من و تو عارض ذات وجودیم
مشبکهای مشکات وجودیم
انبیاء از حضرت آدم شروع شد و مسیری هزاران ساله و پرپیچ و خم را پیمودند تا به خاتمالانبیاء برسند. قطرههای آب از چشمهها و رودها جاری میشود تا به بحر و اقیانوس برسند. ما هم از تفکر شروع کردیم، سپس به این نکته رسیدیم که بیهوده به این جهان نیامدهایم و بایستی به خویشتن خویش فکر کنیم؛ همچنین از خود سلب مسئولیت نکنیم و حرکت نماییم تا بتوانیم حکم عقل را در قالب فرمانده کاملأ اجرا کنیم. بعد از آن متوجه شدیم که رمز و راز کشف حقیقت در یافتن راه و برداشت ما از واقعیت است که این تنها با حرکت میسر میشود؛ البته باید از کم شروع شود تا به درجه بالا و بالاتری برسد.
در این مسیر یاد گرفتیم که از گذشته باید بگذریم تا همچون چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس برسیم و در آخر امر، امر اول را اجرا کنیم و این پایان راه نیست؛ بلکه سرآغاز خط دیگری است که عشق میباشد. همه ما مسیر پرپیچ و خمی را پیمودیم تا به این باور برسیم که هر چیزی بدون عشق و محبت بیهوده و تهی است. زمانی که به عشق واقعی و ناب میرسیم همچون خورشید میشویم که بیمنت و بدون هیچ چشمداشتی بر خوب، بد، زشت، زیبا، فقیر و غنی بهطور یکسان میتابد. او برای تابیدن هیچ تلاشی نمیکند؛ چون گرمی و تابش جزو ذات اوست.
اگر همه انسانها نیز به عشق واقعی که همان عشق الهی است برسند، همدیگر را عاشقانه دوست خواهند داشت. به قول بزرگان: (اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن تا معنی عشق را درک کنی!) زیرا عشق به مخلوق مقدمه عشق به خالق است؛ مانند زلیخا که ابتدا عاشق یوسف شد و در این راه همه دارایی خود را بدون هیچ منتی بخشید؛ ولی عشق به یوسف او را به عشق خالق یوسف رسانید.
در این مرحله انسان از نظر شناخت و آگاهی به جایی میرسد که از جهان هستی ادراک دیگری دارد و از مرحله عشق زمینی پا فراتر گذاشته، پس به جایگاه عشق مخلوق به خالق دست مییابد. عاشق در این مرحله به کل هستی، موجودات و انسانها تا حدی که امکان دارد خدمت میکند و عاشق آنها است و هیچ انتظاری ندارد؛ چراکه حسابش با خود عشق است و هر چه بیشتر عشق میورزد و خدمت میکند، انرژی بیشتری هم دریافت میکند و شادابتر است و به هر چه نگاه میکند آن را جزئی از قدرت مطلق میداند.
آنگاه شخص به جایی میرسد که در سختترين شرایط از دشوارترین گذرگاهها عبور خواهد کرد و بدون هیچ ترسی از کسی یا چیزی راستی و درستی را پیشه راه خود میکند، همه هستی را دوست دارد، به همه انسانها یاری میرساند و هر خیر و خوبی که برای خود میخواهد برای دیگران نیز همان را خواهان است؛ حتی برای دشمنان خود طلب هدایت و عاقبتبخیری میکند.
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آیسان (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آیسان (لژیون نهم)
ویراستار و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
228