سومین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، همسفران نمایندگی چالوس، با استادی اسیستانت همسفر صدیقه، نگهبانی همسفر فائزه و دبیری همسفر غزل با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گمکردن)» در روز دوشنبه ۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را هزاران بار شکر که بار دیگر اجازه داد تا در کنار شما عزیزان و در جمعی سرشار از عشق و محبت باشم تا آموزش بگیرم. از گروه ایجنت، مرزبانی و نگهبان نیز تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و از شما عزیزان بیاموزم. این روز بزرگ و مبارک را به تمامی اعضای کنگره۶۰ شعبه چالوس تبریک میگویم و انشاالله که برای همه شما سرشار از خیر و سلامتی باشد. دستور جلسه امروز با اتفاقی که در پیش داریم بسیار مرتبط است؛ یعنی مراسم اهدای شال به مرزبانان جدید و تقدیر و تشکر از مرزبانان پیشین.
موضوع جلسه «ظرفیت، مسئولیت و قبلهگمکردن» است. همه ما جزوات کنگره۶۰ را مطالعه کردهایم و از آموزشهای آقای مهندس و استاد امین بهره بردهایم؛ بنابراین معنای این واژگان را میدانیم که ظرفیت و مسئولیت چیست و قبلهگمکردن به چه معناست؟ همچنین یاد گرفتهایم کسی که مسئولیت به او واگذار میشود، باید پاسخگو باشد؛ بنابراین نیاز است دانایی لازم را نسبت به جایگاه و خدمت داشته باشد؛ پس اولین و مهمترین پایه مسئولیت، دانایی، آموزش دیدن و توانایی انجام خدمت است.
در کنگره۶۰، فقط افرادی به جایگاههایی؛ مانند راهنمایی میرسند که مسیر درمان خود را طی کرده باشند، فردی میتواند راهنمای لژیون جونز شود که کاهش وزن خود را انجام داده باشد، چه در بخش مسافران و چه همسفران افرادی راهنمای نیکوتین میشوند که درمان نیکوتین را پشت سر گذاشته باشند؛ یعنی دانایی لازم را در زمینه مورد نظر دارند. همانطور که آقای مهندس جدیداً اشاره کردند، مصاحبهها نباید فرمالیته باشند. سه نفر از اسیستانتها مسئول انجام مصاحبه هستند و این به معنای عبور از فیلترهای متعدد برای رسیدن به جایگاه راهنمایی است، فرقی نمیکند راهنما یا راهنمای تازهواردین؛ بنابراین، گام نخست برای رسیدن به جایگاه خدمتی، دانایی است.
کسی که دانایی لازم را ندارد، بهتر است دست نگهدارد؛ همانطور که استاد سردار میفرمایند: همه ما به این هستی آمدهایم تا آموزش ببینیم و سپس خدمت کنیم. اگر آموزش ندیده باشیم، نمیتوانیم خدمت موثری ارائه دهیم؛ باید چیزی را بلد باشم تا بتوانم آن را عرضه کنم. دقیقاً همان مثالی که بارها آقای مهندس و استاد امین فرمودهاند: تا پول نداشته باشید، نمیتوانید به کسی پول بدهید و تا دانایی نداشته باشید، نمیتوانید خدمت درست انجام دهید.
پایه بعدی، خواست است، اینکه من به عنوان یک همسفر یا یک انسان، بخواهم آن جایگاه را تجربه کنم؛ چه جایگاه درونی و چه بیرونی، چه در کنگره و چه خارج از آن، باید اشتیاق داشته باشم. این خواسته نباید با سفارش باشد؛ یعنی اینکه راهنما دست مرا بگیرد و بگوید به این فرد خدمتی بدهید، در حالی که خود فرد خواستهای نداشته باشد؛ قطعاً بازدهی مناسبی نخواهد داشت. البته، استثنا هم وجود دارد. راهنما ممکن است صور پنهان فرد را ببیند و متوجه شود که در حال حاضر زمان مناسبی برای خدمت گرفتن او است و پیشنهادی میدهد تا فرد وارد خدمت شود؛ زمانیکه برای اولین بار نگهبانی میگیرد، میبیند چه انرژی و حال خوبی دریافت میکند، این همان خواستهای است که در صور پنهانش وجود داشته و حالا با قدم اول، راه برایش باز شده است.
گاهی اوقات، خواست وجود دارد، دانایی هم هست، اما ظرف هنوز رشد نکرده است. این نیز باید در نظر گرفته شود؛ زمانیکه مسئولیتی به ما داده میشود و جایگاهی به ما واگذار میشود، هدفی در پس آن وجود دارد. در این دستور جلسه، هدف به عنوان «قبله» مطرح شده است. تمام اتفاقات هستی هدفمند میباشند هرچند ما متوجه آن نشویم. ممکن است ندانیم چرا وارد کنگره۶۰ شدهایم؟! یا چرا در زندگی با اعتیاد مواجه شدیم؟! یا چرا فلان شخص در این زمان و مکان خاص سر راه ما قرار گرفته است؟! اما هستی کاملاً هدفمند و با برنامهریزی پیش میرود.
