جلسه سوم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی عمومی شعبه دنا؛ با استادی راهنمای محترم مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «وادی اول و تأثیر آن روی من» روز پنجشنبه ۱۴ فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابراهیم هستم مسافر. خداوند را سپاس که بعد از ۱۴ روز تعطیلات نوروز اجازه داد در این جلسه عمومی شرکت کنم. سال ۱۴۰۴ را خدمت همسفران و مسافران تبریک عرض میکنم. تشکر میکنم از نگهبان و دبیر جلسه، از ایجنت شعبه که این اجازه و فرصت را به من دادند تا بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم.
در مورد دستور جلسه وادی اول، وادی به ما یادآور میشود که "با تفکر، ساختارها آغاز میگردد." بدون تفکر هیچ اتفاقی نمیافتد. حال در ابتدای امر، برای سفر اولی و برای سفر دومی پیامی دارد. برای هر خدمتگزار، هر ساختار و هر دستور جلسهای که در کنگره بنا شده و انتشار پیدا کرده، پیامی نهفته است. هر شخصی که در هر جایگاهی قرار دارد، پیام مخصوص خود را دریافت میکند.
اینجا وادی اول به سفر اولی میگوید اگر میخواهید درمان اتفاق بیفتد، باید هدف و خواسته داشته باشید؛ من ۲۷ سال دنبال ترک بودم، اما درمان را نمیدانستم. مسیرهای زیادی را رفتم، راههای بسیاری را امتحان کردم، اما نتوانستم درمان شوم، چرا که در آن مسیرها تفکری وجود نداشت، صورت مسئله مشخص نبود، نقشه و کلیدی در کار نبود، راهی نبود، مسیری نبود، راهنمایی نبود. به همین دلیل ۲۷ سال دور خودم میگشتم.

اما کنگره، در همان ابتدای راه، این الگوها را جلوی پای من قرار داد. به من گفت: «ابراهیم، میخواهی درمان شوی؟» کنگره میآید و در این شعبه یا شعبهای دیگر، حدود ۲۰ یا ۳۰ نفر مسافر و همسفر را به عنوان الگو جلوی آن شخصی که تازه از درب وارد شده و میخواهد درمانش را آغاز کند، قرار میدهد.
آقای مهندس بارها و بارها در سیدیها میگویند: «اگر میخواهید درمان شوید، اگر میخواهید ساختمانی بسازید، اگر میخواهید دانشگاه بروید، اگر میخواهید ازدواج کنید، اگر میخواهید خانه بخرید، یا هر کاری که میخواهید انجام بدهید، بدون تفکر هیچ اتفاقی نمیافتد.» باید در ابتدای امر تفکر کرد. وقتی تفکر کردیم، خواستهها و اهدافمان مشخص میشود و میتوانیم به آنها برسیم.
در جلسه اول، آقای مهندس در سیدیهایشان گذرا درباره سیدیهای چهارشنبه صحبت میکنند و میگویند که هر انسانی در هر جایگاهی که قرار دارد، باید نسبت به آن جایگاه و مسئولیتی که به آن محول شده متعهد باشد. من بهعنوان یک سفر دومی باید مراقب خدمتی که در کنگره دارم باشم. باید مراقب رفتارم باشم، چرا؟ چون ساختاری که در شعبه دنا شهرضا انجام میشود، چه در قسمت مسافران و چه در قسمت همسفران، بر اساس الگوها شکل میگیرد.
آن شخصی که امروز از درب وارد میشود، به این الگوها نگاه میکند. من هم یک نفر خدمتگزار هستم که شش یا هفت سال در کنگره حضور دارم. اگر کسی من را بهعنوان الگوی خود قرار دهد و اگر نتوانم وادی اول را روی خودم پیاده کنم، هیچ راه و مسیری را برای دیگران باز نخواهم کرد.
این وادی اول، تعیینکننده مسیر درمان سفر اولیها است و برای منِ سفر دومی راه و روش صحیح زندگی را نشان میدهد. در جایی از نوشتار استاد آمده است که «سه سفر الزامی است»: سفر اول، از مصرف مواد تا قطع آن. سفر دوم، از قطع مواد تا رسیدن به خود و سفر سوم که امید را در انسان زنده میکند. وادی اول، هم برای سفر اولی پیام خود را دارد و هم برای سفر دومی جایگاه خاص خود را. در وادی پنجم میگوید: «در جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست.» مثلث سه ضلع دارد و اگر اضلاع آن بهصورت متقارن نباشد، مثلث شکل نمیگیرد. تمام درمان، تمام خدمت، و تمام جایگاهی که ما در آن هستیم، باید همراه با تفکر باشد.
