English Version
This Site Is Available In English

هر کاری انجام می‌دهیم به پایان آن فکر کنیم

هر کاری انجام می‌دهیم به پایان آن فکر کنیم

مبحثی که آقای مهندس در مورد آن در سی‌دی «جاسوس» صحبت می‌کنند، مربوط به تاریخ ۱۳۷۲/۱۲/۲۴ است. عنوان مطلب «پول سیاه» است. پول سیاه واحد پولی بود که ارزش چندانی نداشت و پس از ۵۰ الی ۶۰ سال هم ارزشش همان بود و هیچ تغییری نکرده بود. مسئله‌ای که در این سی‌دی طبق سخنان استاد و شاگرد مطرح است اینکه باید فرق تدبیر کردن، راستگویی و صداقت را تشخیص دهیم؛ زیرا اگر فرق این‌ها را تشخیص ندهیم برای ما ایجاد مشکل و بحران می‌کند؛ در مثال: هر کسی بداند در دست شما سکه طلا است یا پول سیاه این مسئله دیگر مشکل است.

استاد می‌فرماید: این مسئله از کجا شروع می‌شود که شاگرد می‌گوید فرق تدبیر و صداقت را نمی‌دانم؟ این مربوط به زمانی است که برای کار به شهر زاهدان رفته بودم و مصرف‌کننده بودم، در آنجا پاسگاه از من سؤال پرسید تریاک می‌کشی؟ من گفتم نه، من تریاک می‌خورم. در اینجا می‌توانستم بگویم نه تریاک نمی‌کشم، دلیلی نداشت بگویم من تریاک می‌خورم. این یک پاسخ اضافه بود؛ چون در آن‌جا مثل میدان نبرد بود و با این پاسخ من که راست گفتم مشکلات من شروع شد. ما باید راستگو باشیم؛ ولی آیا در میدان جنگ هم باید راست بگوییم؟ داستان از اینجا شروع شد، در صورتی که با یک کلام می‌توانستم بگویم نه و چیزی هم همراه من نبود. نکته اینجاست که باید تدبیر را تشخیص بدهیم که کجا تدبیر کنیم و کجا راست بگوییم. نمی‌گویم دروغ بگوییم، نه؛ مثلثی داریم که یک ضلع آن دروغگویی است، یک ضلع آن راستگویی و یک ضلع آن خنثی یا تدبیر است. انسان می‌تواند گاهی پاسخ ندهد. گاهی اوقات رازی داریم که راست است ولی نباید برملا کنیم؛ چون ممکن است فتنه‌انگیز باشد و ممکن است یک روز بر علیه خودمان استفاده شود. استاد فرمودند: کسانی هستند که سخن‌چین هستند ولی شما باور ندارید. جاسوس هستند ولی شما باور ندارید که جاسوس هستند. جاسوس کارش این است که اطمینان صددرصد شما را جلب کند و شما اطمینان داشته باشید هرچه به‌ او بگویید ثابت است؛ پس راز خودتان را با هرکسی درمیان نگذارید.

مبحث دیگری که استاد بیان کردند این بود که اگر می‌خواهی دلت دردمند نباشد، دل دردمندان را به دست بیاور. اگر می‌خواهی غصه نخوری، سعی کن دیگران غصه نخورند. اگر می‌خواهی رنج نکشی، سعی کن دیگران رنج نکشند.  همچنین به این موضوع اشاره داشتند که باید همیشه هر کاری انجام می‌دهیم به پایان آن فکر کنیم که عاقبت به کجا می‌رسد؟ در هر کجا کاری را وکالتی یا شرکایی انجام می‌دهیم باید همه چیز را بررسی کنیم. حق گرفتنی است، دادنی نیست؛ اگر حقی ضایع می‌شود، باید آن حق را با تدبیر گرفت و برای این موضوع اولین مسئله مهم این است که انسان نترسد؛ چون ترس تفکر را می‌خورد. استاد فرمودند: آکادمی را پلمپ کردند و ما از صبح می‌رفتیم اداره آگاهی و می‌آمدیم و عقب‌نشینی نکردیم؛ اضطراب بود، نگرانی بود ولی ما راه خود را طی کردیم. استاد به این نکته نیز اشاره داشتند که در مسائل حقوقی مثل بیگانگان همه چیز را در نظر بگیریم؛ باید تدبیر انجام شود و کاری به رفاقت نداشته باشیم. حق گرفتنی است، دادنی نیست؛ حق باید با تدبیر گرفته شود‌ و همیشه حق برنده می‌شود.

موضوع بعدی که در این سی‌دی مطرح شد این بود که در کنگره راهنما از رهجو چیزی می‌خواهد که انجامش سخت نیست. کارهایی که استاد از شاگرد می‌خواهد، سخت نیست. قطع کردن هروئین بدون دارو سخت است و آسیب‌رسان؛ ولی کارهایی که کنگره انجام می‌دهد آسیب‌رسان نیست. ما انسان‌ها از قدرت و نیروی اعطاء شده خود غافل هستیم؛ در درون ما نیرو و قدرت به ما اعطاء شده است، مشروط به اینکه از آن نیرو استفاده کنیم. گاهی اوقات تمام وحشت وجود ما انسان‌ها را فرا می‌گیرد و نمی‌توانیم از نیروی خود استفاده کنیم؛ ولی وقتی به آرامش برسیم از آن می‌توانیم استفاده کنیم.

