راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه به همراه مسافرشان وارد کنگره شدند.
آخرین آنتیایکس مسافر ایشان
تریاک، شیشه، متادون به مدت ۱۰ ماه و ۱۳ روز به روش dst، با داروی درمان ot، با کمک راهنمایی مسافر حمید و راهنمای خودشان همسفر آمنه سفر کردند و ۳سال و ۳ماه است که از دام اعتیاد رها شدند.
اینک در باب دستورجلسه «وادی چهاردهم» با ایشان مصاحبهای انجام دادهایم که تقدیم نگاه شما مهربانان همیشه همراه مینماییم.
شما به عنوان راهنمای تازه واردین در حال خدمت هستید، چه تفکری پشت این خدمت شما وجود دارد؟
برای اینکه خدمت کنم، وقتی که داخل کنگره هستیم، میبینم که همه خدمتگزاران با جان و دل خدمت میکنند و آنقدر پشت این خدمت عشق است که خود شخصا جذب خدمت شدم. در همان اوایل سفر برای خودم تصویر سازی میکردم، این عشق بلا عوض من را جذب خودش کرد، برای همین خیلی مشتاق خدمت بودم و خدا رو شکر می کنم که در وادی خدمت قرار گرفتم.
یک راهنما چگونه می تواند عشق و محبت را سر لوحه خدمت خود قرار بدهد؟
اگر عشق در وجود راهنما وجود نداشته باشد؛ قطعا نمیتواند رهجو پرورش بدهد. وقتی راهنما می خواهد که یک لژیون پرباری داشته باشد و یک رهجو را ابتدا برای زندگی خصوصی خود رهجو و بعد برای کنگره پرورش دهد؛ باید آن عشق در وجود خودش باشد تا این محبت به رهجو انتقال داده شود.
اگر عشق وجود نداشته باشد چه اتفاقی برای هستی و انسانها میفتد؟
اگر عشق در هستی نباشد هیچ موجودیتی وجود ندارد، این عشق است که انسانها و حیوانات را در کنار هم قرار داده، این عشقی که ما در کنگره داریم افراد کنگره را به هم پیوند زده، همان پیوندی که بین تک تک اعضای کنگره برقرار است. من همسفر که در کنگره آموزش میبینم میتوانم این پیوند محبت را در بیرون از کنگره هم انتقال بدهم، به خانواده، همسر، مادر، وقتی انتقال بدهم؛ قطعا به افراد دیگر هم انتقال پیدا میکند. ما همسفرها که در کنگره هستیم این محبت را باید بیرون از کنگره هم انتقال بدهیم تا افراد بیشتری بتوانند محبت را درک کنند. درست است که عشق و محبت بیرون از کنگره هم وجود دارد؛ ولی اگر این عشق و محبت نباشد همبستگی وجود ندارد.
مفهوم مثلث عشق چیست؟
مثلث عشق؛ جاذبه، حس و سایهها میباشد، از نظر من عشق یا پیوند محبت که بخواهد به وجود بیاید باید یک سایهای باشد تا محبت و عشقی پدیدار شود، اگر چیزی وجود نداشته باشد هیچ عشق و محبتی هم پدیدار نمیشود. ما یک محبت عام داریم و یک محبت خاص، من اگر محبت خاص را در نظر بگیرم، فردی باید وجود داشته باشد که ما به آن سایه میگوییم، آن سایه باید وجود داشته باشد که من بتوانم به سمت آن جذب شوم، آن حس را دریافت کنم و این مثلث عشق در من پدیدار شود. در مورد محبت و عشق؛ اگر بخواهم بگویم؛ مثلث عشق شامل: سایه، عشق و جاذبه میباشد. آقای مهندس، در مورد محبت و عشق عام و خاص میفرمایند: سایه ها و جاذبهها و حسها اینها باید وجود داشته باشد که من بتوانم کل هستی را دوست داشته باشم، پس عشق خاص را من و شما و همه بیرون از کنگره داریم، چیزی که مد نظر وادی چهاردهم است محبت عام است.
