وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت است.
من در اولین ورودم به کنگره ظرف وجودیام لبریز از احساس حقارت، ترس، کینه، تنفر، بغض، بدبینی و .... بود.
همه کاستیهای زندگی را به خاطر مشکل مسافرم میدانستم و انتظار داشتم که او به من ادای دین کند. آنقدر این حس در من قوی بود که فقط به این دلیل پذیرفتم با او همسفر شوم که او را شرمندهتر از قبل سازم. خود را منبع عشق، ایثار و فداکاری میدانستم.
پا که به کنگره گذاشتم؛ اولین چیزی که دیدم آغوش گرم و پر محبت مهماندار و لبخندی پر از امید و عشق بود؛ چیزی که هرگز فکرش هم نمیکردم. هرچه بیشتر در مسیر کنگره قدم گذاشتم؛ ظرف وجودیام از ضد ارزشها کمتر شد و جایگزین آن عشق و محبت شد؛ چرا که در اینجا محبت را شناختم.
در هر جلسه از تک تک همسفران، محبت و عشق را دیدم، بدون اینکه برای آن دلیلی پیدا کنم؛ این محبتها باعث شد تا بتوانم؛ احساس حقارتم را با عزت نفس جایگزین کنم؛ نفرت را به فراموشی بسپارم و جای آن را به محبت بدهم؛ بدبینیام را به خوشبینی تغییر دهم و همه اینها به خاطر دانایی است که به دست آوردم.
خدا را هزاران بار شاکر هستم که در این بُعد از زندگیام من را با این مکان مقدس آشنا کرد و از جناب مهندس که این حجم از آموزشها را با عشق و رایگان در اختیارمان قرار داد؛ متشکرم.
از قدرت مطلق عاجزانه درخواست میکنم که به من توفیق خدمت در کنگره را بدهد.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه.ا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
77