استاد خطاب به شاگرد چنین بیان می‌کند: «ما خوشحالیم که به خود آمده‌اید و راه راست را انتخاب کردید.» انسان در هر نقطه از جهنم که قرار دارد اگر روی خود را به سمت روشنایی برگرداند خوب است. چشم‌های بعضی از انسان‌ها باز است، اما تفکر و اندیشه آن‌ها در خواب است. «یاد خداوند عقل شما را روشن و دل انسان را آرام و روشن می‌کند و باعث آرامش می‌شود»؛ یعنی تو به یک نیرویی معتقد هستی و آن نیرو خداوند است که به تمام کائنات حاکم است و بر آن معتقد هستی و دلت آرام می‌شود وقتی بدانی که یک دستگیره‌ای است. حتی بعضی‌ها به درخت پارچه می‌بندند. آن چیزی که به انسان آرامش می‌دهد را نباید از او بگیریم؛ مثل دخیل بستن، پارچه بستن به درختی که آرزو برآورده می‌کند؛ این‌ها را از انسان‌ها نگیریم. بارها گفتم اگر خدا را فرضی بگیریم، اصلاً خدایی نیست و وجود ندارد؛ اما اگر فرض بگیریم که هست، خیلی باعث آرامش ما می‌شود. در خلاء یک دستگیره است. ما می‌دانیم یک نیروی ارزشمندی حاکم است و آن نیروی الهی است؛ باید آن‌ نیرو را بشناسیم. یک کارشناس فرش اول باید بداند فرش چه هست؛ تا نداند نمی‌تواند کاری انجام دهد یا کارشناس اعتیاد اول باید بداند اعتیاد چیست تا بتواند درمان کند؛ پس ما هم اول باید بدانیم که خدا که هست. ما خداوند را نیرویی می‌دانیم که بر تمام هستی حاکم است و وقتی به یک نیرویی معتقد باشیم همان باعث آرامش می‌شود. ناامیدی باعث خودکشی می‌شود. کسی خودکشی می‌کند که اعتقاد به نیروها ندارد و یا به خداوند معتقد نباشد.

در ادامه استاد به این موضوعات پرداختند و فرمودند: به‌طرف حق و سخن حق و صراط مستقیم رفتن سخت و دشوار است؛ ولی نتیجه حق آرام‌بخش است؛ مثل کارگری که صبح تا شب با حقوق اندک، کاری سخت و دشوار است و مواد فروختن در زمان کوتاه پر درآمد است؛ ولی نتیجه آن بد است. آنجا که از ۶ صبح کارگری می‌کنی و ۸۰۰ هزار تومان به تو می‌دهند؛ ولی اگر سر چهار‌راه هروئین بفروشی ۵ میلیون می‌گیری؛ کدام شخص برنده است؟ همه خیال می‌کنند هروئین فروش برنده است؛ ولی برای او بازداشت دارد و زندان هم دارد؛ اما آن کارگر شب در خانه آسوده است. اگر بخواهید از راه حلال کار کنید سخت است؛ اما نتیجه آن خوب است. اگر حق را قبول دارید باید از مسائل حق برخوردار باشید. در مسائل حق دوست و رفیق و قومیت را کنار بگذارید. در مقابل انسان‌ها، انسان باشید و تواضع داشته باشید؛ ولی اگر شیری به شما حمله‌ور شد جلوی آن تواضع به خرج ندهید و مثل گرگ باشید. گنه‌کاران واقعی را دل‌سوختن خطا است. اگر چیزی حق است باید بگیری. اگر فرمان‌ها را با عقل انجام دهید، در امورات دنیوی راه پیروزی بسیار وسیع طی می‌شود. فرامین همان دستورات زندگی است که راه و مسیر درست را به ما نشان می‌دهد.

فرامین الهی می‌گوید: وَیْل‌ٌلِلْمُطَفِفینْ (وای بر کم‌فروشان)؛ کم‌فروش فقط یک کاسب نیست؛ یک معلم ممکن است کم فروش باشد، پزشک ممکن است کم‌فروش باشد، مهندسی که باید نظارت کند ممکن است کم‌فروشی کرده باشد. گمان بد نبرید، کم‌فروشی نکنید، تهمت نزنید، به درماندگان کمک کنید. فرامین الهی را اجرا کنید، فقط این نباشد که نماز بخوانید و روزه بگیرید؛ فقط این دو کار را انجام دهید و بقیه را توجه نکنید. کارهای خداوند مثال شعبده‌بازی است که اگر در گلستان بروید از آتش سر در می‌آورید و یا در آتش هستید، سر از گلستان در می‌آورید. وقتی از صبح کارگری می‌کنید آخر شب آرامش دارید؛ این یعنی گلستان.

استاد در پایان فرمودند چیزی که من به نتیجه رسیدم: ۱-فرق تدبیر کردن، راستگویی و صداقت را تشخیص دهیم که چطور عمل کنیم؛ گاهی‌ اوقات پاسخ ندهیم؛ زیرا ممکن است راست گفتن مشکلات زیادی را برای خودمان و دیگران به‌وجود می‌آورد.۲- مسئله بعدی اینکه اگر کسی بداند در دست شما چه چیزی است آن مسئله را در مسائل قضایی و یا خیلی از مسائل دیگر کاملاً باختید‌. ۳- در برابر انسان‌هایی که تواضع دارند تواضع داشته باشیم. ۴- فرامین الهی را اجرا کنیم تا راه پیروزی و رستگاری را طی کنیم. وعده خداوند دروغ نیست؛ اگر به فرامین عمل کنیم رستگار می‌شویم. پیامبران هم آمدند تا فرامین را به ما بدهند. از آن زمان قدیم تا به‌حال کم‌فروشی کار بدی بوده است و ادیان هم همین را می‌گویند که اگر فرامین را اجرا کنیم رستگار خواهیم شد.

برداشت از سی‌دی «جاسوس» مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر خاطره (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر خاطره (لژیون دوم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .