حضور ذهن، یعنی توانایی زندگی در لحظه و بهرهبرداری درست از تمام حواس خود. وقتی انسان در لحظه حضور دارد، میتواند تصمیمات شایسته و عاقلانهای بگیرد و از فرصتهای پیشرو بهدرستی استفاده کند. اما آنچه که این حضور را میسوزاند و حواس را از کار میاندازد، همان وسوسهها و تلههای سیگار است. سیگار میآید، و حواس انسان را به خود میکشد، ذهن را غرق در دود و اندیشههای بیپایان میکند و از او میگیرد که بهدرستی تصمیم بگیرد.

برای آنکه زندگیات را به دست خود بسازی و حقیقتاً خود را رهنمون باشی، ضروری است که تمام حواس خود را در جهت درست بهکارگیری. اگر به حقیقت نگاه کنی، درخواهی یافت که تا زمانی که مسیر خود را نشناسی، هیچگاه نمیتوانی از آنچه که بر دوش میکشی رهایی یابی. تجربههای تلخ زندگی، از دست دادن عزیزان و فروپاشیهای شخصی، زمانی به حقیقت تبدیل میشوند که بتوانی این پیام را درک کنی. اولین قدم برای رهایی از بند مواد، اولین قدم برای رهایی از بند هر نوع وابستگی، این است که بدانی برای چه باید ترک کنی. اگر دلیل نداشته باشی، هیچگاه قادر نخواهی بود چیزی را کنار بگذاری. مثلاً سیگار؛ شاید بسیاری بگویند که "سیگار برای سلامتی ضرر دارد"، اما این دلیل وقتی محکم و ریشهدار نمیشود که در اطراف خود شاهد نمونههایی باشی که سالها سیگار کشیدهاند و هنوز زندگی میکنند. اما وقتی جهانبینیات تغییر کند، آنوقت به عمق حقیقت خواهی رسید. جهانبینی به انسان عمق میدهد، به او ریشه میبخشد. هنگامی که دلیل واقعی را دریافتی، زمانی که بفهمی ترک سیگار یا هر رفتار دیگر بهخاطر آن است که میخواهی زندگیات را به مسیری درست هدایت کنی، آنوقت توانمندی برای تصمیمات درست را خواهی یافت. جهانبینی درست نه تنها آگاهی، بلکه حضور ذهنی را در ما تقویت میکند. این است که انسان میتواند بهراحتی به مسیر درست هدایت شود و از القائات نادرست و بیرونی رهایی یابد.
در قرآن کریم آمده است: "کسانی را که هدایت میکنیم، به سوی راههای خودمان هدایت میکنیم." این یعنی زمانی که قدمی برمیداری، درها به رویت گشوده میشود. اما اگر احساس کنی در مسیر نادرست قدم میزنی، به سختی پیش میروی و هیچگونه نتیجهای نمیگیری. همانطور که در درمان اعتیاد یا ترک سیگار، اگر در مسیر درستی قرار نگرفته باشی، تمام تلاشهایت به نتیجه نمیرسد. اما اگر راه را بیابی، آنوقت همهچیز به آرامی و در زمان خودش پیش خواهد رفت.
تصمیمات درست تنها از راهی ممکن است که مبتنی بر جهانبینی درست باشد. باید بدانی از کجا آمدهای، برای چه به این دنیا پا گذاشتهای و به کجا میروی. اگر این آگاهی و نگرش وجود نداشته باشد، حتی نمیتوانی بهدرستی مسیر خود را انتخاب کنی، چه رسد به اینکه در زندگی قدمهای بزرگتری برداری.
مولانا در این زمینه بسیار زیبا میفرماید: "سالها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم آخر؟ ننمایی وطنم..."
در حقیقت، انسان همچون مرغی از باغ ملکوت است، و با رسالتی ویژه به این جهان آمده. اگر نتوانی این رسالت را شناسایی کنی، گویی گم شدهای. همانطور که در کنگره ۶۰ گفته میشود، سردار بزرگ، جناب مهندس، میفرمایند: "انسان برای دو چیز پا به این جهان میگذارد: برای آموزش و برای خدمت."
آموزش درست، مسیری است که از آن عبور میکنیم، و خدمت به دیگران، هدفی است که در این مسیر میخواهیم به آن دست یابیم.
عکاس: مسافر هومن
تنظیم و ارسال: مسافر فرشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
112