English Version
This Site Is Available In English

حلقه عشق

حلقه عشق

پنجمین جلسه از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی ابوریحان با استادی پهلوان همسفر شادی، نگهبانی پهلوان همسفر معصومه و دبیری دنور همسفر فرشته با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن)» روز سه‌شنبه ۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ برگزار شد.

سخنان استاد:

در رابطه با دستور جلسه ظرفیت، مسئولیت، قبله‌ گم کردن و ارتباط آن با لژیون سردار، حلقه عشق و وادی چهاردهم خالق هستی صحبت می‌کنیم. انسان روی جهان خاکی و هستی که وجود دارد، درس عشق‌بازی را آموزش می‌بیند. من، شادی، این‌جا قرار گرفتم که بیاموزم عاشق کردن یعنی چه. ولی هرچه که امروز می‌شنویم، تجربه شخصی همسفر شادی از لژیون سردار است؛ چه چیزهایی را دریافت کردم، چه اتفاقی افتاده. هیچ چیز به اندازه تداوم و مستدام بودن، نمی‌تواند حال آدم را خوب کند.

در ابتدا فکر می‌کنم که باید تعریف درستی از آقای مهندس داشته باشم؛ این‌که کنگره کجاست و کجا قرار دارد؟ و آیا کارهای من از روی شور است یا شعور؟ ممکن است در ذهن ما این تصور ایجاد شود که: چرا من اینجا نشستم؟ همیشه وقتی می‌خواهند دانشجویی را بشناسند، نامه‌ای از استاد او دریافت می‌کنند که استادش راجع به او چه می‌گوید، توضیح اصلی چیست؟ استاد آقای مهندس درباره ما می‌گوید: حسین، مردی است که با محبت از قلب‌ها وارد می‌شود و با محبت نسخه می‌پیچد. حسین یک تاریخ است. این تعریف استادان، درباره مهندس حسین دژاکام است. باید قرن‌ها و قرن‌ها بگذرد تا در ایران‌زمین، انسانی مانند مولانا پا به زمین بگذارد.

من به شخصه آن‌قدر خوشبخت هستم که در دوره‌ای زندگی می‌کنم که چنین انسانی حضور دارد؛ یک انسان بی‌نظیر. آقای مهندس، دانشمند است، معلم است، حاکم ذوقی است و کاشف روش DST مخصوص رهایی از دام اعتیاد، حلقه رهایی از بند سیگار، حلقه جونز. اگر من قرار است یک فرد کنگره‌ای باشم، همه این‌ها باید همراه من باشد.

ما هیچ‌وقت تا این حد بر زندگی خود دقت نداشتیم. نگهبان یعنی کسی که می‌سازد؛ برای ساختن خود و ساختن دیگران. ما صاحب دانش هستیم، ولی دانشمند نیستیم. هدف فقط رهایی از اعتیاد نبوده؛ زیرا صفر تا صد خود را مصمم کرده که درون خود را بسازد. وقتی ایمان و باور باشد، اولین میوه‌ی یک بچه کنگره‌ای، سخاوت است. خداوند زمانی که بخشنده شد، قرآن نازل شد.

ما این‌جا قرار گرفته‌ایم که چه کنیم؟ آیا ما تنها یک سیاه‌لشکریم؟ این نوشته‌ها چه معنایی دارد؟ سفر اول یا سفر دوم؟ بعد از به پایان رسیدن سفر اول، فراموش نکنیم که ما رها شدیم، ولی آزاد نشدیم و هنوز از زندان بیرون نیامدیم. یک‌سری پیوندهای ضد ارزشی در زندگی داریم که با پایان سفر اول از آن آزاد می‌شویم. اما پیام سفر دوم برای ما چیست؟ آقای مهندس چه چیزی را دیده؟ کدام اتفاق باعث شده که تمام وجود خود را وقف کنگره کند؟ قطعاً مهندس یک چیزی را دیده است که ما با چشم خود قادر به دیدن آن نیستیم. چه چیزی را دیده که به من هم فرمان بخشش داده؟

لژیون سردار الان هست؛ هرکس دوست دارد تمرین آزادی کند، می‌تواند در آن حضور پیدا کند. یک چیزی در تفکرات من وجود دارد؛ به‌محض این‌که صحبت بخشش می‌شود، ما انسان‌ها صف می‌کشیم. چه چیزی ظرفیت منِ انسان را در بخشش مال زیاد می‌کند؟ زیرا همه چیز از قلب ما عبور می‌کند و دائماً از ترس، مال اندوخته می‌کنیم. ولی مهندس می‌خواهد من تمرین کنم که چگونه مال داشته باشم. ظرف، اگر با تمام قلب خالی نشود، امکان ندارد که جوشش کند. شاید من همسفر در دلم حساب و کتاب کنم، ولی حواسم به داده‌های کنگره نیست. ولی خود مهندس، مدام جوشش علمی در درونش دارد.

تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرجان (لژیون پنجم)
عکس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .