با مسافرم دست در دست و قدم به قدم وارد کنگره شدیم. بهخود آمدم دیدم در آغوش مهربانبانو (مرزبان) همسفر فریبا هستم. تنها چیزی که میدانستم این بود که حالمان خوب نیست و باید کمک بگیریم! نه از کسانی که میشناختیم؛ بلکه از کسانی که نمیشناختیم ولی آشناتر از هر آشنایی بودند. خانواده و عزیزان زیادی داشتیم که دوستمان داشتند؛ ولی نمیتوانستند کمکی به ما بکنند، هرچند که ممکن بود حالمان بدتر از این هم میشد! پس تصمیم بر این شد که هیچ کس نداند. حال عزیزانی را پیدا کردیم که امن و پر از مهر و محبت بودند.
وارد لژیون شدم. حسوحال خوبی نداشتم؛ چون فکر میکردم من هستم که مشکلات زیادی دارم و یا مشکلات من با مشکلات بقیه خیلی فرق دارد. مشارکت زیادی نداشتم؛ نه در کارگاه و نه در لژیون. فرمانبرداری برایم سخت بود! سه ماه طول کشید تا اولین سیدی خودم را بنویسم. همه جلسات را میآمدم؛ مثل اینکه میدانستم که هیچ کجا جز اینجا گره از کارم باز نمیکند؛ اما آمدن من هیچ کیفیتی نداشت. کمکم به مرزبانی فرستاده شدم و چند باری گوشم کشیده شد تا به خودم آمدم. برای اولین بار با خودم آنجا روبهرو شدم. وقتش رسیده بود که این همه بار سنگین را کنار بگذارم و رها و آزاد شوم. مثل زمان کودکیام که میگفتند: «رها کن»؛ اما رها نمیکردم. با خودم گفتم بالاتر از سیاهی که رنگی نیست؛ حداقل اگر روزهایت روزبهروز سیاهتر میشود، خودت سیاهش کن نه دیگران! اگر رها کردی و بدتر شد؛ فدای سرت حداقل تو هم رنگی به این دفتر زدی؛ پس ذرهذره هرچه یاد میگرفتم را شروع کردم به اجرا کردن و معجزه را دیدم، نور را دیدم، ستارهای از دوردستها چشمک میزد. خیلی وقت بود آسمان من ابری بود و ستارهای در آن چشمک نزده بود. کمکم صداها را میشنیدم. اطرافم شلوغ بود؛ ولی از دوردستها صداهایی را میشنیدم و به سمتش میرفتم. به خودم آمدم و دیدم از شلوغی ها خبری نیست. کمکم دختربچهای از پشت مه و ابرها بیرون آمد. نوپا بود و هنوز نیاز به کمک و مراقبت زیادی داشت. آری او خود من بودم و تازه اول راه!
راهنما همسفر مریم و کنگره۶۰ من را به من هدیه دادند و من تا ابد از این هدیه ارزشمند مراقبت میکنم. حال که به این رهایی شیرین رسیدم بسیار خوشحال هستم و امیدوارم در این مسیر مستدام باقی بمانم و بتوانم جزئی از این دریای بیکران باشم و باری از دوش دیگران بردارم. اینجا امنترین نقطه دنیا برای من است.
نویسنده و رابط خبری: همسفر مرضیه (رح) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
54