به نام خدایی که آرامش دهنده قلبها و به وجود آورنده امید در آدمی است.
خیلی شنیده بودم که یک اتفاق بد، شاید حکمتی دارد. این گفته در کنگره به من ثابت شد؛ چون به وسیله اعتیاد مسافرم که بدترین اتفاق در هر زندگی است، من با کنگره آشنا شدم. تقریباً دو ماه است که وارد این مجموعه زیبا و پر از امید و آرامش شدم؛ ولی در همین دو ماه زندگیام کلی تغییر کرده است. رفتار من با فرزندان و همسرم و متقابلاً رفتار همسرم با من فرق کرده است. اعتیاد مسافرم مرا به کل نابود کرده بود؛ بهطوری که انواع بیماریها در من ایجاد شد، بیماریهایی که از طریق استرس و جنگ اعصابی که داشتم به وجود آمده بودند. خودم خسته شده بودم و تحمل زندگی برایم سخت بود.
من در خانوادهای بزرگ شده بودم که حتی رنگ سیگار را به خود ندیده بود. خانوادهای گرم و صمیمی بودیم؛ ولی تحمل خانهای که ستون خانواده به مشکلی دچار شده که باعث نابودی تک تک اعضای خانواده میشد، برای من دردآور بود و رنجم میداد. از همه بدتر ترس از این داشتم که خانوادهام متوجه شوند و مرا وادار به طلاق کنند. ولی من زندگی و همچنین مسافرم را دوست داشتم؛ چون ما به واسطه اعتیاد از هم دور بودیم و من این را میدانستم و نمیتوانستم او را رها کنم. چون من مادر بودم و پسرم امانت خدا دست من بود، چطور او را رها میکردم؟ آخر بابت این استرسها و مشکلات به سردردی شدید و دائمی دچار شده و مجبور به مراجعه پزشک شدم. ۹ ماه قرصهای اعصاب مصرف میکردم و بعد از آن به بیماریهای مختلف دیگر دچار شدم؛ ولی الحمدالله هم اکنون حالم خوب است.
قبلا از زندگی ناامید بودم و میگفتم: اگر اعتیاد را ترک کند دوباره برمیگردد. تا اینکه به واسطه یک آشنا، کنگره به ما معرفی شد که این مکان مقدس و امن اعتیاد را کاملاً درمان میکند.
لحظه شماری میکردم تا اذن ورود برای مسافرم صادر شود، که بالاخره ۵ ماه پیش وارد کنگره شد و من هم با سه ماه تاخیر در جشن همسفر وارد کنگره شدم. روز خیلی خوبی بود و آن تجلیلی که از همسفران میشد روحیه و امید مرا دوچندان کرد.
خدا را شاکرم که با این مجموعه آشنا شدم، امیدوارم آموزشهایی را که میبینم بتوانم در زندگیام کاربردی کنم.
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی همسفر الهام (لژیون یکم)
تایپ: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
42