هدف از زندگی کردن چه میباشد، چه چیزی از زندگی میخواهیم؛ وقتی به هدف رسیدیم چه میشود، آیا درس میخوانید، تا چه مرحلهایی؟ تشکیل خانواده میدهید؟ یک نکته جالب این است که بزرگترین چالش ما با خود ما است که در ذهن، تفکرات، تصورات و خیال ما است. ما با ذهنمان زندگی میکنیم؛ اگر تصورات و خیالات ما در گذشته باشد دچار افسردگی میشویم؛ اگر در آینده باشد دچار اضطراب میشویم، فقط در زمان حال است که موجب آرامش میشود. جالب اینجا است وقتی خود کلمه افسردگی را میآوریم؛ حتی تلفظ این کلمه هم افسردگی میآورد؛ وقتی اضطراب میگوییم خود این کلمه دلهرهآور است نوشتن آن هم خیلی سخت است؛ اگر یاد بگیریم در زمان حال زندگی کنیم آن زمان است که در آرامش قرار گرفتیم نباید فکر گذشته یا آینده را کنیم از گذشته باید درس گرفت، از شکستهای گذشته پل پیروزی بسازیم، آینده را برنامهریزی کنیم و هدف مشخص داشته باشیم تا از حالت نرمال خارج نشویم.
هدف ممکن است مادی یا معنوی باشد، مادی؛ یعنی پول، خانه و زمین معنوی؛ یعنی معنا، میتواند مثبت یا منفی باشد. هر دو میتواند باشد؛ اگر معنوی، به طرف مثبت، صراط مستقیم، خوبیها و نیکیها باشد از این عشق پدیدار میشود حال اگر معنوی به طرف منفی باشد؛ مثل دروغگویی ،غیبت و حق مردم را خوردن از آنها نفرت به وجود میآید. معنوی، هم میتواند عشق باشد و هم نفرت باشد؛ وقتی عشق به وجود آمد ما را به بهشت میبرد؛ اگر نفرت بهوجود بیاید ما را به جهنم میبرد؛ وقتی در حال زندگی میکنیم حال ما خوب است در آرامش میباشیم؛ مثلاً وقتی سیدی مینویسیم در زمان حال قرار داریم و تمام تمرکز ما در نوشتن است؛ وقتی هدف ما مادیات باشد مادیات فقط؛ برای خود شخص است ممکن برای دیگران هم باشد. زمانی که برای خودش باشد جز رنج بیهوده چیزی دیگری ندارد و جمع میکند نمیتواند استفاده کند. بعضی مواقع کارفرما است و به دیگران کمک میکند آن زمان برای او لذت بخش است.
باید هدف را در زندگی مشخص کرد که مهمترین مسئله و تعیین کننده است که در تفکرات و اندیشه ما است. آیا نیرویی نیرومندتر به نام قدرت مطلق بر ما حاکم است؟ به طور ساده آیا خدایی است یا نه؟آیا به این اصل اعتقاد داریم یا نه؟ آیا در این زندگی که داریم بعدش هم حیات ما به گونهای دیگر ادامه خواهد داشت یا نه؟ آیا مرگ انتقال است یا نیست یا نابودی است؟قبل از اینجا کجا بودهایم، آمدن ما بهر چه بود از کجا آمدهایم و کجا میرویم؟ ذهن ما دائما روی مسائل میچرخد مهم این است که بر روی چه چیزی توقف کنیم. روی آن چیزی که افسردگی میآورد توقف کنیم یا آنکه اضطراب میآورد، یا روی آنکه برای شما آرامش میآورد ؟ خود هر کس میتواند تعیین کننده باشد که چطور زندگی کند. همه ما باید تحت آموزش قرار بگیریم، با آموزش است که انسان پخته میشود: حتی پیامبران هم آموزش دیدهاند ما میخواهیم آشنا شویم با دنیا؛ پس از مرگ و سفر بدون وحشت؛ اگر در بهشت باشید در آرامش خواهید بود و اگر در جهنم باشید در رنج به سر میبرید. زندگی حساب و کتاب دارد هر طور در این جهان هستی زندگی کنیم در آن طرف زندگی پس از مرگ هم همانگونه زندگی خواهیم کرد؛ اگر در این دنیا در ترس و اضطراب و وحشت باشید در آن جهان هم همینطور خواهید بود.
هر کاری در این دنیا انجام دهیم در آنجا دستگیر ما میشود حالا خوب یا بد؛ وقتی در جهان دیگری منتقل میشویم چه اعمالی انجام دادیم و نامه اعمال ما چه است؟ در این زندگی چه کار کردهایم؟ آیا برای وصل کردن آمدایم یا فصل کردن، جدا کردن؟ آیا راهنمایی که دارد خدمت میکند برای نفس مالی کمک میکند یا برای عشقی که دارد؟ این کار به خاطر چه بوده است؟ این دو با هم خوب است که مادیات هم در راه معنوی مصرف شود. ما دو نوع سرمایه داریم یک پولی دومی اجتماعی این تشکیلات کنگره۶۰ سرمایه اجتماعی است؛ وقتی سرمایه معنوی و اجتماعی بالا رفت سرمایه مادی هم بالا میرود و از نظر مالی قوی میشود؛ باید از نظر مالی قوی باشید که به دیگران هم بتوانید کمک کنید؛ برای آموختن؛ هیچ وقت دیر نیست؛ حتی در لحظه مرگ اینها ارزشمند است. اینها در زندگی در جهان دیگر خیلی مهم است دانش خیلی چیز با ارزشی است هدف از زندگی را مشخص کنیم؛ اگر در این هدف در گذشته زندگی کنیم افسرده میشویم و اگر در آینده زندگی کنیم اضطراب میگیریم و وقتی در حال زندگی کنیم در آرامش خواهیم بود.
نویسنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی اسلامشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
97