English Version
This Site Is Available In English

وادی چهاردهم قلب تپنده آموزش در کنگره

وادی چهاردهم قلب تپنده آموزش در کنگره

جلسه دهم از دوره سی‌ویکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی خلیج‌ فارس بوشهر به استادی راهنما همسفر جواهر، نگهبانی همسفر اعظم و دبیری همسفر اشرف با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: 

ماه مبارک رمضان را به شما عزیزان تبریک می‌گویم و ان‌شاءالله در ایام ماه مبارک اتوفاژی که آقای مهندس در مورد آن صحبت کردند برای همه اتفاق افتاده باشد و چه‌قدر خوب است که انسان با علم، آگاهی و دانایی بتواند کارهای خود را انجام دهد. من خودم همیشه روزه می‌گرفتم؛ ولی هیچ‌وقت دلیل آن را نمی‌دانستم تا زمانی که وارد کنگره شدم و مفهوم آن را متوجه شدم و روزه گرفتن و سهل بودن آن برای من معنای دیگری پیدا کرد. دستور جلسه عشق است. قبل از ورود به کنگره فکر می‌کردم عشق رابطه میان دو نفر است که همدیگر را دوست دارند و عاشق هم هستند؛ اما بعد معنی کامل عشق را دریافت کردم چراکه وقتی یک تازه‌وارد برای بار اول در کنگره۶۰ حاضر می‌شود اولین نفر که مهماندار است به او خوش‌آمد می‌گوید و همین موضوع باعث می‌شود که من همسفر در کنگره بمانم و جذب اینجا شوم؛ به همین دلیل همان لحظه معنی عشق بلاعوض درک می‌شود. خیلی از همسفران این مسئله را تعریف می‌کنند و من نیز همین‌طور بودم البته ناگفته نماند چون تا حدودی با کنگره۶۰ آشنایی داشتم از عشق و محبت بین اعضاء کنگره خیلی شنیده بودم؛ ولی وقتی وارد شدم باز هم این ابراز محبت‌ها تعجب‌آور بود، پس‌ از این‌که اجازه دادند در لژیون بنشینم و من که هیچ‌ وقت نمی‌توانستم حرف بزنم و وقتی به مهمانی می‌رفتم فقط سلام می‌کردم و نمی‌دانستم چه‌طور با بقیه صحبت را ادامه دهم چراکه می‌ترسیدم حرفی بزنم که درست نباشد و در کنگره توانستم خود را تغییر بدهم. در کنگره این‌قدر عشق و محبت زیاد است که وقتی یک نفر مشارکت می‌کند و حرف می‌زند حتی اگر با دلهره باشد بیشتر او را تشویق می‌کنند.  اولین مشارکت‌ها همیشه خیلی قشنگ است مخصوصاً افراد سفر اولی و افرادی که تازه‌ وارد کنگره شده‌اند و خیلی قشنگ مشارکت می‌کنند، امیدوارم امروز سفر اولی‌ها به‌خوبی مشارکت کنند.

محبت و عشق در کنگره از روی آگاهی و دانایی است و خیلی زیبا است؛ خیلی وقت‌ها هنگامی که مهمانی می‌روم؛ چون همه می‌دانستند که به کنگره می‌آیم از من می‌پرسند این‌ همه به کنگره می‌روی آیا حقوقی هم دریافت می‌کنی؟ از اعضاء کنگره هم شنیده‌ام که می‌گفتند این سؤال را از ما هم می‌پرسند، من نیز در جواب به آن‌ها می‌گویم نه هیچ حقوقی دریافت نمی‌کنیم و آن‌ها می‌گویند مگر شما بیکار هستید که به کنگره می‌روید. وقتی با خودم فکر می‌کنم می‌بینم عشق و محبتی که در کنگره دریافت می‌کنم تاکنون دریافت نکرده‌ام و این‌قدر آموزش‌های کنگره ناب و خالص هستند که نمی‌توان هیچ جا مانند آن را پیدا کرد. وادی چهاردهم قلب تپنده آموزش در کنگره است؛ چهارده وادی که با تفکر آغاز می‌شود و با عشق خاتمه پیدا می‌کند و حالا من باید این‌قدر تفکر را خوب یاد بگیریم که بتوانم به وادی چهاردهم برسم تا معنی عشق را یاد بگیرم. نمی‌توانم به خود بگویم که از امروز باید محبت کردن را یاد بگیرم نه این‌طور نیست ذره‌ذره باید اتفاق بیفتد و گاهی اوقات شاید محبت کردن یا نکردن من قابل‌لمس نباشد؛ اما ممکن است دل یک نفر را شاد کرده باشم که این می‌شود بزرگ‌ترین عشق و محبت که همه از آموزش‌های کنگره نشأت گرفته است.

برای این‌که بتوانم در صراط مستقیم قرار بگیرم؛ باید خیلی روی خود کار کنم و از ضد ارزش‌ها دور شوم؛ من فردی بودم که خیلی خوب و با وضوح می‌شد کینه را در وجودم ببینم؛ ولی وقتی به کنگره۶۰ آمدم کم‌کم روی خودم کار کردم و این اصلاً آسان نبود. این‌که بتوانم به یکی عشق بورزم کار آسانی نیست؛ اما به‌ جرئت می‌توانم بگویم که کینه را کنار گذاشتم؛ چون دردش را باپوست، گوشت و استخوان لمس کردم و بعد روی خودم کار کردم و اکنون دیگر مثل آن فرد سابق نیستم که بگویم از آن کینه‌ دارم یا با خود بگویم که به آن مهمانی نمی‌روم، کنارش زندگی نمی‌کنم یا از او دوری‌ کنم نه اصلاً مثل سابق نیستم. خیلی خوب رفت‌وآمد می‌کنم و دیدگاهم را تغییر داده‌ام به همین دلیل در ابتدا توانستم خودم را ببخشم و بعدازآن توانستم هم خودم را دوست داشته باشم و هم به هستی عشق بورزم. اینجای کار قشنگ است کنگره به من می‌گوید هستی را دوست داشته باش؛ اما قبل از آن باید خودم را دوست داشته باشم، اگر بتوانم خودم را دوست داشته باشم بعدازآن هم می‌توانم در خدمت هستی، جامعه و خانواده باشم؛ وقتی در کنگره اعضاء را می‌بینم خیلی خوشحال می‌شوم ممکن است خواهرم را دو هفته نبینم؛ ولی قدری که برای افراد کنگره دلم تنگ می‌شود برای افراد خانواده‌ام تنگ نمی‌شود.

اکنون این‌قدر دیدگاهم تغییر کرده که واقعاً همه و هستی را دوست دارم؛ درگذشته وقتی از بیابان رد می‌شدم با خود می‌گفتم کی این مسیر تمام می‌شود؛ ولی اکنون حتی بیابان و دشت هم ازنظر من قشنگ هستند؛ زمانی که حالم بد بود و کنار دریا می‌رفتم اصلاً حال و حوصله نداشتم و وقتی شلوغی را می‌دیدم حالم بدتر می‌شد؛ چون وقتی انسان حالش بد باشد نمی‌تواند زیبایی‌ها را ببیند؛ ولی اکنون ساعت‌ها دلم می‌خواهد بروم و در طبیعت بنشینم. روزی که پیمان وادی هشتم را انجام دادم در دل گرما کنار دریا طوری بود که دست و پای‌ من سوخت؛  ولی این‌قدر آن پیمان برای من قشنگ بود که اصلاً آفتاب‌سوختگی مهم نبود؛ بنابراین خیلی مهم است که انسان بیاید و آموزش بگیرد تا تفکر و اندیشه‌اش تغییر کند و روی خودش کار کند تا بتواند این سیر تکاملی را روزبه‌روز ارتقاء دهد. من همسفر مثل ویندوز کامپیوتر هستم و باید به‌روزرسانی شوم؛ پس باید در جلسه عمومی و لژیون شرکت کنم تا آپدیت شوم و روزبه‌روز روی خودم بیشتر کار کنم تا حالم بهتر شود؛ به همین دلیل خدا را شکر می‌کنم که اینجا هستم و محبت بی‌قیدوشرط را دریافت می‌کنم.

تایپیست: رابط خبری همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
عکاس: همسفر راحله مرزبان خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر رها دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .