چهارمین جلسه از دوره پنجم لژیون سردار نمایندگی نیما یوشیج بهشهر با نگهبانی همسفر هاله، دبیری همسفر صغری و استادی همسفر لیلا با دستور جلسه «وادی اول و تاثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
جلسه درمورد وادی اول است. با تفکر ساختارها اغاز میگردد بدون تفکر آنچه هست روبه زوال می رود. در کنگره۶۰ اولین وادی که ما داریم وادی تفکر است؛ یعنی اول بسمالله آقای مهندس میآید در مورد تفکر صحبت میکند. ما زمانیکه مصرفکننده بودیم به تفکر فکر نمیکردیم. شاید سالهای طولانی زمانهای طولانی از عمرمان را سپری کردیم آموزش گرفتیم، تحصیلات داشتیم روزمرگیها را انجام میدادیم؛ اما وقتی برای تفکر نمیگذاشتیم و اگر درست فکر میکردیم زندگی ما به اینجا نمیرسید. تفکر؛ یعنی اینکه ما بتوانیم از دل مسائل و مشکلات بهترین راه را انتخاب کنیم. آقای مهندس میفرماید: کسی که به کنگره میآید وادی اول را درست یاد میگیرد. حالا تفکر ممکن است که مثبت یا منفی باشد. ما در هر زمینهای که تفکر کنیم نیرو القاء، احیاء و تحرک به ما کمک میکنند که در آن مسیر قدم بگذاریم و موفق هم باشیم. متفکران خوب کسانی هستند که فرصتها را میبینند و انجام میدهند. ما در دین اسلام داریم اگر شما یک ساعت تفکر کنید بهتر از هفتاد سال عبادت است. تعقل و اندیشه از معیارها و ارزش کرامت انسانی است. درحقیقت خداوند میفرماید که بدترین جنبندگان کسانی هستند که برای تفکر ارزش قائل نمیشوند و اندیشه نمیکنند و آیات زیادی در قرآن در خصوص تفکر و تعقل آمده که این اهمیت تفکر در زندگی را به ما نشان میدهد و اینکه اگر قرار به تفکر باشد باید این تفکر ما استمرار داشته باشد. به ما می گفتند که هرچقدر که داریم.
من سالها منتظر این بودم که اگر کاری انجام دادم از من قدردانی شود. کار اشتباهی نمیکردم ولی فکر میکردم همه نمکنشناس هستند و همه اشتباه میکنند؛ چون کار اشتباه این طوری است که صد بار کار اشتباه انجام بدهی یک بار کار خوب انجام بدهی دیده میشود اما وقتی همیشه کار خوبی میکنی دیده نمیشود وظیفه میشود. الان که دارم فکر میکنم که بچهها همین هستند اگر صد بار نمره بیست بگیرند آفرین نمیگوییم؛ ولی یک بار کمتر شوند میگوییم که کم شدی؛ پس همه ما انسانها اینطوری هستیم به خوبیکردن عادت میکنیم و اما اگر یک بار بدی ببینیم سریع واکنش نشان میدهیم. بهتره وقتی داریم تفکر میکنیم نگاهمون را عوض کنیم وقتی درمورد این موضوع فکر میکنیم. میگفتم که سالها تلاشم برای این بوده که تلاشهای من دیده شود؛ اما نشد.
یک مطلبی را جایی خواندم که بعضی وقتها نسیمهایی به زندگی ما وارد میشود باید خودمان را داخل نسیمها قرار بدهیم این بود که کافر وقتی کاری میکند، مومن میبیند و مومن کاری میکند خدا میبیند. حالا یک آدم معمولی وقتی کاری میکند همه میگویند بهبه و تشویق میکنند و این کار دیده میشود؛ اما ادم مومن وقتی کاری میکند بقیه چیز دیگری میگویند و این دور و زمانه طوری شده است و این کار دیده نمیشود ولی خریدار واقعی خدا است. امسال سال سختی است برای من هم سال سختی است. احتمال میدهم که برای بقیه هم سال سختی باشد؛ چون تورم خیلی بالا است بعد شاید بگوییم دنورشدن و سردارشدن چی است؛ اما اگر نگاهمان را عوض کنیم و معاملهمان را به سمتی ببریم و خداوند اعمال ما را هر لحظه میبیند، سختی است و من در این مسیر سختی قرار میگیرم آن لحظه به آدم سخت میگذرد؛ اما وقتی به عاقبت کار فکر میکنیم نتیجه خوبی میگیریم.
بعضی وقتها ممکن است که کار خیری انجام میدهیم اصلاً در این دنیا جوابش را نگیریم و در دنیا بعدی جواب بهتری میگیریم؛ چون کسی کار شما را خریده است که بالاتر از این است که بخواهیم از مردم انتظار داشته باشیم این به انسان امید میدهد؛ چون میداند خریدار واقعی خداوند است. معاملهای ارزش دارد که خداوند بخواهد آن معامله را بخرد. من حدود سیزده سال قبل معلم بودم خیلی هم در کار خودم جدی بودم، مثلاً اگر قرار بود که به همه نمره بدهم به همه نمره میدادم و اگر قرار بود به کسی نمره ندهم به کسی نمره نمیدادم. بر سر موضوعی به یکی نمره ندادم آن فرد خانم معاون آموزش و پرورش بود، او نمره ۶:۲۵ گرفته بود باید آن نمره را به ۱۰ تا ۱۲ میرساندم تا نمره قبولی داشته باشد؛ اما من این کار را نکردم مدیر هم آمد گفت باید به او نمره بدهی گفتم من نمره نمیدهم لیست را باید من پر میکردم اما او گفت:نه لیست را من پر میکنم شما فقط امضا کنید؛ اما من امضا نکردم ترم بعد ۲۱ ساعت کلاس من را به ۲ ساعت رساندند و من دیگر نرفتم و استعفا دادم آن زمان با خودم گفتم من این کار را کردم و درها برای من باز شد و من به کلاس حفظ قرآن رفتم؛ اما دیشب که داشتم فکر میکردم با خودم گفتم نه زمانی از یک معاملهای یک برداشتی میکنیم شاید آن برداشت اشتباه باشد دیشب که فکر میکردم، با خودم گفتم آدم خواسته یا ناخواسته دل شخصی را میشکند من آن زمان چون دو شیفت میرفتم سر کار و بچه کوچک داشتم اعلام خستگی میکردم حالا پیش بنده خدایی اعلام خستگی کردم آن بنده خدا به من گفت همچین میگویی که انگار زمین را بیل میزنی به او گفتم: هر کسی در شأن خودش کار میکند یکی پشت میز مینشیند یکی هم بیل میزند و در آن لحظه از حرفی که زدم لذت بردم شاید به یک ترم نرسید کلاسم کم شد. آن زمان حالم خوب بود گفتم حالا آنجا را از دست دادم که کلاس قرآن را داشته باشم ولی دیشب به این نتیجه رسیدم که من آنجا دل شکستم و امسال در تعطیلات رفتم وجین با لذت رفتم چون دوست داشتم به پدرم کمک کنم زانوی پدرم مشکل دارد کارگر هم که در روستا پیدا نمیشود و من رفتم کمک کردم و درس خودم را گرفتم قرار نیست حتماً اتفاق بزرگی در زندگی بیفتد که درس بگیریم. گفتم: آن روز دل شکستم و بهتر است که در این دنیا پس بدهم تا اینکه با خودم حمل کنم و اینکه باید به آن زمان بدهیم.
.jpg)
وقتی من در حق همسرم خوبی میکنم توقع دارم خیلی سریع جواب بدهد بعد ۱۰ سال یا ۱۲ سال بدرقه میکنی استقبال میکنی اما روز به روز بدتر میشود حالا با خودت میگویی اینها درکی از این چیزها ندارند در صورتی که شاید زمانش نرسیده باشد که بخواهد این موضوع را درک کند. یک مسئلهای داریم که آقای مهندس چندین سال تکرار میکنند و من یعمل مثقال ذرهِِ شراً یره و من یعمل مثقال ذرة خیراً یره، جدیداً در دین بوداییها میگویند: کارما که ما ایرانیها بیشتر به آن اعتقاد داریم که میگوییم عمل، بازتاب دارد و به خودت برمیگردد در صورتی که سالها قبل توسط عالمان خودمان و آقای مهندس تاکید میکردند که مثلاً در قرآن هم گفته بود ما شاید بر این باور نرسیده باشیم، یکی امسال به من گفت: امسال سال کارما است گفتم: یعنی چه؟ گفت یعنی هر کاری که بکنی به خودت برمیگردد و این در من ترس ایجاد کرد ولی در صورتی که من ۴۰ سال مسلمان بودم؛ ولی ترسیدم از اینکه ذرهای کار خوب انجام بدهم و یا ذرهای کار بد انجام بدهم به من برمیگردد ما برای اینکه تغییر کنیم باید انتظار بکشیم گاهی اوقات به خاطر زندگی خودمان سکوت میکنیم به هم نمیریزیم انتظار داریم طرف مقابل ما درست شود ایرادی ندارد درست نشد خودمان میگوییم قدرشناس نیست با خود گفتم من الان حدود دو سال است که در لژیون جونز هستم و نزدیک به سه سال است که در لژیون هستم و راهنما انتظار دارد که در من تغییر ایجاد شود و من انتظار دارم بقیه از من قدردانی کنند وقتی خودم قدردانی نمیکنم چطور انتظار داشته باشم بقیه قدردانی کنند و اینکه مواظب حرفزدن خودمان باشیم وقتی حرمت خوانده میشود سرزنش کردن، تجسس کردن، خیلی چیزها میگوید که نباید آن کارها را انجام بدهیم بیشترین گناهی که من انجام میدهم گناه زبان است باید جلوی آن را بگیرم.
نویسندگان: همسفر فرشته، همسفر هدیسادات رهجویان راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
ارسال: همسفر عطیه (دبیر سایت)
نمایندگی همسفران نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
161