چهارمین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، همسفران نمایندگی چالوس، با استادی همسفر افرا، نگهبانی همسفر فائزه و دبیری همسفر غزل با دستور جلسه «وادی دوم( هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم) و تاثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت، نخور به خدا حسرت دیروز عذاب است. مردم شهر به هوشید؟!
هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست.
نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید؛خدا هست خدا هست خدا هست...
خدا را شاکرم بابت امروز و به رسم ادب ابتدا از بنیان کنگره۶۰، آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان صمیمانه تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند، تا امروز با آرامش در کنار هم آموزش بگیریم. قدردان ایجنت، مرزبان، راهنمای خوبم همسفر هانیه، نگهبان جلسه هستم که این جایگاه را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم خدمت کنم.
دستور جلسه امروز درباره وادی دوم است؛ اما پیش از آن گریزی به وادی اول میزنم. در وادی اول آموختیم که با تفکر، ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر؛ آنچه هست به سمت نابودی میرود، یاد گرفتیم که باید قبل از انجام هر عملی تفکر کنیم؛ اگر تفکر مثبت باشد نتایج مثبت و اگر منفی باشد، نتایج منفی و اتفاقات ناگوار به دنبال خواهد داشت؛ اما وادی دوم به ما میآموزد که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد. هیچ یک از ما بیدلیل پا به این هستی نگذاشتهایم؛ حتی اگر گاهی چنین احساسی داشته باشیم.
خداوند ما و همه موجودات را با برنامهریزی دقیق آفریده است. ما انسانها میتوانیم تولید نسل یا هزاران کار خوب و بد دیگر انجام دهیم؛ حتی کوچکترین موجودات، مانند خاری که در بیابان رشد میکند، نقشی دارند، شاید به ظاهر بیارزش باشد؛ اما همین خار میتواند جلوی حرکت طوفان شن را بگیرد یا کرمی که در زیر خاک زندگی میکند، با حرکت خود باعث ایجاد حفرههایی میشود که اکسیژنرسانی خاک را ممکن و به رشد گیاهان کمک میکند؛ پس کوچکترین ذره در این هستی دارای کارکردی خاص است. خداوند انسان را آفرید و در برابر دو راهی ارزشها و ضدارزشها قرار داد. انسان موجودی آزاد و صاحب اختیار است و خودش انتخاب میکند که به کدام سمت برود.
امروز میخواهم کمی از حال خودم بگویم. در این پانزده سال گاه به سمت ضدارزشها حرکت کردم، رفتن به سوی ضدارزشها احساسات منفی فراوانی را در انسان ایجاد میکند، یکی از آنها ناامیدی است. سالهای زیادی به واسطه مصرف مسافرم زندگی ما از تعادل خارج شد، او یک سال رها میشد و دوباره مصرف مواد را از سر میگرفت، من نیز همراهش بودم و تلاش میکردم؛ اما در شش ماه آخر دیگر از توانم خارج شد و شرایط بر من مسلط شد و در حالت سکون فرو رفتم؛ هنگامیکه انسان در سکون قرار بگیرد دیگر قادر به حرکت نیست و حس ناامیدی بر او غلبه میکند، حال من شبیه برگی شده بود که روی آب شناور است و هر موجی میتواند آن را به سمتی ببرد، بیهدف بودم و حس پوچی سراسر وجودم را فرا گرفته بود.
قبل از ازدواج، زندگی فعال و پر از انرژیداشتم و اهل ورزش، درس و روابط اجتماعی بودم؛ اما بعد از ازدواج، زندگی من رو به سکون و رکود رفت، روزها بیهدف شب میشد و خودم را با دیگران مقایسه میکردم و با خودم میگفتم؛ چرا من ازدواج کردم و همسر من مصرفکننده شد؟ چرا دوستانم انتخابهای بهتری داشتند؟ این مقایسهها من را بسیار آزار میداد و با وجود تمام این رنجها، تلاش میکردم اوضاع را درست کنم؛ اما همواره به درهای بسته میخوردم. به خودم فکر کردم شاید ایراد از من است که مسافرم نمیتواند ترک کند و در اوج ناامیدی با کنگره آشنا شدم، کنگره تلنگری بزرگ به من زد تا آن زمان همیشه نگران این بودم که مبادا مسافرم رفتاری ناشایست کند و آبرویم برود؛ اما وقتی به کنگره آمدم، دیدم چقدر همسفر، مادران، همسران و خواهران در کنار هم با حال خوب هستند و با خودم گفتم همه این راهها را رفتهایم، این راه را نیز برویم.
وادی دوم تصورات غلط را از من گرفت و آموختم که به زندگی امیدوار باشم؛ قطعاً زندگی زیباتر از آن چیزی خواهد شد که اکنون میبینم با همدلی و حال خوب، جامعه ما نیز به سوی رشد و تعالی پیش خواهد رفت؛ اگر امروز در کنار یک مصرفکننده هستم یقین دارم این فرصت برای رشد خودم است و برای بزرگ شدن باید از دل تاریکیها گذر کنیم و دلم قرص است که خدایی هست و من در این مسیر، هرگز تنها نیستم.
در ادامه تقدیر و تشکر از نگهبان سایت دوره گذشته:
.jpg)
.jpg)
عکاس: مرزبان خبری همسفر سکینه
مرزبان کشیک: همسفر سکینه، مسافر مجید
تابپ تنظیم و ارسال: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چالوس
- تعداد بازدید از این مطلب :
187