ما یک موقع عاشق هستیم بهخاطر امیال خودمان، بهخاطر اینکه خودمان را دوست داریم؛ یعنی معشوق را فدای عشق خودمان میکنیم؛ ولی عاشق اینطوری نیست، معشوق فدا نمیکند. اگر حرف از عشق بشود بلافاصله همه ما به صورت اتوماتیک، عشق یک مخلوق به مخلوق دیگر، یا انسانی به انسان دیگر، در ذهن ما متجلی میشود.
البته این هم ایرادی ندارد این هم هست؛ ولی ما در وادیها، عشق را خیلی فراتر اجرا کردیم؛ عشق به کل هستی، به حیات وعشق به زندگی و آن چیزی است که باعث آرامش ابدی است و برای انسان آسایش و آرامش میآورد. اگر شما عاشق باشید؛ حسابتان با عشق باشد.
کارهای انسان به نظرتان منفی و عیب جویانه نیست و اگر شما عاشق نباشید به نظر شما کج میآید و آن لبه تیز خنجر انتقادی شما میبرد و زبانتان تلخ است.
این زبان تند ممکن است با هر کسی برخورد کند و آن عاشق نیست؛ چون عاشق زبانش مثل حریر، نرم و لطیف است. عاشق شاید ادای عصبانی شدن را در بیاورد؛ ولی عصبانی نمیشود و عاشق هیچگاه به خودش اجازه نمیدهد، بخواهد از دیگران ایراد بگیرد؛ چون میداند ایرادهای انسانها بر مبنای آگاهی و اگر کاری میکند بر مبنای جهل او است، که از انسانها بدش میآید. او نمیداند این بد آمدن از انسانها چقدر به خودش لطمه میزند.
بعضیها مثل حشرات و بعضیها انساننما هستند و با آنها هم باید انعطاف داشت؛ شاید روزی بیدار شوند؛ اگر بیدار نشوند جهل آنها زیاد است؛ مثلاً مال شما تاکسی است، مال آنها خاور است. باید بروند تا سرشان به سنگ بخورد، آگاه شوند و این یکی از نکات بارز عشق است؛ که انسانها را دوست داشته باشد و کار بد انسانها به نظرش نیاید.
انسانها دو چهره دارند؛ یک چهره خشم و منفی و یک چهره مثبت. ما با رفتار و کردار خودمان، انسانها را به آستانه آشوب میکشیم تا انسانها چهره بد خود را به ما نشان بدهند. عاشق شدن قراردادی نیست که امروز تصمیم بگیریم فردا عاشق باشیم، اینجوری نیست باید استخوانهایت خرد شود تا به آن مرحله برسی که بتوانی همه را دوست داشته باشید.
باید ذره ذره حرکت کنی تا به این مرحله برسی؛ از انسانها تنفر نداشته باشی وگرنه با رفتار خشن میتوانی نرمترین آدمها را تبدیل به چهره خشن بکنی. ما باید تعادل را حفظ کنیم نه زیاد محبت کنیم و نه ارتباط را قطع کنیم. باید یک قدم به جلو برویم اگر یک قدم به جلو آمد؛ شما هم قدم بعدی را بردارید و بر مبنای دانایی و آگاهی این کار را انجام بدهید.
اگر عشق عامتان به هستی قوی و مستحکم شد؛ عشق خاصتان هم قوی و مستحکم میشود. اینجوری نیست که بگویید: عشق خاص را تا مرحله اعلا میبرم و عشق عام را اصلاً کاری ندارم؛ این کار اصلاً امکانپذیر نیست؛ باید با هم باشد کار نیروهای تخریبی با افزایش و گسترش محبّت رو به زوال میرود و مفهوم واقعی آنچه در انسان دمیده شده است آشکار و آشکارتر خواهد شد.
آنچه در انسان دمیده شده؛ اشاره به دمیدن روح خداوند در انسان است. محبّت زنجیرهایش روز به روز محکمتر میشود؛ چون آگاهی انسان بالا میرود و پایه عشق، محبّت، دانایی، آگاهی و دانش است.
امواج عشق از هر طریقی میآیند تا روی انسان اثر بگذارند و انسانها را قوی و نیرومند کنند؛ بر فرق تاریکیها فرود بیایند؛تاریکیها را به روشنایی تبدیل کنند که حامل پیامهای راستین هستند.
چگونه میتوان جلوی نور، حس و صوت را مسدود کرد؟ جلوی نور، حس و صوت را هیچگاه نمیشود مسدود کرد. جلوی خورشید را نمیتوان گرفت شاید سالی یک بار خسوف رخ دهد و چند ثانیه جلو خورشید گرفته شود؛ اما همیشه نمیتوان جلوی آن را گرفت.
اگر نوشتارها کلام خداوند باشند با محبّت آغشته میشوند و از مرزهای مختلف عبور میکنند و خود را با آنهایی که خواستار آنها هستند میرساند. الحق که کلمه «عشق» بنیان هستی است. اگر عشق نبود، هستی اصلاً شکل نمیگرفت. تمام سختیها و دشواریهای عشق، شیرین است. در راه عشق و در مسیر عشق، سختی و دشواری وجود دارد و تحمل میخواهد.
نگهبان سوم میگوید: نتوانستم معنی واقعی عشق را به شما بیاموزم؛ متاسفم! ولی ناراحت نیستم؛ چون جهان در حال حرکت و آنچه باید در این حلقه عشق و محبت باقی بماند، از خود زایشی داشته باشد. انتخاب میکند که این کار را انجام دهد و چه جوری این کار را انجام میدهد؟ باید هزاران سال بیایی و بروی تا بتوانی ذرهای از این اقیانوس را به دیگران منتقل کنی. خوشا به حال کسی که یک چیزی را میبخشد و دنبال پس گرفتن آن نیست مگر اشتباهی رخ دهد یا خطایی مشاهده شود.
خداوند میدهد ولی پس نمیگیرد. اگر انسان به جا در حرکت باشد یعنی مسیری که خداوند خرد جهان تعیین کرده است، حرکت کند لحظه به لحظه قدمهایش به گلستان تبدیل میشود و با کوچکترین نسیم، فضا پر از انواع و اقسام رایحههای گل میگردد. بهشت را تا جان در بدن دارد میبیند؛ با همه هستی به پرواز در میآید و با تمام هستی هماهنگ میشود. چشمهایش در خواب هم میبیند و به آن مرحلهای میرسد؛ که سیاهی، تاریکی و ظلمت بیمعنا میشود و آن به سجده میافتد؛ عشق تنها سرمایهای است که اگر آن را ببخشیم زیادتر میشود.
نویسنده: همسفر مطهره رهجوی راهنما همسفر بتول لژیون سوم
ویرایش: همسفر ماهبیبی رابط خبری لژیون سوم
ارسال: همسفر فاطمه.ا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
60