وقتی خدمت یا جایگاهی به ما داده میشود، باید از خود بپرسیم: هدف من چیست؟ آیا فقط برای دریافت شال و جایگاه آمدهام؟ آیا میخواهم مورد احترام قرار بگیرم؟ حرفم شنیده شود؟ یا اینکه دیگران جلوی پای من بلند شوند؟ اگر هدف ما اینها باشد، ممکن است قبلهمان را گم کنیم. من همیشه در ابتدای ورود به یک جایگاه، به خودم گفتهام: هنوز راهنما یا ایجنت نیستم؛ زمانی راهنما خواهم بود که خدمتم را به درستی انجام داده باشم؛ اگر قبله را گم نکنیم، در مسیر خواهیم ماند. وقتی هدف ما خدمت به انسانهایی باشد که در بند تاریکی اعتیاد بودهاند، آنگاه قبله گم نخواهد شد.
ما از تاریکی آمدهایم؛ از شبهایی که از شدت درد، به در و دیوار میکوبیدیم، از گریههای شبانه، از سفرههای ابوالفضل، از التماس به پیامبران و امامزادهها از آنجا آمدهایم و همیشه این سوال برای ما پیش میآمد که چرا من و اینک به این نقطه رسیدهایم؛ اگر اکنون چراغ امیدی در دل ما روشن شده، حال نوبت ما است که خدمت کنیم؛ اگر هدفمان این باشد، دیگر به دنبال حکمرانی نخواهیم بود و دیگران را از بالا نخواهیم دید. وقتی شال به ما داده میشود و پیمان میخوانیم، تعهد میدهیم که خدمتگزار انسانها باشیم، نه آقا و سرور آنها؛ اگر یادمان نرود که از کجا آمدهایم و قرار است به کجا برویم، هدفمان را فراموش نخواهیم کرد.
هیچگاه نباید برای رسیدن به جایگاهی، زیرآب کسی را بزنیم. این نه تنها در کنگره؛ بلکه در تمام ارگانها صدق میکند. در نهایت چه کسی برنده خواهد بود؟ چه کسی به حال خوش میرسد؟ پس به نظر من مهمترین رکن این است که من هدفم و گذشتهام را فراموش نکنم. ظرف ما باید بزرگ شده باشد. گاهی افراد خدمت میگیرند، مورد احترام قرار میگیرند، اما به توهم میافتند و تصور میکنند اکنون زمان حکمرانیشان است. در حالی که ساختار درونیشان تغییر نکرده است. برای ارتقاء، ساختار باید تغییر کند و این، به آسانی به دست نمیآید. ابتدا باید محرومیت را تجربه کنیم. استاد امین میفرمایند: اگر اشتیاق به دست آوردن چیزی را دارید، باید توان از دست دادنش را هم داشته باشید؛ اگر پول میخواهید، باید آمادگی از دست دادن پول را نیز داشته باشید، احترام میخواهید، باید آمادگی بیاحترامی را نیز داشته باشید. در این جا است که با حفظ تعادل خداوند به تو آنچه را که میخواهی عطا میکند.
مرزبانان جدید هنوز کار خود را آغاز نکردهاند؛ اما همین آغاز هم با آزمون و چالش همراه است. گاهی در موقعیتی قرار میگیریم که بسیار عجیب است، اما پس از عبور از آن، متوجه میشویم که ظرف ما بزرگتر شده و ارتقاء یافتهایم. کنگره، برای من مانند نسخه کوچک شده از زندگی واقعی است. «کارما» در اینجا به شکل کاملاً عینی رخ میدهد. امیدوارم همه ما از پس مسئولیتهایی که خداوند سر راه ما قرار میدهد، برآییم. هرچه مسئولیت بزرگتر باشد، چالشهای بیشتری نیز پیش رو داریم، اما اگر از آنها سربلند بیرون بیاییم، خداوند به ما جایگاه خواهد داد.
در پایان، امروز مراسم شالدهی مرزبانان جدید را داریم. این جایگاه را به هر دو عزیز که انتخاب شدند، تبریک میگویم. در پیام انتخابات و مرزبانی میگوید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان بخواهند. سپاسگزارم از مرزبانان پیشین. برای من، روزهای بسیار خاطرهانگیزی بود در کنار خانم فاطمه و خانم زینب، امروز جای ایشان واقعاً خالی است. برایشان آرزوی سلامتی دارم و امروز یوم الفصل این جایگاه و فرزندشان بوده و آرزومندم نورسیده خود را به سلامتی در آغوش بگیرند و همیشه در مسیر سبز کنگره، آنچه را که میخواهند از خداوند دریافت کنند.
از همه شما سپاسگزارم.

در ادامه مراسم تقدیر از مرزبانان پیشین و اهدای شال مرزبانان جدید:
.jpg)





تایپ: همسفر فریده
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون ششم)
مرزبان کشیک: همسفر فاطمه
مرزبان کشیک مسافران: مسافر مجید
تنظیم و ارسال: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چالوس
- تعداد بازدید از این مطلب :
177