امروز در حال نکتهبرداری از سیدی چالش بودم. آقای مهندس در این سیدی، ارتباط موضوع را به دستور جلسه پیوند میدهد. در ابتدای امر میگوید: «هر کسی که هدف دارد، باید تفکرش را به کار بیندازد.» همچنین در سیدی میفرماید: اگر کسی فقط پایههای مالیاش را قوی کند، ولی زندگی خانوادگی نداشته باشد، از آرامش و لذت زندگی محروم خواهد ماند.
کنگره به ما یاد میدهد که اگر میخواهید امروز با دیروز فرق داشته باشد، باید بهروز باشید. باید از تمام منابع، جلسات، و سیدیهایی که در روزهای یکشنبه و چهارشنبه ارائه میشود، استفاده کنید تا آپدیت و بهروز شوید. اگر بدون تفکر و بدون هدف در کنگره حاضر شوید، فرقی ندارد که چه جایگاهی دارید، مرزبان هستید، سفر اولی یا سفر دومی، اگر بدون تفکر حرکت کنید، میبینید که ۵، ۱۰، یا ۱۵ سال گذشته و هنوز درجا میزنید، چراکه بدون تفکر بودهاید. هر جایگاه خدمتی پیام مخصوص خود را دارد. در نوشتار «بهترین راه» آمده است که بهترین راه، کوتاهترین راه نیست. همه انسانها تصور میکنند که بهترین راه، کوتاهترین راه است، اما درستی یا نادرستی آن را نمیسنجند. راهی را انتخاب میکنند که زودتر به خواستههایشان برسند، اما در نهایت، مشقهایشان همیشه ناتمام و بیمحتوا میماند.
منِ سفر دومی، اگر آمدم و درمان شدم، اگر از بیچارگی، خماری، و نعشگی نجات پیدا کردم، این تمام ماجرا نیست. آقای مهندس بارها و بارها فرمودهاند که درمان اعتیاد مثل این است که پشهای را با پشهکش روی آن بزنیم و نابودش کنیم. درمان، ۲۸ سال است که حل شده است. اما هدف آموزشهای کنگره این است که ما را رشد دهد، ارتقا دهد، و استاد کند.
همه این آموزش ها برگرفته از کلامالله و قوانین هستی است. اگر میخواهیم تغییری ایجاد کنیم، بدون تفکر نمیتوانیم حرکتی انجام دهیم و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. این منابع سالها در اختیار من بود، اما چون در جهل و نادانی بودم، بهرهای از آن نبردم. خداوند این ساختار، این کنگره، و این منابع را سر راه منِ مسافر قرار داد و من از آن بهرهمند شدهام. در کنگره از کسی نمیپرسند که میزان تحصیلات شما چقدر است. فقط از شما میخواهند که خواندن و نوشتن را یاد بگیرید، راهنما شوید، و علم کنگره را در بر بگیرید. در کنگره افغانهایی داریم که درمان شدهاند. دیدگاه آقای مهندس این است که این منابع از مرزهای ایران فراتر برود.
در پایان، همیشه این تمثیل را میزنم: اگر در یک قبرستان، کاخی بسازم و بهترین امکانات را در آن داشته باشم، زمانی که از کاخ بیرون بیایم، همسایگان من چه کسانی خواهند بود؟ اگر انسان تفکر نداشته باشد، ممکن است بعد از ۵۰ یا ۶۰ سال متوجه شود که کاخ خود را روی ویرانهها ساخته است. انشاالله که بتوانم با آموزشهای کنگره عجین شوم، آموزش بگیرم، و فردی موفق برای خانواده و زندگی خود باشم.
خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.

تایپ: مسافر صادق لژیون پنجم، مسافر حمید لژیون سوم
ویرایش: مسافر صادق لژیون پنجم، مسافر عباس لژیون پنجم
بازنگری و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
240