جلسه اول از دوره سی و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی میرداماد با استادی اسیستانت همسفر سحر، نگهبانی همسفر نازیلا و دبیری همسفر مهناز با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.) و تأثیر آن بر روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
ماه رمضان بر همه شما مبارک باشد و انشاءالله روزههایتان بر شما مفید و مؤثر واقع شده باشد. این ماه فرصتی است که اگر بخواهیم برای خودمان قدمی برداریم قطعاً میتواند برای ما مؤثر باشد و برای بازسازی سیستم ایکس ما بهترین روش است. خدا را شکر بابت نگاه و دیدی که کنگره نسبت به همه موضوعات و مخصوصاً ماه رمضان به ما داده است و من قدردان این موضوع هستم. خدا را شکر میکنم بابت معلم و استاد راستین که خداوند بر ما قرار داد و لطف و رحمتش شامل حال ما شد که استاد، معلم و ربی همچون آقای مهندس و خانواده محترمشان داشته باشیم.
زمانی که به عنوان یک همسفر برای درمان مسافرمان وارد کنگره میشویم، در قدم اول میبینیم که همه مسیرهای کنگره مشخص است، یعنی به ما راهنمایی میدهند، متد میدهند و همهچیز مشخص است. به این فکر میکردم که خیلی جالب است ما بارها از خداوند خواستیم که ما را به راه راست هدایت کند و چه راهی درستتر و مستقیمتر از کنگره۶۰ است؟ زمانی که در این مسیر قرار میگیریم، کنگره به من همسفر مسیر را نشان میدهد و نور راه را هم به من میدهد؛ اما این بستگی به من دارد که از این نور استفاده کنم یا کوتاهی کنم، یعنی کاملاً بستگی به حرکت خود من دارد. نور راه من، راهنمای من و آموزشهایی است که به من میدهد و فرمانبرداری من و حرمتهایی که در کنگره جاری هستند.
این مطالب را عنوان میکنم تا به وادی عشق برسم؛ بنابراین من همسفر اگر درست نگاه کنم میبینم نور راه من، دستور جلساتی هستند که هر سال تکرار میشوند و تاریکیهای من را نشانه گرفتهاند، تاریکی درون من را میگیرند و در کنار آن امید را به من میدهند که روی خودت کار کن، گرههایت را باز کن و لذت باز کردن آن گره تاریکیهایت را ببین و در خدمت قرار بگیر. این امید را میدهد که میتوانی حرکت کنی و در واقع راه خودت را با این نور پیدا کنی؛ بنابراین راحت از کنار دستور جلسهها عبور نکنید، مخصوصاً دستور جلساتی که کاملاً کاربردی هستند و آن قسمت تأثیر آن روی من را دارند، مثل دستور جلسه امروز که وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من است.
استاد امین این را بارها مطرح کردهاند که همسفر به جهت تاریکیهایی که در کنار مسافر به واسطه افکارش دارد و مسافر به واسطه موادش وارد کنگره شدهاند. یک مسافر و همسفر که یکی با مواد و دیگری بدون مواد حالشان خراب شده است، وارد کنگره میشوند، یعنی من با تاریکیهایی که توان من را گرفتهاند و در حالی که دید خوبی ندارم و در کل میتوانم بگویم آدمی کاملاً به هم ریخته هستم بهعنوان یک همسفر وارد کنگره میشوم. زمانی که اسم به همریختگی میآید؛ یعنی هیچ چیز سرجای خودش نیست؛ پس چهطوری من انتظار دارم که محبت مسافرم سرجایش باشد؟ اصولاً اولین چیزی که من همسفر عنوان میکنم این است که مسافرم من را نمیبیند، به من محبت نمیکند و آن عشقی که در وادی چهاردهم هست من را به یاد این میاندازد که به من محبت نمیشود. آن زمان راهنما به من توضیح میدهد که شما در تاریکی بودهاید و الآن باید بیایید و تدبیر کنید، آموزش بگیرید که شرط آن فرمانبرداری است، آن موقع کمکم از آن پیوندها جدا میشوید و در عشق قرار میگیرید.
ما وادیها و دستور جلسات را طی میکنیم. زمانی که از وادی یک تا وادی سیزدهم را کار میکنیم و جلو میرویم و به وادی چهاردهم میرسیم میبینیم آنقدر این وادی گسترده است که دوباره من را به تکتک وادیها مثل وادی اول که تفکر است و وادی مسئولیت که وادی چهارم است و ... برمیگرداند و عظمت این وادی به این خاطر است. در واقع چیزی که زیبایی آموزشهای کنگره و عشق و محبتی که در کنگره از آن صحبت میکند این مثلث است. اساس کار کنگره بر اساس عقل، عشق و ایمان است، نمیگوید فقط عشق یا نمیگوید فقط ایمان هر سه پارامتر را با هم میگوید و با اینها من میتوانم بر آن حق و حقیقت یا وادی چهاردهم برسم.
راهنمای من در مورد محبت، سه (ب) را به ما یاد دادند: محبت بهجا، محبت به اندازه و محبت بدون چشم داشت، این همیشه در نظر من بود و بعد متوجه شدم که محبت به چیزی بهعنوان پیش زمینه نیاز دارد و آن دانایی است. پشت محبت باید دانایی باشد. زمانی که من وادی چهاردهم را خواندم پیامی در ابتدای وادی را خیلی دوست داشتم و در من خیلی تأثیر داشت. پیامی که از استاد سردار است: «نیروی مخالف آماده است که در انسان بیتفکر، حرکتی عظیم ایجاد کند که سیل خروشان او را از مسیر دور نموده و به طرف خواست خود ببرد».
همیشه با خود فکر میکردم چرا زمانی که یک مشکل برایم پیش میآید، مشکلات دیگری هم میآیند و چرا همینطور تاریکی پشت تاریکی میآید. جواب خود را در وادی چهاردهم گرفتم؛ چون بی تفکر هستی و سریع عکسالعمل نشان میدهی و نیروی مخالف از انسان بیتفکر یک عمل عظیم و مشکلات بعدی را به وجود میآورد. این اولین درسی بود که من از وادی عشق گرفتم، وقتی جلوتر رفتم به این پیام رسیدم: «بایستی صبر داشته باشی برای هر یک از ما قدمی تازه، یعنی آمیختن با روشنایی درج است بر پیشانی عالم» زمانی که به این پیام رسیدم دوباره به اول وادی چهاردهم برگشتم و ادامه ندادم.
آقای مهندس خیلی خوب این را معنا میکنند و میگویند: «یعنی برای هر کدامتان یک راهی نوشته شده است که به آن میرسید.» این امیدی بود که من دوباره وادی چهارم را خواندم و حتی نوشتم و به بالای میز خود چسباندم و گفتم آنقدر درست حرکت میکنم که راه خود را پیدا کنم و از تاریکی خارج شوم. مبنای عشق آنجایی هست که عشق به هستی را یاد میگیرم و میبینم که دیگر در همه چیز عشق است و من همسفر دیگر از چیزی شکایت نمیکنم. آن موقع همه چیز حتی بدیها را هم عشق میبینیم؛ اما عشقی که پشتش دانایی است و آن پشتوانه را دارد. این تأثیری بود که من از وادی چهاردهم گرفتم.
رهایی ۴۰ سیدی همسفر زهرا و همسفر مرضیه رهجویان راهنما همسفر یگانه

تقدیر و تشکر نگهبان و دبیر جدید از نگهبان و دبیر دوره قبل




مرزبانان کشیک: همسفر ریحانه و مسافر شهریار
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1558