زین سبب در کنگره وادی عشق آمد پدید
غرق آتش میشود هر عاشقی کانجا رسید
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات راهنما همسفر مرضیه و سایر دوستان در این ماه مبارک رمضان ماه بخشش، عشق، دلدادگی و رحمت و برکت؛ من طبق بررسی کوتاهی که در این زمینه به عمل آوردم متوجه شدم که تمام سازمانهای مردمنهادی که درزمینهٔ اعتیاد فعالیت میکنند در یکچیز باهم اشتراک دارند اینکه تکامل افراد فقط در جمع اتفاق میافتد؛ بهطورکلی انسانها به دو طریق دورهم جمع میشوند از طریق خاصیت و از طریق محبت که در این مقوله استاد سردار در پیام خود میفرمایند: شما هرگز تصور نکنید که تنها بهصرف خاصیت دورهم جمع شدهاید، در شما محبتی وجود دارد که ریشه دیرین دارد و کنگره 60 هم در ابتدا با خاصیت شروع بکار کرد؛ ولی تمامی پایههای خود را بر مبنای محبت بنا کرد و به همین دلیل است که ماندگار و همیشگی است و روزبهروز هم بر تعداد اعضاء آن افزوده میشود.
وادی چهاردهم میگوید؛ امواج عشق و محبت در کائنات یکدیگر را جذب میکنند، یعنی انسانهایی که دارای خصوصیات مشترک هستند همدیگر را مییابند و با جمع شدن و جذب شدن به هم خطی را درست میکنند، یعنی امواج عشق و محبت در بین انسان هم وجود دارد و افرادی که دارای محبت هستند، همدیگر را جذب میکنند و تشکیل یک خط میدهند و ازدیاد این افراد باعث میشود از قدرت نیروهای تخریبی و بازدارنده کم و کمتر بشود. در این وادی به ما گفتهشده که آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است؛ بنابراین برای اینکه بسان ظروف خالی و تهی نباشیم؛ بایستی در جهت افکار، اندیشه و رفتار و کردار درست و نیک حرکت کنیم و دانایی خود را روزبهروز و هرلحظه افزایش دهیم. امواج محبت در تمامی عالم هستی وجود دارد و فقط کافی است ما دست خود را برای دریافت آن دراز کنیم و به شرطی که دستهای ما خالی از کینه، نفرت، انتقام و زشتیها باشد.
خداوند در کتاب مصحف شریف میفرماید: واعتصمو بحبلالله جمیعاً و لا تفرقوا، یعنی به ریسمان الهی چنگ بزنید و از یکدیگر متفرق نشوید و جناب مهندس با عشق و محبت فراوان خودشان این راه را در اختیار همه ما قراردادند تا بتوانیم روشناییها را تجربه کنیم. چارلی چاپلین نابغه تاریخ سینما میگوید: انسانها دودستهاند؛ اول انسانهایی که در مسیر حرکت خود وقتی به رودخانهای میرسند، به دنبال قسمت کمعمق این رودخانه میگردند تا بتوانند بهسلامت عبور کنند و امـا انسانهایی هستند که وقتی به رودخانه میرسند، صبر، تفکر، تأمل و هزینه میکنند تا پلی بر روی این رودخانه بسازند تا هم خودشان بهسلامت از این رودخانه عبور کنند و هم دیگر انسانها بتوانند بهسلامت عبور کنند. جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان از این دسته انسانها هستند که با عشق و محبت فراوان راه امن و درست را در اختیار دیگر انسانها قرار دادهاند؛ عشق اصلاً هیچ کاری به دین و مذهب شخصی افراد ندارد و آنقدر وسیع است که کل هستی را در برمیگیرد و بر همه یکسان میتابد و درواقع شاید بتوان گفت عشق و محبت همان رحمت الهی است که خداوند رحمتش واسعه است و همه را در برمیگیرد و وسعت این رحمت طول و عرض و جغرافیای خاصی ندارد و برای همه موجودات عالم امواج عشق یکسان است؛ ولی هر موجودی بهاندازه ظرفیتش میتواند از این نور هدایت و عشق و محبت بهره ببرد حال این بستگی به فرد دارد که تا چه اندازه ظرف وجودی خود را خالی از نفرت، کینه، کبر، غرور، منیت و خودپرستی کرده باشد تا بتواند این امواج عشق یا رحمت الهی را دریافت کند و میتوان گفت که عشق آغاز و پایانی ندارد و برای همین است که با مرگ هم از بین نمیرود.
برای اینکه بتوانیم به عشق برسیم یا به تعبیری به بهشت الهی برسیم باید بهای آن را پرداخت کنیم و به قول شهید بهشتی، بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند و بهای رسیدن به عشق واقعی، تزکیه و پالایش است و انسان خودش باید خود را تزکیه کند و این تزکیه چیزی نیست که بتوان بهراحتی به آن دست پیدا کرد و انسان با هیچ دارویی نمیتواند خود را تزکیه کند و نتیجه آن میشود اینکه انسان به هیچ عشقی هم نمیتواند دست پیدا کند. حال اگر انسان بخواهد خودش را تزکیه کند و دست به این اقدام بزند و خودش را از تاریکیها نجات دهد آن موقع است که میتواند با دستهای خالی خود امواج عشق و محبت را دریافت کند و به یک فرد عاشق مبدل شود. این کلام خداوند است که زمین و آسمان لازم و ملزوم هم هستند و اینطور نیست که فقط فرامین الهی از آسمان نازل شود و یک مسیر یکطرفه باشد بلکه زمین و آسمان به هم مرتبط هستند و دستورات فقط از آسمان به زمین نمیآید و برگشت هم دارد و انسانها هم میتوانند در بیکران هستی مؤثر واقع شوند و برای آسمان هم مهم است که در زمین چه در حال انجام است.
آنچه به نظر میآید شکافتنی و قابلحل نیست؛ ولی باید گفت که قابلحل هست و ما باید مسیری برای آن انتخاب کنیم و هیچچیز در هستی وجود ندارد که قابلحل نباشد و مشکلات همه قابل شکافتن هستند و ما میتوانیم هم شکافتن علم و مشکلات و هم شکافتن قلبهای سیاه و مثل سنگ را یاد بگیریم. وقتی اعتقاداتی داریم و بامحبت واقعی که حضوری باشد و قراردادی و به لمس سخن یا پول یا مقام یا به جسم یا به جان نباشد و دوست داشتن از درون باشد آن موقع ما محبت را لمس میکنیم. محبت باید واقعی باشد و اگر کسی را دوست داشته باشید؛ اگر از او خطایی سرزده باشد و حتی خطایش هم عمدی باشد باز سعی میکنیم به او کمک کنیم و بایستی اول به او کمک کرد تا از اشتباهی که کرده، بیرون بیاید سپس راه درست را به او نشان دهیم و کمک و راهنمایی کنیم و در پایان از کار و عملی که انجام داده انتقاد کنیم و متأسفانه اکثر ما از آخر شروع میکنیم و دیگر به اولش نمیرسد که بخواهیم کمکش کنیم. بزرگان ما عقیده دارند که محبت چون بهغایت رسد، تبدیل به عشق میشود.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه عشق به نام من دیوانه زدند
عشق خاصتر از محبت است؛ زیرا که همه عشقی میتواند محبت باشد؛ ولی هر محبتی نمیتواند تبدیل به عشق شود و بهعبارتیدیگر محبت خاصتر از معرفت است؛ زیرا که همه محبتی معرفت باشد؛ اما همه معرفتی، محبت نباشد. دوستی و محبت زمانی که به اوج برسد، به آن عشق میگویند و عشق از محبت، خاصتر و بالاتر است و عشق در هرجایی پناه نمیگیرد و عشق در دل هرکسی جای نمیگیرد و به چشم هرکسی نمایان نمیشود.
عشق یعنی در مدار حق شدن
همره حق بودن و با حق شدن
حال اگر بخواهیم از یک منظر دیگر به عشق نگاه کنیم به این حدیث زیبا اشاره میکنم که الله جمیل و یحب جمال، خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ البته باید بیشتر توضیح بدهم تا حق مطلب را بیان کنم ازجمله نامهای حُسن یکی جمال است و دیگری کمال؛ شما هیچکس را نمیبینی که طالب جمال و زیبایی نباشد هرچند سعی میکنند که خود را به کمال هم برسانند؛ ولی اینگونه نیست درواقع همه طالب حُسن هستند و در آن میکوشند که خود را به حُسن رسانند؛ ولی رسیدن به حُسن که مطلوب همه است دشوار است؛ زیرا که رسیدن و طلب حُسن بهسادگی ممکن نمیشود و شرط رسیدن به کمال واسطه عشق است و عشق هرکسی را به خودش راه نمیدهد و عشق در هر قلبی و در هر دیدهای نمینشیند و به همهجایی مأوا نمیکند و به هر دیدهای روی ننماید و برای رسیدن به حسن بایستی وساطت و کمک عشق امکانپذیر باشد و بدون عشق رسیدن به حسن میسر نگردد و عشق هرکسی را نزد خود راه نمیدهد و در هرجایی ساکن نمیشود و به هرکسی توجه نمیکند؛ چون همه لایق او نیستند.
وقتی محبت بهغایت خودش میرسد تبدیل به عشق میشود و آن را عشق میخوانند و درواقع عشق خاصتر و پاکتر از محبت است و دوستی و محبت زمانی که به اوج برسد، به آن عشق میگویند و عشق از محبت، خاصتر و بالاتر است؛ چون هر عشقی دوستی و محبت است اما هر محبتی عشق نیست و محبت از معرفت و شناخت خاصتر و ویژهتر است؛ زیرا هر محبتی معرفت است اما هر معرفتی، محبت نیست؛ پس پایه اول معرفت و پایه دوم محبت و پایه سوم عشق و به عالم عشق که بالای همه است. نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت دوپایه نردبان نسازد؛ بنابراین در سیر و سلوک، معرفت پله اول، محبت پله دوم و عشق پله سوم است. سالک تا وقتیکه دو مقام معرفت و محبت را پشت سر نگذارد نمیتواند به مقام عشق که از همه بالاتر است برسد و رسیدن به مقام عشق بدون داشتن دو گام اساسی، یعنی معرفت و محبت، امکانپذیر نیست. روح پدرم شاد که میگفت به استاد، فرزند مرا هیچ میاموز بهجز عشق.
نگارش: همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش: رابط خبری همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویراستاری و ثبت: همسفر رها دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
456