جلسه دوم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سیرجان به استادی راهنما همسفر اسماء، نگهبانی راهنما همسفر وجیهه و دبیری همسفر آرزو با دستور جلسه «وادی چهاردهم (عشق، محبت) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز بهکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را سپاس که اجازه خدمت در این مکان و جایگاه را به من داد. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که عشق، محبت و آرامش را به من هدیه دادند، همچنین از راهنمایانم کمال تشکر را دارم. خیلی خوشحالم که اجازه برگزاری جلسات خصوصی همسفران داده شد، إنشاءالله قدردان باشیم و نهایت استفاده را ببریم، طاعات و عبادات همه شما نیز قبول باشد.
وادی چهاردهم وادی بسیار زیبایی است که درون آن پر از مطالب تأملبرانگیز است و انسان باید به یک معرفت و دانایی برسد تا بتواند درنهایت در وادی چهارده یا همان وادی توحید و یگانگی قرار بگیرد. اول وادی با این جمله شروع میشود «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.» یعنی آن چیزی که وجود دارد و قابل ارزش و باور است و سرمایه هر شخصی است، محبت درونش است و انسانی که همه چیز داشته باشد مانند پول، سرمایه، علم و دانش؛ ولی محبت نداشته باشد مثل ظرف خالی است و انگار که هیچچیز ندارد؛ اما منظور از معرفت و دانایی که پیشنیاز وادی چهاردهم است چیست؟ معرفت و شناخت، یعنی اینکه من به آن فهم و درک برسم که بدانم چرا باید عشق بورزم و دوست داشته باشم، خیلی وقتها انسان باید دلیلی برای انجام کار یا عملی کردن تصمیم خود داشته باشد.
دانایی، یعنی باید فرد آموزش ببیند، آموزشی که همراه با تفکر و تجربه باشد؛ اما چه اتفاقی میافتد؟ به من همسفری که بهواسطه اعتياد مسافرم وارد تاريکی شدم، راهنما و استاد داده میشود تا در چرخه دانایی و در وادی عشق و محبت قرار بگیرم. صحبتی از استاد امین فرمودند: «هر چه در جامعهای مادرها بیمارتر، افسردهتر و بیحالتر باشند، آن جامعه آمادگی بیشتری برای پذیرش تاریکی دارد و یک بستر مناسب برای رشد تاریکی درون خانواده فراهم میشود.» حالا چه کسی باید در مقابل این اندوه اعتیاد قرار بگیرد یا چه کسی باید این چرخه تاریکی را متوقف کند؟ آیا آن مسافر یا فرد مصرفکنندهای که درگیر مصرف مواد مخدر است و نمیداند اطرافش چه خبر است؟ قطعاً نه، آن همسفری که در کنار او قرار دارد، بار را به دوش میکشد، میایستد، میبخشد و ادامه میدهد و دنبال راهی برای درمان اعتیاد است. کسی که در عمل همسفر واقعی است و وقتی آن بخشش را نسبت به مسافرش دارد، آن اتفاق میافتد و مسیر درمان برایش باز میشود. آقای مهندس میفرمایند: «راه مستقیم یکی است، راه مستقیم دو تا نمیشود و راه درمان اعتیاد هم فقط یکی است و آن هم درمان در کنگره۶۰ است.» آموزش از طریق یکی از مهمترین منابع کنگره۶۰؛ یعنی همان کتاب «عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود» در اختیار من قرار میگیرد، این کتاب اول سلامتی فکر و اندیشه را به من یادآور میشود و میگوید: با تفکر ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر، آنچه هست روبه زوال میرود، به من خاطرنشان میکند که تو آن چیزی هستی که فکر میکنی و فکر تو حتی درمان مسافرت را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر وادی اول را بهدرستی انجام دادیم انگار تا وادی عشق و محبت رفتهایم و این مدار بارهاوبارها در زندگی ما تکرار میشود، با تفکر به عشق و با عشق به تفکر میپردازیم.
این آموزشها که در کنگره۶۰ به ما داده میشود در کنار سلامتی فکری، سلامت جسمی را نیز دربردارد و ما را به آن معرفت و شناخت میرساند. وقتی وارد کنگره میشویم، شاید اوایل که وادیها را کار میکنیم خیلی سطحی و گذرا از متن وادی عبور کنیم و درونمان یا خالی از محبت است یا محبت درونمان کمرنگ است؛ اما رفتهرفته نگاهمان به وادیها عمیقتر میشود و در طی این مسیر به تزکیه و پالایش پرداخته و ناخالصیها از وجودمان زدوده میشود. در سیدی «موانع محبت» استاد امین میفرمایند: «هر چه درجه خلوص در یک شخص یا چیزی بیشتر باشد، آن شخص یا آن چیز ارزشمندتر است و میزان محبت درون هر شخص هم به درجه خلوص او بستگی دارد.» اما چطور میتوانیم به این درجه خلوص برسیم؟ استاد امین میفرمایند: «فلزی مثل طلا برای خالص شدن باید درجه حرارت زیادی را تحمل کند؛ اما فلزی مثل اورانیوم باید چرخش زیادی را تحمل کند و انسان با آزمایشهای خیلی زیاد است که به خلوص میرسد.» این فرآیند خالص شدن باعث میشود انسان بتواند امواج عشق و محبت را دریافت کند.
امواج عشق در همه هستی وجود دارد، قدرت مطلق سراسر عشق است و هستی پر از امواج عشق؛ اما این بستگی به من دارد که این امواج را جذب یا آنها را از خودم دور کنم، اگر وجودم خالی از کینه، نفرت، حسادت و انتقامجویی باشد میتوانم امواج عشق را دریافت کنم. زمانی که امواج در دستان من قرار گرفت، من متوجه زیباییهای بینهایت این هستی میشوم و زندگی برایم معنا پیدا میکند. با خودم فکر میکنم تمام این هستی دائم در تلاشند و هر کدام بهصورت مستقیم و غیرمستقیم سودی به من میرسانند؛ اما من انسان بهعنوان اشرف مخلوقات که دارای فکر، اندیشه و روح هستم باید چه کاری انجام دهم؟ آیا کاری میکنم که قلب دیگران شاد شود؟ آیا به دیگران کمک میکنم؟ آیا برای هستی کاری انجام دادهام؟ آیا میتوانم بهخاطر دیگران از منافع خودم بگذرم؟ اگر پاسخ تمام این سؤالات مثبت است، یعنی من در وادی چهاردهم قرار دارم.
در این وادی مثلث عشق مطرح میشود که شامل سایهها، حس و جاذبه است. اگر من ادعا میکنم عاشق قدرت مطلق هستم، باید به مخلوقین او که سایههای قدرت مطلق هستند عشق بورزم، به همه موجودات، گیاهان، حیوانات و همه انسانها حتی انسانهایی که بهظاهر بودنشان سودی ندارد و حتی انسانهایی که با من سنخیتی ندارند عشق بورزم، اگر این کار را انجام دادم پلههای عشق را ذرهذره و به ترتیب پشت سر میگذارم، اول عشق مخلوق به مخلوق، از این مرحله به عشق مخلوق به خالق میرسم و درنهایت به بالاترین مرتبه عشق میرسم، آنجاکه خالق عاشق مخلوق میشود و این زیباترین شکل عشق است.
این وادی به من آموزش داد من بهعنوان یک انسان در هستی آمدهام که به جا در حرکت باشم، به جا در حرکت بودن یعنی چه؟ یعنی من به هستی آمدهام که به تکامل برسم؛ اما پیشنیاز تکامل چیست؟ محبت و محبت درون من است، امکان ندارد شخصی به تکامل برسد؛ ولی درونش محبت نباشد؛ پس نباید انرژیام را صرف مسائل بیهوده کنم، مسائلی که به درد من نمیخورد، یعنی هر چیزی را نبینم، هر چیزی را نشنوم و هر حرفی را نزنم. من همسفر که تاریکی اعتیاد مسافرم را تجربه کرده و خیلی سختیها را تحمل کردهام، باید بمانم و به انسانهای در بند اعتیاد کمک کنم و بدانم هر چه از محبت درونیام ببخشم، زیاد و زیادتر میشود. باید ردپای مثبتی در این هستی و در این چرخه از خودم به جا بگذارم و حسهای خوب را در خودم بهوجود آورم. بهشت نه جایی و نه مکانی است، بهشت حسکردنی است و این جمله که دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند را با بخشیدن مال و جان خودم عملی کنم.


تصاویری از دومین مراسم افطاری همسفران
.jpg)
.jpg)
تایپ: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
عکاس: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
194