میفرمایند: ما باید به محصولی که میخریم دقت کنیم که تراریخته (تغییر ژنتیکی داده شده) نباشد یا وزن و کیفیت آن را بسنجیم که آیا ارزش محصول آن پولی است که پرداخت میکنیم یا نه. اگر ما محصولی را که کیفیت ندارد یا قیمت آن بالا است بخریم در اصل به تولیدکننده و بیانصافی شخص مهر تایید میزنیم، به ظلم کمک کردهايم و به تولیدکننده تضمین میدهیم که محصول خود را به فروش میرساند.
اگر چیزی را که میخرم به کیفیت و قیمتش دقت نکنم در واقع به فروشندهای که مواد بیکیفیت با قیمت بالا تولید میکند کمک میکنم. آقای مهندس در آموزشهایشان همیشه به ما یاد میدهند که بدی، بد است و انجام ندهید و خوبی خوب است و انجام بدهید. ما نباید به کسی که کارهایش را بخوبی انجام نمیدهد، دلسوزی کنیم؛ باید حواسمان باشد و به قیمت جنسها و کیفیت آنها توجه کنیم و نباید بخریم. اندازه محبت کردن را باید بدانیم و خواستههایمان را بررسی کنیم.
از یکسری لذتهای آنی عبور کنیم و بگذریم. وقتی عبور کردیم جهش پیدا میکنیم و وقتی اندازهها را دانستیم سرمان کلاه نمیرود و ضرری هم شامل حالمان نمیشود. وقتی اندازهها را ذرهذره در سفر آموزش گرفتیم تازه متوجه میشویم که چقدر خرابی زیاد است. از وادی دوم به بعد متوجه میشویم که من به هیچ نیستم؛ حتی اگر خودم به هیچ فکر کنم و با توجه به توانم که قبلا خیلی پایین بود، آرامآرام شروع به حرکت کردن میکنم.
اگر من اندازهها را پیدا نکنم؛ بایستی اختلاف را با انرژی ذخیره شده خودم پر کنم و این کار باعث خار شدنم میشود. مریض میشوم چرا؟ چون اندازهها را بلد نیستم و بیش از اندازه انرژی مصرف میکنم. پیامبران باعث آرامش دل میشوند. اول اینکه زندگی پیامبران خیلی سخت بوده است، دوم اینکه پیامبران همه خیرخواه بودند و تلاش میکردند آموزشها را به ما انتقال بدهند و ویژگی سومی که پیامبران داشتند این بود که سختیها را تحمل میکردند و آزمون پس میدادند؛ یعنی از آنها امتحان گرفته شد، وقتی در امتحانات قبول شدند به آنها رسالت داده شد.
کلمه ظلم به معنی تاریکی است ظالم؛ یعنی کسی که تاریک میکند. تاریکی ابزار نیروی منفی است. نیروی منفی برای اینکه کارش را پیش ببرد به تاریکی نیاز دارد که حقایق را پنهان کند. بعضی انسانها ظلمو هستند؛ یعنی دوست دارند خودشان را به انسانهایی که ظالم هستند، نزدیک کنند و از آنها خوششان میآید و وقتی خود را به آنها نزدیک کردند، دیگر از اولیا برای آنها کمکی نخواهد بود. زمانی که با تاریکی صحبت میکنید دیگر در دسترس نور نیستید تا به شما القای مثبت کند و از دسترس خارج هستید؛ در نتیجه انسان شکست میخورد و ناکام میماند.
در مرحله دوم اگر رفتید و از آنها پیروی کردید، فرمان گرفتید و لذت بردید جزو مجرمین هستید. ممکن است شخصی اطاعت بکند؛ ولی از روی ناچاری است و از آن کار لذتی نمیبرد، آن شخص مجرم حساب نمیشود. وقتی وارد سرزمین تاریکی شدم دیگر دعاهای من مستجاب نمیشود. وقتی در تنگنا قرار میگیرم، اگر نیروهای الهی بخواهند من را یاری بدهند، نمیتوانم آنها را دریافت کنم.
وقتی به نقطهای میرسم که اوضاع و احوالم خیلی خراب است و مدام میگویم خدایا چرا به من کمک نمیکنی؟ چرا من در این همه سختی قرار دارم؟ تو چه خدایی هستی و چرا من را به حال خودم رها کردهای؟ این جا است که احساس شکست خوردن را تجربه میکنم و غم بیپناهی و درماندگی، فشار سختی، فقر و خیلی چیزهای دیگر روی سرم آوار میشود. در زندگی تلاش میکنم که خود را نجات بدهم و تلاش هایم به نتیجه نمیرسد.
نویسنده: راهنما همسفر زهرا
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
129