هشتمین جلسه از دوره شانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گنجعلیخان کرمان با استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر رؤیا با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. ) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس که این بستر را فراهم کردند که ما اینجا دور هم جمع شویم تشکر میکنم، از نگهبان جلسه و از راهنمایم همسفر ساناز که این اجازه را به من دادند در این جایگاه بنشینم، از شما آموزش بگیرم و خدمت کنم تشکر میکنم، از ایجنت همسفر سلیمه، مرزبانان، راهنمای مسافرم محسن و تمام خدمتگزارانی که در این شعبه خدمت میکنند تشکر میکنم که چنین فضایی را فراهم کردند تا ما بتوانیم به آرامش برسیم از همه این عزیزان تشکر میکنم. در مورد وادی چهاردهم به ما یک نوع از محبت را نشان میدهد محبت دو نوع هست؛ محبت خاص و محبت عام. محبت خاص محبتی است بین انسانها؛ حتی بین حیوانات هم وجود دارد محبت خونی است، حس مالکیت است، محبت خونی مثل عشق من به فرزندم، به مادرم، مادر به من همه عشق خونی است، حس مالکیت مثل خانه و ماشین من که محبت خاص است، وادی چهاردهم در مورد محبت عام صحبت میکند، محبت عام محبتی است که هر کس میتواند در وجود خودش داشته باشد و میتواند آن را در خودش جمعآوری کند و از طریق خودش آن را به دیگرن عطا کند.
صحبت ما در مورد محبت عام است؛ برای اینکه به هر خواستهای داریم برسیم؛ باید عشق و محبت در آن عجین باشد، خیلی وقتها شنیدهایم آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهیست، به معنی این خیلی دقت نکرده بودیم تا وقتی که به این وادیها برسیم. الآن میبینیم این باوری که ما داریم نسبت به محبت باید این باور ما با محبت عجین شود که ما بتوانیم این محبتی که در خودمان داریم به دیگران هم القاء کنیم، کسیکه محبت میکند کاری برای کسی میکند. من قبل از کنگره دوست داشتم کاری برای کسی انجام میدهم توقع داشتم برایم جبران کند میگفتم من این کار را انجام دادم؛ ولی او برای من انجام نمیدهد همیشه توقع داشتم؛ ولی در وادی چهاردهم به جایی رسیدیم، دیدیم که محبت و عشق باید بلاعوض باشد. کاری که انجام میدهیم وقتی بلاعوض باشد لذت میبریم؛ وقتی لذت بردیم، میبینیم این محبت آنچه باور است محبت است آنهایی که این محبت الهی را از خودشان دور میکنند، محبت نمیکنند، کاری نمیکنند یا توقع چیزی دارند اینها همیشه ظروفشان خالی است هیچ وقت نمیتوانند این محبت را به دیگران القاء کنند همیشه تنها هستند.
محبت همان کسب معرفت است؛ برای رسیدن به محبت باید ما به دانایی برسیم؛ مثلاً نیوتن به این رسیده خیلی کسانی که عالم هستند و خیلی به مراتب بالایی رسیدند داناییشان با محبت بوده از بس عشق و محبت داشتند و این استعدادها و تواناییشان با عشق عجین شده که به این جایگاه رسیدند خصوصاً تمام این راهنمایان که در کنگره۶۰ حضور دارند برای مردم محروم، مردم فراموش شده در اثر مصرف مواد که آمدند حال اینها را خوب کردند، عشق بلاعوض داشتند که به من رهجو کمک میکنند که من یا مسافرم به درمان برسیم این عشق بلاعوض است؛ باید خیلی عاشق باشیم عشق به مخلوق و خدمت به خلق در تو عجین شده باشد که به این مرحله برسیم، ما خیلی وادیها را پشت سر گذاشتهایم از وادی اول تا وادی چهاردهم، این وادیها به من رهجو راه را نشان دادند من سالها بود راه را گم کرده بودم. همیشه دنبال راهی میگشتم که بتوانم خودم یا مسافرم را نجات دهم؛ وقتی به وادی چهاردهم رسیدیم اینجا متوجه شدیم که واقعاً عشق بلاعوض است؛ وقتی در کنار راهنمایان بزرگوار قرار گرفتیم عشق بلاعوض به ما دادند ما آنجا به رهایی رسیدیم.
تجربهای که خودم دارم قبلاً با مسافرم میخواستیم بیرون برویم میگفت این ماشین و این کارت با بچهها شما بروید من خستهام از صبح سر کار بودهام دیگر خودمان میرفتیم؛ ولی الآن میبینم مسافرم هفتهای دو الی سه روز مسافت کرمان تا رفسنجان را طی میکند به خاطر اینکه عشق به کنگره دارند، عشقی که به راهنمایشان دارند، عشق به خدمت دارند؛ پس باید عشقی وجود داشته باشد که ما بتوانیم این کار را انجام دهیم یا خودم قبلاً مسافرم مصرفکننده بود سختی میکشیدم همیشه تحملش میکردم؛ چون همدیگر را دوست داشتیم چه خودم چه مسافرم؛ ولی یکی از اقوام نزدیک خالهاش جلوی خواهرم را گرفته بود میگفت مریم این کارها را میکند دوست داشتن تا چه حد، چرا زندگی را به خاطر بچههایش رها نمیکند؛ پس ببینید ما به خاطر همان عشق و محبت بود که کنار مسافرانمان ماندیم، خیلیها بودند رها کردند و رفتند؛ ولی ما همیشه عشق و محبتی که بین خودمان بوده به بچههایمان داشتیم عشق و محبتی که به زندگیمان داشتیم ما به خاطر این عشق و محبت پای زندگی ماندیم و خدا را شکر، خدا را شکر، خدا را شکر که راه کنگره برایمان باز شد. امروز این آرامشی که داریم تجربه میکنیم مدیون آقای مهندس هستیم، آقای مهندس اسوه بینظیری از عشاق روی زمین هستند؛ حتی تمام دیدهبانان که سرچشمه جوشان محبت آقای مهندس هستند که سیراب میشوند. تمام راهنمایان و تمام کسانی که در کنگره خدمت به مخلوقین میکنند برای این خدمتشان با تمام وجود دریافتهاند که برای پلههای رسیدن به عشق باید خدمت به مخلوق کنید؛ اگر میخواهید به عشق خداوند برسید؛ باید به مخلوق خدمت کنید. مهربانی را اگر قسمت کنیم من یقین دارم به ما هم میرسد، آدمی گر ایستد بر بام عشق دستهایش تا خدا هم میرسد.

تقدیر دبیر جدید از دبیر قبل

اهداء تقدیرنامه اعضاء لژیون سردار

آخرین افطاری همسفران در ماه مبارک رمضان ۱۴۰۳






مرزبانان کشیک: همسفر حکیمه و مسافر حمیدرضا
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم) و همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
۵۱۲