باید بدانیم که صداقت ، تدبیر و راستگویی با هم فرق دارند و به این دلیل که فرق آنها را نمی دانستیم با مشکلات زیادی مواجه شدیم ما باید بدانیم کجا راست بگوییم و کجا تدبیر بکار ببریم ما نمیگوییم که دروغگو باشیم ولی در بعضیاوقات میتوانیم که پاسخ ندهیم، بعضیاوقات حرف راستی که میخواهیم بزنیم، ممکن است فتنه برانگیز باشد، یعنی ما یک حرف راستی را میزنیم، ولی ممکن است آن حرف با تمام صحیح بودنش برای ما مشکلی بوجود آورد . نباید راز خود را همینطور با هرکسی در میان بگذاریم، چون کسانی هستند که می توانند از آن بر علیه خودمان استفاده کنند. این را در مقامهای سیاسی می توان مشاهده کرده که در یک کشور بعد از گذشت سالها متوجه میشوند که شخصی جاسوس این کشور میباشد و با جلب اطمینان ۱۰۰ درصد شما و همچنین ۱۰۰ درصد اطمینان شما را نیز جلب می کند ولی در حقیقت آن شخص جاسوس است و میخواهد سر از کارهای شما در بیاورد.این موضوع اینطور نباشد که ما از فردا هرجایی و در هر مسئلهای دروغ بگوییم و آن دروغ را تدبیر به عملآوریم، شما فقط در مسائل خاصی که قرار میگیرید، باید این را در نظر داشته باشید که چه حرفی میگویید و چه عملی انجام میدهید. این عمل در کار تجارت، جنگ، مسائل سیاسی، معامله کردن و غیره مطرح میباشد. ما انسانها، هر کاری که انجام میدهیم باید به پایان آن نگاه کنیم و لحظه را در نظر نگیریم، باید بدانیم این کار آخرش به کجا خواهد رسید، شما در هرکجا و هر قسمتی میخواهید به کسی وکالتی بدهید یا میخواهید با کسی شراکتی انجام دهید، باید همه مسائل را دقیق برنامهریزی کنید و در این مسائل باید بیگانگان باشید . مسئله دوستی با مسئله شراکت فرق میکند، شما تدبیر را باید انجام دهید. انسان ممکن است در خیلی از مسائل در شرایط بحرانی قرار بگیرد و آن زمان اولین کاری که باید انجام دهد، بایستی ترس را از خود دور کند، چون ترس تفکر را میگیرد. خداوند در درون ما انسانها یک قوت و یک نیروی بسیار بالایی اهدا کرده است که همه ما از آن غافل هستیم حال ممکن است بهطور خاص باشد، ولی بهطور عام هم میتوانیم آن را بپذیریم، مشروط به آنکه بتوانیم از آن نیرو استفاده کنیم. گاهی اوقات تمام وحشت سرتاپای انسان را فرامیگیرد و نمیتواند از آن نیرو استفاده کند.اگر انسان به آرامش و تعادل برسد میتواند از آن نیرو استفاده کند . انسان در هر نقطهای از جهنم که قرار داشته باشد، کافی است که روی خود را برگرداند و آن زمانی که شخص در جهنم میباشد یعنی بهطرف تاریکی ایستاده است و بایستی خود را بهطرف روشنایی برگرداند و این حرکت برای او حرکت بسیار مهمی میباشد. در سطح جامعه خیلی از انسانها در بیداری خود ازلحاظ تفکر و اندیشه خواب میباشند. من بارها گفتهام، اگر حتی فرض کنیم که خداوند وجود دارد، این موضوع خود باعث آرامش ما میشود .
از دیدگاه ما اینطور میباشد که میگوییم، یک نیرویی بر تمام هستی حاکم است و بر همهچیز حسابوکتاب دارد، آن نیرو را نیروی الهی یا قدرت مطلق می نامیم که بر تمام کائنات حاکم است و اگر به آن معتقد باشیم، آرامش خاصی در وجودمان بوجود می آید.حتی کسانی هستند که به یک درخت کهنه میبندند یا شخصی به سقاخانه میرود و با روشن کردن چند شمع مینشیند، گریه میکند و این عمل دل آن فرد را آرام میکند. پس بنده ۱۰۰ درصد معتقد هستم نیرویی وجود دارد که میتواند به انسانها کمک کند و نباید این نیروها را از انسانها بگیریم، حال آن نیرو میخواهد از طریق کهنه بستن به درخت باشد یا از طریق شمع روشن کردن در سقاخانه پس ایستگاهی که به انسان آرامش میدهد را نباید از آن بگیریم و اگر این کار را انجام دهیم ممکن است شخص با از دست دادن آن نیرو حتی دست به خودکشی هم بزند.انسان در صراط مستقیم که بخواهد حرکت کند بسیار سخت به نظر میرسد و اگر بخواهد به سمت حق برود و سخن حق بگوید کار بسیار دشواری میباشد. شما مشاهده میکنید یک فرد صبح تا شب با جابجا کردن بتن و انجام کارهای سخت در نهایت ۸۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد، ولی فردی با ایستادن در چهارراهها و با فروختن مواد مخدر تا شب پنج میلیون تومان کاسبی میکند آیا کدامیک از اینها برندهاند، همه خیال میکنند در ظاهر آن شخصی که مواد میفروشد برنده است، ولی در نهایت بازنده اصلی کسانی کستند که از راه های ضد ارزشی دنبال کسب در آمد هستند.زمانی که مسئله حق جاری است، انسان باید دوست و رفیق را کنار بگذارد، اگر بنده در کنگره ۶۰ دوست و رفیقبازی را راه میانداختم این نظم و انضباطی که امروز کنگره دارد را نمیتوانستم به عمل دربیاورم. کسی که گناهکار واقعی باشد، دلسوزاندن برایش خطا است و باید حق را از آن شخص بگیریم .
انسانها نباید کمفروشی کنند، کمفروشان فقط آن دکانداری نیست که با ترازو کمفروشی میکنند، یک معلم، یک کارمند دارِ، یک مهندس و یک پزشک هم میتواند کمفروش باشد، خیلی جاهای دیگر هم میتواند کمفروشی وجود داشته باشد یکزمان ممکن است، یک راهنما، یک مرزبان یا حتی ممکن است من کمفروشی کنم و هیچ فرقی در جایگاه ندارد، انسان بایستی دروغ نگوید، غیبت نکند، تجسس نکند، گمان بد نبرد، شهادت دروغ ندهد، فساد نکند، به زیردستان خود کمک کند و غیره. پس فرمان الهی فقط این نیست که نماز بخوانیم و روزهبگیریم، نماز خیلی خوب است و باید بخوانیم، روزه نیز باید بگیریم، ولی هزاران فرمان دیگر هستند که در کنار آنها باید انجام دهیم کارهای خداوند مثل شعبدهبازی میماند، اگر بروید به گلستان گاهی اوقات از آتش سر درمیآورید و وقتی در آتش فرومیروید از گلستان سر درمیآورید. پس به سمت جلو حرکت کنیم و این حوضچههایی که آب خیلی کمی دارد آنها را به بحر و دریا تبدیل کنیم .در نتیجه باید فرق تدبیر کردن و راستگویی و صداقت را تشخیص دهیم گاهی اوقات راست گویی و صداقت ممکن برای ما یا اشخاص دیگر مشکل ایجاد کند و باعث فتنه شود پس بایستی در اکثر موارد سنجیده عمل کنیم و بدرستی باید به وعده الهی ایمان آورد اگر به فرمانها الهی عمل کنیم رستگار خواهیم شد .
تهیه و نگارش : مسافر حسن
ارسال : مسافر مهدی
نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
۲۶۱