ما تکانههای اضداد را در وادی چهاردهم داریم، این تکانههای اضداد چه هستند؟ و چه تاثیری روی انسان می گذارد؟
درکل جهان بر مبنای اضداد بنا شده، اضداد اگر نباشد خلقت هیچ مفهومی ندارد، ما تا تاریکیها را تجربه نکنیم؛ قطعا درکی از روشنایی نداریم، تا قهر را تجربه نکنیم درکی از مهر نداریم، و همین طور اگر نفرت را هم تجربه نکنیم هیچ درکی از عشق نداریم. اضداد لازمه حیات بوده و هست برای مثال: من در بیخیالی به سر میبرم و با آمدن این تکانهها باعث میشود که من به خودم بیایم. گاهی در خود فرو رفتن؛ باعث میشود انسان خودش را از تارهایی که به دستپاهاش پیچیده نجات بدهد و به سمت عشق حرکت کند، به نظر من این تکانه های اضداد خیلی جاها میتوانند باعث شد و پویایی بشر شود.
به نظر شما چه وقت میتوانیم معنای محبت را لمس کنیم؟
در وادی چهاردهم بیان شده، زمانی میتوانیم محبت را لمس کنیم که با محبت واقعی عجین شود، وقتی بخواهیم عشق و محبت را لمس کنیم باید در وجود ما شکل گرفته باشد، محبت واقعی را باید در گفتار، کردار و عمل داشته باشیم. گاهی اوقات من به ظاهر به یک نفر محبت میکنم؛ ولی وقتی در وجود خودم نباشد آن شخص هم نمیتواند دریافت کند؛ بنابراین زمانی که من با زبان، کردار و قلبم ابراز میکنم،؛ قطعا آن شخص مورد نظر هم این محبت را لمس خواهد کرد. همین اتفاقی که داخل کنگره میفتد، یک رهجو سر لژیون مینشینند؛ وقتی راهنما آموزش میدهد محبتش با محبت واقعی عجین شده و برای همین است که رهجو آن آموزش را دریافت میکند و آن را در زندگی کاربردی میکند؛ پس نتیجه میگیریم که محبت به سخن نیست.
به نظر شما ظروف تهی به چه انسانهایی گفته میشود؟
از نظر من انسانهایی ظروف تهی هستند، در واقع جسم آنها را در کنار خودمان حس میکنیم؛ ولی از نظر عاطفی و روحی گويا وجود ندارند؛ حتی با کل هستی در تعادل نیستند. وقتی من به گذشته خودم نگاه میکنم، اين اخلاق را داشتم، یک زمانی من هم ظروف تهی بودم؛ ولی مدت زمانی که در کنگره قرار گرفتم و زمانی که معنی محبت را درک کردم؛ واقعا به عینه عشق و محبت که درونم ریشه زده بود را میدیدم. افرادی که ظروف تهی هستند، شاید از نظر خودشان در کنار من حضور داشتند؛ ولی در واقع نبودند و اینها انسانهایی هستند که نه تنها به خودشان؛ بلکه به دیگران هم کمک نمیکنند.
آیا امکان دارد کسی به مرحله تکامل برسد؛ ولی فاقد عشق و محبت باشد؟
اصلا چنین انسانی وجود ندارد، کسی که در مسیر تکامل قرار میگیرد؛ اگر ذرهای عشق و محبت درونش نباشد؛ واقعا نمیتواند به درجه تکاملی خودش برسد؛ از نظر من پایه تکامل، عشق و محبت است؛ چون اگر عشق و محبت نباشد؛ کینه و نفرت جایگزین میشود و همه چیز به سمت منفی حرکت میکند و ما نمیتوانیم به تکامل برسیم.
و کلام آخرتان در مورد وادی چهاردهم؟
ما بايد بتوانیم با آگاهی، دانایی، عشق و محبت را در خودمان پررنگ کنیم تا به آرامش درون برسیم و سعی کنیم به اطرافیانمان هم انتقال بدهیم؛ اگر حداقل ذرهای مفید نیستیم، سربار هم نباشیم؛ در این صورت ظروف تهی نیستیم.
ممنون وسپاسگزاریم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
من هم از شما بابت این فرصتی که به من دادید تشکر میکنم.
طراح سوال، تایپ و مصاحبه کننده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) نگهبان سایت
عکس: همسفر سما رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول)
همسفران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
۱۶۳