English Version
This Site Is Available In English

هر کار بدی و هر حق‌وناحق کردنی یک مجازات دارد

هر کار بدی و هر حق‌وناحق کردنی یک مجازات دارد

در سی‌دی جاسوس آقای مهندس می‌گویند: «ما باید تشخیص بدهیم که چه‌وقت، کجا راست‌گو و کجا تدبیر داشته باشیم و این یک نکته مهم است. ما یک مثلث هم داریم که یک ضلع آن راست‌گویی، ضلع دیگر آن دروغ‌گویی و یک ضلع دیگرش هم خنثی و تدبیر است». آقای مهندس بار دیگر می‌فرمایند: «به‌جای پرخاش کردن بهتر است که محبت به‌ خرج بدهیم و بزرگوار باشیم؛ وقتی که محبت به‌ خرج بدهیم می‌توانیم تمام عالم را با محبت کردن به زیر نگین خود بیاوریم و به لطف‌‌و‌محبت ادامه بدهیم». آقای مهندس در قسمت دیگر می‌فرمایند: «در هر کجا و هر قسمتی به هر شخصی هرگونه چیزی وکالت می‌دهیم؛ باید مانند بیگانگان برنامه‌ریزی کنیم؛ حتی زمانی‌که با هم دوست هستید نگویید با هم دوست هستیم این کلمه را به‌کار نبرید». آقای مهندس یک مثال هم می‌زنند و می‌گویند: «ما سه نفر دوست بودیم‌، تصمیم گرفتیم با هم شراکت کنیم و یک شرکتی را باز کنیم.

شرکت را که باز کردیم شروع به کار کردن کردیم تا این‌که یک روز به شرکت رفتم و دیدم یکی از رفیق‌هایم پشت میز نشسته است و پایش را بر روی میز انداخته است گفتم: چرا جای من نشسته‌ای؟ من مدیرعامل هستم؛ گفت که ما سه نفر مدیر‌عامل، آبدارچی، رفیق و شریک هستیم همان‌جا گفتم: پس دیگر ما با هم شریک نیستیم من ادامه نمی‌دهم و باید تکلیف خود را بدانم ما رفیق خوبی برای هم بودیم؛ ولی شرکای خوبی نبودیم. حق گرفتنی است دادنی نیست؛ وقتی حق را تبدیل به ناحق می‌کنند؛ باید گرفته شود نه داده شود انسان‌ها ممکن است در بحران‌ها و مشکلات شدیدی قرار بگیرند؛ ولی اولین نکته مهم این است که نباید بترسیم؛ چون ترس، تفکر را می‌خورد و نمی‌توانید تفکر کنید آقای مهندس فرمودند: «ما باید از مجری چیزهایی بخواهیم که بتواند آن را اجرا و به آن عمل کند».

یک زمانی از مجری چیزهایی می‌خواهیم که نمی‌تواند به آن عمل کند و به‌قول آقای مهندس رطب خورده را منع رطب می‌کند یا این‌که گاهی‌وقت‌ها راهنما از شا‌گرد می‌خواهد؛ فردی‌که مصرف‌کننده هروئین است موادش را کم کند و این اشتباه است؛ باید بداند بدون دارو و بدون برنامه‌ریزی شوک فیزیولوژی به او وارد می‌شود و این‌که ترک تریاک، هروئین یا انواع موادمخدر کار ساده‌ای نیست. به انسان‌ها نیروی اهدا شده‌ای از طرف خداوند به آن‌ها داده شده است که هیچ‌وقت بلد نیستند از آن حتی در شرایطی که وحشت‌زده هستیم از آن استفاده کنیم. آقای مهندس می‌گویند: «وقتی‌که در جهنم باشیم کافی است روی خود را برگردانیم و آن روشنایی را ببینیم و به‌طرف نور و روشنایی حرکت کنیم». فرض کنیم و خدا را فرضی بگیریم، اعتقاد داشته باشیم خیلی به ما آرامش می‌دهد، باعث دلگرمی است، به او توکل کنیم، به آن دل ببندیم، به ما کمک می‌کند و اول باید بدانیم خدا چه چیزی و چه کسی است اصلاً چه‌گونه به‌وجود آمده است، درکش کنیم. خداوند یک نیروی بسیار قدرتمندی بر تمام هستی حاکم است و با یاد خدا عقل روشن و زمین آگاه می‌شود.

یعنی ما به نیرویی متکی کنیم که نیروی خداوند و دل با آن آرام می‌شود. یک کارگری شب تا صبح کار و گل لگد می‌کند و کلی وسیله سنگین جابه‌جا می‌کند کلاً ۸۰۰ هزار تومان به او می‌دهند؛ ولی کسی‌که سر چهارراه هروئین می‌فروشد تا شب ۶ میلیون تومان کاسب می‌شود و به خیال خود در گلستان است؛ ولی وقتی  آن کارگر با نان حلال کار می‌کند در بهشت است و شب با آرامش در گلستان می‌خوابد و خیالش راحت است که نان حلال در می‌آورد. یک مثال خیلی قشنگ هم که زدند گفتند: یک الاغی با کره‌اش، یک گوسفند با یک کشاورز در یک باغ زندگی می‌کردند کشاورز همیشه علف‌های تازه و خوب به گوسفند می‌داد و شاخ‌و‌برگ بدمزه به الاغ و کره‌اش می‌داد؛ کره الاغ صدایش در آمد و به مادر خود شکایت می‌کند و می‌گوید چرا علف‌های خوب و خوش‌مزه به گوسفند می‌دهد؛ ولی برگ‌های بی‌مزه و بدمزه خشک به ما می‌دهد؟

الاغ هم به کره‌اش می‌گوید هر علف تازه خوردن و خوش‌مزه‌ای یک پخ‌پخ کردن هم دارد آن کره الاغ متوجه نمی‌شود تا این‌که بهارو‌تابستان تمام می‌شود و فصل زمستان‌وپاییز آغاز می‌شود و گوسفند را سر می‌برند و در اثر سر بریدن به پخ‌پخ کردن می‌افتد. مسئله این است که وقتی‌که رشوه می‌گیریم، حق‌و‌ناحق می‌کنیم، مواد می‌فروشیم یک روز یک پخ‌پخ کردن دارد. راه و کار حلال سخت است؛ ولی می‌توانی آسوده باشی و به آرامش برسی و ما انسان‌ها برای حق گرفتن؛ باید تلاش کنیم و در مسیر الهی ‌ادامه بدهیم مسیر الهی چیست؟ رشوه نگیرید، دروغ نگویید، کم‌فروشی نکنید، حق‌وناحق نکنید، به یتیمان و دردمندان کمک کنید این فرامین الهی است؛ ولی ما از این فرامین الهی فقط فکر می‌کنیم روزه گرفتن و نماز خواندن است؛ نه فرامین الهی فقط روزه و نماز نیست؛ بلکه تمام این‌ها است که باید انجام بدهید کار خدا مانند شعبده‌بازی است گاهی‌وقت‌ها در آتش هستی؛ ولی از گلستان سر در‌می‌آوریم گاهی‌وقت‌ها در گلستان هستی؛ ولی از آتش سر در‌می‌آوریم. هر کار بدی، هر حق‌وناحق کردنی یک مجازات دارد و این‌که در آخر آقای مهندس گفتند: «اوایل در کنگره خانم آنی و خانم شانی می‌خواستند راهنما شوند هر کاری کردند». آقای مهندس قبول نکردند و گفتند که باید مانند بقیه امتحان بدهید و اوایل به من پرخاش می‌کردند؛ ولی اکنون به همان نتیجه کامل و راه درست رسیدند.

منبع: سی‌دی جاسوس
نویسنده و تایپ: همسفر دنیا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .