English Version
This Site Is Available In English

وقتی محبت نداشته باشم یک ظرف خالی هستم

وقتی محبت نداشته باشم یک ظرف خالی هستم

جلسه دوازدهم از دوره بیست‌ونهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نیمایوشیج بهشهر با استادی همسفر زهرا، نگهبانی همسفر محبوبه و دبیری همسفر نجمه با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ آغاز به ‌کارکرد.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر خدا را شکر می‌کنم که در این مکان مقدس حضور دارم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان بی‌نهایت سپاس‌گزارم که این بستر را مهیا کردند تا ما آموزش بگیریم و به حال‌ خوش برسیم؛ از راهنما همسفر فاطمه بسیار سپاس‌گزارم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند؛ از راهنما همسفر فرشته و راهنما همسفر معصومه بی‌نهایت سپاس‌گزارم. من حال‌ خوش امروز را مدیون این دو عزیز هستم. 
یک تبریک به راهنما همسفر فرشته بابت دریافت شال ایجنتی و یک خسته نباشید به راهنما همسفر منصوره بابت زحمات خالصانه ای که این مدّت انجام دادند و یک خدا‌ قوّت به مرزبان‌ها و همه کسانی که در بخش افطاری زحمت می‌کشند. 
دستور جلسه وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من است. عنوان وادی چهاردهم عشق، محبت، آنچه باور است محبت است؛ آنچه نیست ظروف تهیست.  من وقتی محبت نداشته باشم یک ظرف خالی هستم. در هستی همه جا محبت است فقط کافیست من دستم را دراز کنم. من وقتی خودم از محبت پر باشم؛ قطعاً محبت دریافت می‌کنم؛ ولی اگر درونم نفرت و خشم باشد، من همان را دریافت می‌کنم؛ چون همه چیز در امواج جریان دارد. تاثیر این وادی را در زندگی خودم بگویم: قبل از کنگره ظرف من خالی از محبت بود. همیشه می‌گفتم باید محبت ببینم تا محبت کنم. در صورتی که کنگره آموزش گرفتیم باید اوّل محبت کنیم تا بتوانیم محبت را درو کنیم؛ باید ما اوّل محبت بکاریم تا بتوانیم محبت برداشت کنیم؛ وقتی نفرت بکارید، نفرت برداشت می‌کنید. اوایل کنگره از مسافرم انتظار داشتم وقتی من محبت می‌کنم، مسافرم هم زمان محبت کند؛ چرا محبت نمی‌کند؟! 
 ذرّه ذرّه آن ناخالصی‌های درون جایشان را به محبت و عشق داد. قبل از کنگره همه چیز را با دید منفی نگاه می‌کردم؛ ولی الان دید و تفکراتم عوض شد و اصلاً بدی طرف را نمی‌بینم. 
در این وادی می‌گوید اگر تو بدی از کسی دیدی گذشت کن و ناراحت نشو؛ وقتی کسی حرفی زد و یا کاری انجام داد و من ناراحت نشدم اینجا نفرت و خشم جایگاهش تغییر می‌کند و تبدیل به عشق و محبت می‌شود. انسان‌هایی که فاقد محبت هستند؛ چیزی در درونشان ندارند.
من خیلی از گره‌های درونی‌ام در کنگره باز شد؛ ولی یک گره در درون من بود که نمی‌توانستم به مسافرم اعتماد داشته باشم. دوستش داشتم؛ ولی اعتماد بین ما نبود. خیلی با خودم درباره این موضوع جنگ داشتم. 
مسافرم بعد از مدتی که کنگره آمد بعد از آن تا یک‌سال و نیم نیامد و گریز زد؛ من این راه را به تنهایی مدّت‌ها در رفت و آمد بودم و آرزو می‌کردم که مسافرم فقط بیاید و در کنگره حضور داشته باشد‌؛ وقتی وارد کنگره شد دوباره می‌خواستم چیزی بگویم به خودم می‌گفتم زهرا تو خودت نمی‌گفتی فقط بیاید و در کنگره حضور داشته باشد! حالا هم چیزی نگو بگذار سفرش را ادامه دهد؛ چون اعتماد نبود خیلی اذّیت شدم. می‌خواهم به این ربط بدهم که آن‌قدر این پیوند محبت در کنکره زیباست. آنقدر عشق و محبت قشنگ و زیبا وارد زندگی من شد که اعتماد به مسافرم را دوباره بدست آوردم. 
از همه‌ شما عزیزان تشکر می‌کنم؛ چون وجود شما باعث شد که من اینجا نشسته‌ام و از حال درونم می‌گویم و اگر حال من خوب است از وجود شما و محبت شما عزیزان است. ممنونم از اینکه به صحبت های من گوش کردید‌.
 
 
در ادامه تصاویری از افطاری ماه مبارک رمضان در نمایندگی همسفران نیما‌یوشیج بهشهر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مرزبانان کشیک: مسافر اکبر، همسفر مریم
نویسنده: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون چهارم)
عکاس؛ همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر عطیه (دبیر سایت)
نمایندگی همسفران نیما‌یوشیج بهشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .