در هر قدم و مرحلهای از زندگی که باشیم، فرصت تجربه عشق را داریم و این بستگی به خود شخص دارد که چه میزان معرفت و دانایی در کوله بار خود قرار داده است. «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.» وادیها دایرهوار میچرخند، از اولین به چهاردهمین که بسیار زیرکانه و هوشمندانه طراحی شده است. آقای مهندس دژاکام تمام مراحل درمان جسم و روان را به صورت پلهپله طراحی کردهاند. برای من همسفر بسیار جذاب بود که در نهایت در پله آخر با پاداشی عظیم که حلقه نجات دهنده بشر است، روبهرو خواهم شد.
ظروف تهی همان انسانهایی هستند که درون آنها محبتی وجود ندارد؛ چراکه انسان اگر همه چیز نیز داشته باشد؛ اما محبت نداشته باشد، دقیقا مانند ظرف خالی است. در قسمت دیگری از پیام وادی چهاردهم عنوان شده است که «بشکافید آنچه شکافتنی نیست» و این بدان معنا است، چیزی که تصور میکنیم قابل حل و بررسی نیست را پیدا کنیم، مانند اعتیاد که در دنیا، درمانی برای آن نداشتند و میگفتند که درمان امکانپذير نیست؛ اما با تفکر درست آقای مهندس دژاکام صورت مسئله اعتیاد و راه حل آن پیدا شد. در کل هر مشکلی که وجود داشته باشد، قطعا راه حلی دارد که فقط باید راه آن را پیدا کنیم.
وادی چهاردهم در مورد اضداد نیز میگوید: «اضداد مانند یک شوک یا ضربه است، برای بیدار شدن انسانها». برای مبارزه با ضدها سلاح نیاز نداریم؛ بلکه باید آگاهی و صبر داشته باشیم، خوب تفکر کرده و از روی عقل با آرامش اقدام کنیم و عکسالعمل فوری از خود نشان ندهیم. اساس هر چیز بر پایه عشق و محبت است که محبت واقعی توام با معرفت، عقل و ایمان است، نه سخنانی که فقط به زبان میآوریم.
عشق یعنی، گذشتن از خود؛ بنابراین باید ببینیم از منافع خودمان میتوانیم به خاطر دیگران بگذریم؟ من همیشه از این واژهها برای رفع نیازم استفاده میکردم و قلب من در سیاهی مطلق که حتی سایهای از عشق و محبت در خود نمیدید میتپید. از فصل پاییز بیزار بودم و با شروع آن افسردگی میگرفتم. فکر میکردم، فصل جدایی است و پاییز برای من یعنی شروع غم، اندوه و نگرانی. همیشه مراقب و نگران همه بودم، حاضر بودم هر کار که میتوانم برای آنها انجام بدهم و فکر میکردم، این عشق و محبت است. همیشه دوست داشتم اطرافیانم در آسایش و شرایط خوب باشند؛ اما همه چیز بدتر میشد.
با ورود در لژیون ویلیام و شروع سفر نیکوتین تازه متوجه شدم، هنوز بعد از چند سال که به کنگره۶۰ میآیم، در تاریکی قرار دارم و تمام حسهای من بسته است. خیلی کم خوشحال میشدم و هیچ انگیزهای نداشتم، مدتی که از سفر من گذشت به مرور زمان تغییرات را در خودم دیدم. در گذشته به خودم کمتر اهمیت میدادم؛ اما اکنون یاد گرفتهام، ابتدا باید خودم را دوست داشته باشم، چراکه اگر من با خودم مهربان باشم، میتوانم دیگران را هم دوست داشته باشم.
من از سفر نیکوتین عشق و محبت را آموزش گرفتم که اگر عشق باشد، همه چیز خوب و در آرامش است و خانواده محکمتر و دوست داشتنها واقعیتر هستند. دلیل اینکه آخرین وادی عشق نامیده شد، این بود که در سیزده وادی پیشین قلب و روان ما را از سیاهی پاک کرده که مانند ظروف مسی برق انداختهایم؛ سپس عشق و محبتی که همیشه در اطراف ما جاری بوده و ما از آن غافل بودهایم، روانهی قلب و روح ما شد که ما را مبدل به انسانهایی کرد که سرتاسر هستی را با ترازو و میزان عشق و محبت بسنجیم.
به راستی که عشق و محبت تنها در قلوب پاکان رسوخ میکند. گرچه افسوس خوردن به خاطر سالها غفلت مجاز نیست؛ اما ای کاش زودتر به این سرچشمه میرسیدم و با آن تطهیر میشدم. پا در جادهای نهادم که شاید پستی و بلندی بسیار دارد؛ اما گذر کردن از آن و شوق رسیدن به مقصد بسیار شیرین و گوارا است.
به طور کلی محبت بر دو نوع است، خاص و عام. محبت خاص یعنی انسان همه چیزهای بیجان و جاندار که نسبت به آنها حس مالکیت میکند را دوست دارد. این نوع محبت ربطی به دانایی ندارد؛ اما محبت وادی چهاردهم محبت عام است که همه چیز و همه موجودات و انسانها را در بر میگیرد. محبتی بسیار سخت و پیچیده که به حرف و سخن نیست، دنیایی است زیبا در پشت کوه تزکیه و پالایش. از خداوند که قدرت مطلق است و تمام آفرینش را بر پایه عشق و محبت آفریده، عاجزانه درخواست میکنم که من را هم به سر منزل عشق رهنمون سازد و با کلید محبت آشنا کند، شاید در آن صورت در انتهای سفر سر بلند، مدهوش و سر مست خواهم بود.
نویسنده: مسافر نیکوتین زهرا رهجوی راهنمای ویلیاموایت همسفر مریم نمایندگی (سلمان فارسی)
رابط خبری: مسافر نیکوتین بهناز رهجوی راهنمای ویلیاموایت همسفر مریم نمایندگی (سلمان فارسی)
ویراستاری و ارسال: راهنمای ویلیاموایت همسفر فریده نمایندگی (سلمان فارسی)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
119