English Version
This Site Is Available In English

عشق آغاز و پایان مشخصی ندارد

عشق آغاز و پایان مشخصی ندارد

سایت همسفران دکتر علیرضا گفت‌وگویی را با همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صفورا از لژیون ششم ترتیب داده و از صحبت‌هایشان بسیار آموزش گرفتیم. در ادامه، نگاه زیبای شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم؛ امیدواریم که مورد توجه قرار گیرد.

لطفاً خودتان را به رسم کنگره۶۰ معرفی کنید.
سلام دوستان فاطمه هستم، یک همسفر؛ مسافر من هم با بیش از بیست سال تخریب و آنتی‌ایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره شد. یازده ماه سفر کردیم به روش DST همراه با داروی OT، با راهنمایی مسافر حامد و همسفر صفورا. در حال حاضر دو سال و هفت ماه است که با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستیم. ورزش در کنگره دارت و شطرنج است.

برداشت شما از وادی چهاردهم چیست؟ لطفاً کمی برایمان توضیح دهید.
وقتی هر سوره از قرآن با بسم‌الله شروع شده است؛ یعنی خداوند مظهر عشق و محبت می‌باشد. اگر من در صراط مستقیم قرار گرفتم نیروهای الهی به من ملحق می‌شوند، اما اگر از صراط مستقیم خارج شدم به عمق تاریکی فرو خواهم رفت. در این وادی یاد گرفتم که اضداد باعث حرکت انسان می‌شوند و زمانی که من در وضعیت ترس قرار می‌گیرم باید یک تکانه یا شوک برای بیداری‌ام باشد! پس نفرت، خشم و انتقام هم به همین دلیل وجود دارند. هنگامی که در مشکلات قرار می‌گیرم بایستی آگاه باشم که در حال حاضر چه کنم و فوراً از روی ناآگاهی به حل مسائل نپردازم؛ زیرا برای نتیجه مطلوب بایستی از روی علم و آگاهی حرکت کنم و با صبر و آرامش، کلیدی برای حل مشکلاتم بیابم.

از نظر شما مفهوم مثلث عشق چیست و اصلی‌ترین و اساسی‌ترین پایه عشق چه چیزی می‌باشد؟
آقای مهندس عزیز در وادی چهاردهم مثلث عشق را بر پایه سایه‌ها، جاذبه و حس بنا کردند. یکی از اصلی‌ترین پایه‌های عشق، سایه‌ها هستند تا ما بتوانیم به وجود داشتن چیزی عشق بورزیم و مجذوب آن شویم. در بعد مادی و معنوی گویا این مفهوم را می‌رساند که با مرگ انسان فناناپذیر است! یعنی جسم اون نابود نمی‌شود و حتی عشق و محبت از بین نمی‌رود؛ زیرا عشق در سایه‌های بعدی ما نیز وجود دارد. همان‌طور که در عالم خواب عشق می‌ورزیم، در پیکره‌های دیگر هم امکان‌پذیر است! پس با مرگ عشق و محبت از بین نمی‌رود؛ برای همین گفته می‌شود عشق آغاز و پایان مشخصی ندارد.

چه زمانی انسان می‌تواند معنای محبت را لمس کند و از نظر شما ظروف تهی به چه کسانی اتلاق می‌گردد؟
به نظر من زمانی می‌توانیم معنی محبت را لمس کنیم که به فرمایش آقای مهندس؛ اگر عشق و محبتی باشد، در کائنات جذب می‌شود! یعنی انسان‌های با محبت همدیگر را جذب می‌کنند، همه هم‌سوی یکدیگر هستند و آن‌جا هیچ کینه و کدورت یا حتی دشمنی و نفرتی وجود ندارد. محبت وقتی به‌وجود می‌آید که به قول استاد: یکی نخورد پاک یکی بخورد خاک؛ بلکه همه چیز به صورت عادلانه تقسیم شود. خداوند خود عشق است، خداوند محبت است، خداوند حیات است و او هر چیزی را که خلق کرده در اختیار مخلوقش یعنی همان انسان قرار داده است. ما باید از این همه محبت پروردگارمان درس بگیریم و به خلق‌الله محبت و خدمت کنیم؛ البته نه اینکه انتظاری از آن‌ها داشته باشیم. مثال بارزی وجود دارد که می‌گوید: تو نیکی می‌کن و‌ در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. پس می‌توان گفت اگر محبت کردیم، محبت می‌بینیم. انسان‌هایی که محبت ندارند همانند ظروف خالی هستند و کسانی که آموزش ندیده‌اند، موجوداتی حریص و کم‌ظرفیت می‌باشند؛ اما انسان‌هایی که آموزش دیده‌اند، قوی‌ترین کارها را می‌توانند انجام بدهند که همه این‌ها در پرتو آموزش‌های کنگره برای ما اتفاق افتاده است.

لطفاً در جایگاه یک همسفر و نظر به اینکه آموزش‌های کنگره۶۰ را دریافت نموده‌اید، نظرتان را در مورد انسان‌های انسان‌نما بیان کنید.
من در آموزش‌ها آموختم که برای باورها هیچ ارزشی قائل نیست و زمانی ارزش قائل می‌شود که عملی گردد. اگر باور داشته باشم که محبت به دیگران خوب است، ولی محبت نکنم این چه ارزشی دارد؟ اگر محبت را قبول داشته باشم، اما فقط برای خودم و خانواده‌ام خرج کنم چه ارزشی دارد؟ عشق چیزی است که ارتباطی با منافع ما ندارد؛ در واقع عشق به حرف و سخن نیست که فقط بگویم دوستت دارم. عشق قرار دادی نیست و معنای صحیح آن یعنی گذشتن! بایستی از خیلی مسائل گذر کرد تا بتوان با عشق واقعی انسانیت خود را کامل نمود. اگر عشق و محبت را درک کرده باشیم امکان ندارد آرامش نداشته باشیم.ایمان؛ یعنی تجلی نور خداوند در انسان و وقتی ایمان باشد آرامش هم وجود دارد. آموزش‌ها، وادی‌ها، سی‌دی‌ها و منابع کنگره خیلی به من کمک کرده‌اند و تنها مسئله‌ای که کنگره را برگزیده می‌کند همان آموزش‌هایی است که برای همه افراد یکسان می‌باشد.

لطفاً برداشت خود را از جمله: عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب؟! توضیح دهید
این جمله واقعاً زیباست و مفهوم عظیمی در آن نهفته است. زمانی که یک انسان عاشقانه به دیگران خدمت می‌کند؛ حتی اگر سختی آن خدمت را بچشد باز هم با آن شخص هیچ حسابی ندارد. زمانی که به مفهوم این جمله رسیدیم، به آرامش هم می‌رسیم. آنچه باور است محبت است؛ یعنی آن‌ها به آن باور و عمل رسیده‌اند و محبت؛ یعنی توحید و یگانگی.
انسان عاشق، درد و رنج هم‌نوع خود را نمی‌تواند تحمل کند؛ یعنی چه خانواده خودش باشد چه دیگران، سعی می‌کند به آن‌ها یاری برساند. عشق و محبت پایه و اساس دانایی هستند. در وادی چهاردهم آقای مهندس می‌فرمایند: اگر عشق به خالق نداری عشق به مخلوق را مهیا کن تا به درک این جمله برسی.

لطفاً نظر خود را در مورد کلمات زیر بیان کنید.
عشق بلاعوض: کسی که عاشق باشد، همه انسان‌ها و هستی را دوست دارد، به آن‌ها کمک می‌کند و هیچ انتظاری ندارد.
بخشش: برای اینکه به آرامش درونی برسیم باید ببخشیم؛ در وهله اول خودمان را و بعد دیگری را.
انتقام: کینه، خشم و انتقام به صورت زنجیره‌ای عمل می‌کنند و همراه با مصیبت و بدبختی هستند.
حس: اولین نیرویی که عقل، ایمان و عشق را به کار می‌اندازد.

کلام اخر؛
از جناب مهندس عزیز سپاسگزارم که در کنگره با آموزش‌های نابشان‌ عشق و محبت واقعی را به من آموختند تا با امید به خداوند و عملی کردن باورها به آرامش درونی برسم.


طراح سؤال و ویرایش: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر صفورا (لژیون ششم)
ویراستار و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .