میخواهم این حس شیرین رهایی را که با تمام وجودم درک کردم را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم. من و مسافرم هفته قبل به یک رهایی بسیار بزرگ و لذتبخش رسیدیم که من در آنجا آرزو کردم تمام دوستان خوبم که همراه ما بودند و برای رهایی ما آمده بودند نیز از این دام خانمانسوز رها شوند. روزی که مسافرم تصمیم گرفت درمان شود و به من گفت که خسته شدم و میخواهم ترک کنم؛ یک جایی وجود دارد به اسم کنگره۶۰ که با شربت و حضور در کلاسها رهایی را برای ما رقم میزنند و افراد زیادی نیز از این روش نتیجه گرفتند.
در ابتدا من باور نکردم و خیلی ناراحت و افسرده شدم؛ آن ترکهای قبلی را به یاد آوردم که ما خیلی اذیت شده بودیم، به همین دلیل اصلا راضی به ترک موادش نبودم و دوست داشتم دائما مصرف کند زیرا مصرفش خیلی بهتر از ترک کردنش بود. ترک کردن مسافرم برای من کابوس بود و آن شب تا صبح خواب به چشمانم نیامد و گفتم دوباره روزهای سخت و طاقتفرسای ما شروع شد. مسافرم به کنگره رفت، شربت گرفت، جلسات را شرکت میکرد، سیدی گوش میداد و مینوشت و به من گفت که باید تو نیز بیایی و آموزش ببینی و من با حالت تمسخرآمیزی به او گفتم که تو از صبح که بیدار میشدی تا بعد از ظهر در حال مصرف بودی، چطور میتوانی با یک شربت درمان شوی؟ باور نداشتم و او را همراهی نکردم.
۲ ماه گذشت و من دیدم مسافرم از لحاظ اخلاقی و روحی کلی تغییر کرده است و با شربت OT و برنامهای که راهنمایش به او میداد پیش میرود و در مسیر بهبود است، تصمیم گرفتم که او را همراهی کنم و من با جهان دیگری آشنا شدم و جهانبینی من تغییر کرد و ۱۳ ماه و ۱۴ روز کنارشان سفر کردم تا به این رهایی شیرین و لذتبخش رسیدم. خدا را خیلی شکر میکنم و برای همه اعضای کنگره۶۰ آرزو رهایی دارم و از خداوند میخواهم که به آقای مهندس عمری باعزت همراه با سلامتی بدهد و همچنین از راهنمای خودم همسفر فهمیه و از راهنمای مسافرم مسافر روح الله تشکر فراوران میکنم.
نویسنده: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ثبت: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
229