English Version
This Site Is Available In English

در اوج ناامیدی و پوچی باید بدانیم خدایی داریم

در اوج ناامیدی و پوچی باید بدانیم خدایی داریم

جلسه سیزدهم از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صالحی ۲ به استادی راهنما همسفر معصومه، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تاثیر آن روی من» روز یکشنبه 7 اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

وادی‌های اول تا چهارم وادی تفکر هستند. در مورد هر کدام از نکات وادی دوم می‌توان ساعت‌ها صحبت کرد. حال می‌خواهم از تاثیری که این وادی روی من گذاشته است سخن بگویم. تیتر وادی دوم می‌گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستسم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. عبارت هیچ مخلوقی، یعنی تمام مخلوقات جهان را شامل شده است. در ادامه می گوید: شما به هیچ نیستید، یعنی برای پوچ بودن نیامدید. اگر من وارد مسیری شدم و به پوچی و ناامیدی رسیدم، دلیلش گم کردن هدفم است. زمانی که انسان‌ها در یک مسیری قرار می‌گیرند و هدفی دارند، اگر به پوچی برسند هدفشان را گم‌ می‌کنند؛ باید دوباره به آن مسیر بازگردند تا بتوانند هدفشان را پیدا کنند.

در این وادی درمورد جنگ نرم صحبت شده است. دنیای ویرانِ درون انسان‌ها که قرار است به شهری آباد تبدیل شود. قله‌های آتشفشان که مطالب آن در درون و برون انسان‌ها است. درمورد تفکر درست و در جهت ارزش قرار گرفتن صحبت شده است. در این جهان هستی اگر روزی به ناامیدی و پوچی رسیدیم، یادمان باشد که آقای مهندس می‌فرمایند: اینجا صاحبی دارد و ما پشت و پناهی به نام خداوند داریم.

همه ما همسفران و مسافران وجه اشتراکی به نام اعتیاد داریم‌. توسط اعتیاد در تاریکی قرار گرفتیم، اذیت شدیم و جنگ و جدال داشتیم. حال این جنگ وجود دارد؛ اما خداوند این توفیق را به ما داد تا در مسیر ارزش و آموزش کنگره قرار گیریم و آن را طی کنیم. در این وادی می‌گوید: ما خوشحالیم که به جنگ خود ادامه می‌دهیم؛ ولی دیگر جنگ ذهنی و فیزیکی که گاهی اوقات در زندگی اتفاق می افتاد وجود ندارد. در اینجا منظور این است که جنگ را در جهت ارزش‌ها ادامه می‌دهید تا به هدفتان برسید. زمانی که اطلاعات و آگاهی نداشته باشیم، جنگی همراه با خون و خونریزی در پیش داریم.

درونِ ما مانند یک شهر است. شهری که به خاطر وجود اعتیاد و ترکش‌هایش به خرابه و متروکه‌ای تبدیل شده است که می‌خواهیم به شهری آباد تبدیل کنیم. زمانی که وارد کنگره می‌شویم و در مسیر قرار می‌گیریم، حرکت می‌کنیم و آموزش می‌گیریم، در ابتدا هیچ چیز نمی‌دانیم؛ ولی وقتی بر طبق حس برای خود راهنما انتخاب می‌کنیم با ایمان و اعتقادی که به او داریم آرام آرام این شهر ویران درونمان را آباد می کنیم. گاهی در مسیر به پوچی و ناامیدی می‌رسیدم و جمله‌ای برای خود طراحی کرده بودم با خود می‌گفتم اگر دیگران توانستند، پس من هم می‌توانم. من چه فرقی با بقیه دارم؟ همه انسان هستیم اگر دیگران توانستند؛ پس من هم می توانم‌ و این موضوع را دریافت کردم که تا درون خودم آرام نشود، نمی‌توانم چیزی را دریافت کنم.

وقتی به جلوتر حرکت کردم متوجه شدم که چه توانایی‌هایی داشتم و نادیده گرفته بودم. در گذشته با خود فکر می‌کردم و می‌گفتم: من به چه دردی می‌خورم؟ نه می‌توانم مادری خوب باشم و نه همسری خوب‌. با کوچک‌ترین تلنگر و حرفی به هم می‌ریختم‌. مدام در حال گریه کردن بودم. با گذشت زمان و راهنمایی‌های راهنما، مشارکت دوستان و در مسیر قرار گرفتن و ... خداوند به من قدرتی داد که خود را دست کم نگیرم.

گاهی اوقات در زندگی متوجه می‌شویم که راه را اشتباه آمده‌ایم و آنجاست که زندگی کمی سست می‌شود. این به خاطر تفکرات غلط در ذهنمان است. ممکن است گاهی زندگی به ناامیدی و پوچی برسد و این سخت‌ترین قسمت زندگی می‌باشد. آقای مهندس در سی دی امید و ناامیدی می‌گویند: امیدوار باشید حتی الکی. این جمله بسیار کلیدی است. اگر حال خوبی نداشتم باز با خود می‌گفتم که باید به جلسات بروی و بعد با حالی متفاوت بر می‌گشتم. ابتدا باید خودم را بشناسم تا بتوانم کاری انجام دهم. من باید پاکسازی را از خودم شروع کنم‌. هر کس به شکلی متفاوت حالش خوب می‌شود. به مرور زمان متوجه می‌شویم چه توانایی‌هایی وجود دارد که خداوند در ما تعبیه کرده است. کافی است که در جهت خواسته های خود حرکت کنید.

تایپیست: همسفر پرنیا رهجوی راهنما همسفر شهره (لژیون اول)
عکاس: راهنما همسفر اکرم
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر شهره (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صالحی ۲

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .