به نام قدرت مطلق
خداوند را شاکرم به خاطر امروز و این لحظهای که در آن هستم.
در سیدی جاسوس، آقای مهندس از پول سیاه صحبت میکنند. در گذشته، ارزش پول سیاه هرگز تغییر نمیکرد. اما امروز، مفهوم دیگری از جاسوسی را بررسی میکنیم.
جاسوس کسی است که کاملاً در شما نفوذ کرده، اعتمادتان را جلب میکند و از تمام اطلاعاتی که به دست میآورد، در نهایت علیه شما استفاده میکند.
"من در میان راز با هر کسی
که جاسوس همکاسه، دیدم بسی"
راز خود را با هرکس در میان نگذارید. ممکن است فردی که به او اطمینان دارید، در واقع جاسوس باشد. شاید این باور را نداشته باشید، اما او همان اطلاعات را علیه شما به کار خواهد برد.
تفاوت صداقت، راستگویی و تدبیر در چیست؟ کجا باید راستگو باشیم و کجا تدبیر کنیم؟ تدبیر یعنی قبل از هر تصمیم، به عاقبت آن فکر کنیم و تنها در لحظه زندگی نکنیم.
"سکندر که با شرقیان حرف داشت،
در خیمه، گویند در غرب داشت."
اسکندر هنگام حمله به ایران، در خیمه خود وانمود میکرد که به سمت غرب حرکت کرده است. در جنگ، تجارت و سیاست، همیشه نمیتوان تنها راستگو بود؛ گاهی تدبیر ضروری است.اگر میخواهی دلت دردمند نباشد، دل دردمندی را آرام کن. اگر نمیخواهی غصهدار شوی، دیگران را غصهدار نکن.
"از هر دست که بدهی، از همان دست میگیری."به جای کینهتوزی و پرخاشگری، بزرگوار باش و محبت کن. با محبت، میتوان خارها را گل کرد و دشمنی را به دوستی تبدیل نمود.
وقتی با کسی شریک میشوید، نباید همهچیز را در اختیار او قرار دهید. برنامهریزی، حساب و کتاب و آیندهنگری لازم است.
ممکن است زمینی داشته باشید که امروز ارزشی ندارد، اما چند سال بعد بسیار باارزش شود. اگر بدون تدبیر آن را واگذار کنید، بعدها پشیمان خواهید شد.
حق همیشه گرفتنی است، نه دادنی. ترس، تفکر را از بین میبرد و اضطراب میآورد. در برابر ترس باید ایستاد. ایمان داشته باشید که حق همیشه پیروز است. اگر حقی ضایع شد، باید آن را مطالبه کرد.
در برابر انسانهایی که اهل حق هستند، باید متواضع بود. اما در برابر ظلم و ستم، نمیتوان تواضع کرد. حقگرایی نباید تحت تأثیر دوستی، قومیت یا روابط فامیلی قرار بگیرد. در کنگره، اگر کسی بخواهد راهنما شود، باید از آزمونها عبور کند. هیچ رابطهای نمیتواند جایگزین شایستگی شود.
قدرتی که از سوی خداوند به انسان عطا شده، درون او نهفته است و تنها زمانی آشکار میشود که از آن استفاده کند.
هر انسانی ممکن است در تاریکی باشد، اما میتواند با یک تصمیم درست، به سمت روشنایی حرکت کند. یاد خدا، عقل انسان را روشن کرده و ضمیر او را آگاه میکند.
من به نیرویی معتقدم که همچون یک دستگیره است؛ نیرویی که آرامش را به دل انسان میآورد. نمیتوان به ذات خداوند فکر کرد، تنها میتوان او را تصور کرد و در این تصور، آرامش یافت.
راه درست همیشه دشوار است.یک نفر از صبح تا شب کار میکند و روزانه هشتصد تومان درآمد دارد. اما فرد دیگری هروئین میفروشد و روزانه پنج میلیون تومان به دست میآورد. با این حال، درآمد ناپاک همیشه با ترس و اضطراب همراه است.
در یک مزرعه، کشاورزی زندگی میکرد که یک الاغ، یک بچهالاغ و یک گوسفند داشت.
روزی، بچهالاغ از مادرش گلایه کرد:
"چرا همیشه ما باید خار و خاشاک بخوریم، اما گوسفند علف میخورد؟"مادر گفت: "صبر کن..."
فصل بهار و تابستان گذشت، زمستان که رسید، کشاورز گوسفند را گرفت و سرش را برید. هنگام سربریدن، از گلوی گوسفند صدای *پخ پخ* شنیده شد. مادر رو به بچهالاغ کرد و گفت:
"دیدی که علف خوردن بیحکمت نبود؟"
نویسنده: همسفر بهاره رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
70