مشارکت مکتوب در مورد دستورجلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من»
از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر بدرگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد
وادی یا راه چهاردهم (عشق و محبت)، به قدری کامل و بی نقص است که در کلام نمیگنجد.سعی دارم قسمتی از وادی که بسیار بر دلم نشسته است و همواره با خود مرور میکنم را به اشتراک بگذارم.«اضداد؛ مانند به تکانه هستند برای بیداری انسانها، و آن، ابتدا محشر به پا می کند که سلاح بردارند و با نیروی مخالف خود درگیر بشوند؛ زیرا انسان نا آگاه در اصل و اصول، به سرعت میخواهد از خود و دیگران به دفاع برآید».
همواره انسان در طول حیات خود با چالشها، مشکلات و انواع بهمریختگی و تاریکی روبهرو بوده است و نکتهای که باید به آن توجه کرد، خارج شدن از این بی تعادلی و تاریکی است، که معمولاً نه تنها از این تاریکی خارج نمیشود، بلکه روزبهروز در تاریکی خودش فرو میرود و هیچگاه به علت و معلول آن توجه ندارد.
آقای مهندس دژاکام به واسطه علم، تجربه و درون خود مانند همیشه به زیباترین شکل مانند به نکته کلیدی اشاره میکند که اضداد مانند یه تکانه هستند برای بیداری انسانها؛ تاریکی و چالشها تنها به دلیل بیداری انسان است و آمدهاند تا من روش حل مشکلات را بیاموزم. ولی من همواره بجای حل مسئله به دنبال حذف و خارج کردن این تاریکی با اهرم زور بودهام و همیشه هم شکست خوردهام. از چالشی به چالش دیگر، از تاریکی به تاریکی دیگر، از چالهای به چاه دیگر.
در کنگره، اصل و اصول را برایمان بیان کردند که باید آموخت و گذشت و تا زمانی که من نیاموزم و رشد نکنم، چالشها از گردونه تجربه، خارج نخواهد شد. چه بسیار انسانهایی که از دل تاریکی گنجی گرانبها استخراج کردند، چه بسیار انسانهایی که در دل چالشها پیدا کردند آنچه انسانها به آن نیازمندند و چه بسیار انسانهایی که برای حل مشکلات بشر ازمعدن تاریکی، نور را یافتند.
این قدرت شگفت انگیز تفکر بود که انسانهای برگزیده خداوند در اختیار داشتند و راهی که از دل کوه و دره بود را شکافتند تا دیگر انسانها این مسیر را راحت تر طی کنند و با تفکر صحیح توانستند راه گشای سایرین شوند. نیروی بازدارنده آمده است از انسان بیتفکر حرکتی عظیم ایجاد کند که سیل خروشان، او را از مسیر دور نموده و به طرف خواست خود ببرد. برای سقوط و حرکت در دل تاریکی لازم نیست خطایی بزرگ انجام شود، فقط کافی است فکر نکنم. همین کافی است تا نیروی مخالف که آمادهو تمام شرایط را فراهم کرده است به خواسته خود برسد و تاریکی و گرهای جدید را به صور آشکار و پنهان من بزند. اینجاست که آموختم باید تفکر کرد، باید تفکر را آموخت و اجرا کرد. در غیر اینصورت تاریکی نه تنها کم نمیشود بلکه چشمانم را خواهد بست و مرا به عمق ظلمات خواهد برد.
شکر خدا بابت وجود دانشمندی گرانبها همچون آقای مهندس، ایشان چه بسیار انسانها و زندگیها را از ورطه نابودی و پرتگاه نجات دادند و من و خانوادهام یکی از آنها بودیم. در کلام آخر تنها چیزی که از خداوند میخواهم، این است که اجازه خدمت به بندگان را به من بدهد.
نویسنده: مسافر مجید راهنمای لژیون 2
ویراستاری و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
94