چهاردهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی رفسنجان با استادی مسافر عبدالرضا، نگهبانی مسافر صادق و دبیری مسافر قدرت با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که بعد از مدتها دوباره در این جایگاه هستم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان، دیدهبانان و خدمتگزاران کنگره بهویژه نمایندگی رفسنجان تشکر میکنم و از راهنمایان عزیزم آقا محسن و آقا مجید تشکر میکنم. همانطور که میگویند در کنگره، جایگاه فرد را انتخاب میکند بهنظرم دستور جلسه هم همینطور است فرد را انتخاب میکند؛ یعنی در آن دستور جلسهای که گیر دارم من به عنوان استاد جلسه انتخاب میشوم، البته من اینجا فقط جلسهگردان هستم، داشتم فکر میکردم که چرا وادی آخر وادی عشق و محبت شده است، بهنظرم باید روی مطالب وادی اول تا وادی سیزدهم کار کنم، تزکیه و پالایش شوم، روی خودم کار کنم تا به وادی عشق و محبت برسم؛ مثل زمینی که در آن آشغال و ضایعات باشد در آن چیزی نمیشود کاشت، باید آشغالها را جمع کرد بیرون ریخت تا بتوان شخم زد و کشت کرد پس کار دارد همینجوری نیست که من بگویم از فردا عاشق میشوم، به هستی عشق و محبت میورزم که پایه محبت و عشق شناخت، آگاهی و دانایی است که در کنگره آموزشهایی که میگیریم همینهاست.
.jpeg)
طبق گفته آقای مهندس تفاوت بین عشق و محبت این است که یک مثلثی داریم بهنام مثلث عشق که شامل جاذبه، سایه و حس است و عشق شامل یک موضوع خاص است حالا عشق به معشوق، عشق به هر چیزی، هر کسی، یک عشقی دارد یکی اسب و یکی پرنده، یکی ماشین خاص است؛ ولی محبت همین مثلث عشق است فقط جمع میبندد؛ یعنی کل هستی میشود. اگر خدا را دوست و قبول داشته باشم، کل هستی و نیستی و موجوداتش را هم دوست دارم، محبت به صورت عام است و این عشق و محبت در کل هستی جاری است حتی در گیاهان که اگر شاخ و برگ یک درخت را بزنی دوباره به درخت کناری میرسد این از روی محبت است یا اگر یک حیوان بخواهد به بچههای حیوان دیگر صدمه بزند مادر جان خود را فدا میکند یا یک مادر چه عشقی به بچهاش دارد، به تازگی خداوند به من فرزند دوقلویی داده است میبینم که مادرشان چهجوری وقت و انرژی میگذارد و آنها را تر و خشک میکند مخصوصاً وقتی که مریض میشوند، من گاهی اوقات کم میآورم تا صبح بخواهم به پای آنها بنشینم، آیا چیزی غیر از همان عشق و محبت است فکر میکنم بین همسر یا مادر و فرزند یا رهجو و راهنما اگر محبت نبود یک چیز قراردادی بود، عشق و محبت مثل کمانی است که دو سر آن بیانتها است، آغاز و پایانی ندارد و در کنگره این عشق و محبت مثال زدنی است که راهنمایی مثل آقا محسن از راه دور میآید بدون هیچ چشمداشتی وقت و انرژی میگذارد که یک نفر به رهایی برسد و بهنظرم آن کسی که پیش راهنما رها میشود تصادفی نیست و یک حساب و کتابی از قبل با هم داشتهاند برای همین بعضی از پیوندها بین راهنما و رهجو خیلی عمیق است. آخرین جلسه سال است امیدوارم که سال جدید سالی باشد که تمامی شما سفر اولیها به رهایی و حال خوش برسید، مواظب مهر و محبتتان باشید و عشقتان پایدار باشد، سال جدید را هم تبریک میگویم.
.jpeg)
افطاری در نمایندگی رفسنجان



.jpeg)


.jpeg)
نگارش و ارسال: مسافر محمد رهجوی راهنما مسافر محسن
نمایندگی رفسنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
303