دهمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گرگان با استادی راهنمای تازهواردین همسفر زهرا، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر مینا با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور محبت است، و آنچه نیست ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
صحبت کردن راجع به وادی چهاردهم برای خود آقای مهندس هم سخت است و به مراتب برای من سخت تر. صحبت کردن از عشق و محبت و عظمتی که عشق در زندگی ما دارد و تأثیراتی که میتواند داشته باشد. ما بیرون از کنگره هر نوع محبت و دوست داشتن را به حساب عشق میگذاشتیم و هر نوع محبتی را که نثار میکردیم، توقعات و انتظارات نیز به همراه آن شکل میگرفت. شاید ظاهراً اینگونه نبود؛ اما وقتی حال خوش به ما دست نمیداد نشان میداد که این عشق نیست؛ اما در کنگره همه چیز تغییر کرد.
فهمیدیم که هرگونه محبتی را نمیشود به عنوان عشق واقعی در نظر گرفت. دوست داشتن و محبت میتواند خاص باشد یا عام. ما فرزندانمان را دوست داریم، اطرافیانمان را دوست داریم، اینها خاص هستند و به صورت غریزی درون ما وجود دارد و یک سری دوست داشتنها هم معمولاً منفعتی پشت آن است که اگر آن منفعت به خطر بیفتد دوست داشتن ما هم متزلزل میشود؛ اما فردی که عاشق است بدون هیچ چشم داشتی بدون منت و بدون هیچ انتظار و توقعی و به فرمایش آقای مهندس به دنبال باز پس گرفتن نیست.
این عشق هم به ما و هم به دیگران حال خوش میدهد. عشق در این وادی سه مرحله دارد. عشق میتواند عشق مخلوق به مخلوق باشد و اگر ما بتوانیم از این مرحله عبور کنیم عشق به معبود یا خداوند در ما به وجود میآید و بعد از آن به مرحلهای میرسیم که معبود عاشق مخلوق خود میشود؛ یعنی عشق خداوند به بنده خود که چه موجودی را خلق کرده است. اگر من وارد کنگره شدم، عاشق مسافرم بودم، عاشق زندگیام بودم، آمدم و در این مکان از آموزشهای کنگره۶۰ استفاده کردم.
وقتی مسافرم به درمان رسید، در کنگره۶۰ ماندگار شدیم. حتی افرادی هستند که مسافر نداشتند؛ اما ماندند، چون در این مکان به آگاهی و معرفت رسیدیم و عشق واقعی را درک کردیم. این را درک کردم که عشق واقعی، قرار نیست فقط نصیب من، خانواده و عزیزان من شود. حال دیگران را خوب کردن عشق واقعیتری دارد. ماندگار شدیم تا بتوانیم خدمت کنیم، وقتی آرامش را به دیگران هدیه میدهیم لذت زندگی ما چند برابر میشود و من به وضوح دیدم که معنای عشق واقعی برای خیلی از افراد به مرور تغییر کرد؛ چون ما یاد گرفتیم عشق و محبت مساوی است با آگاهی، مساوی است با معرفت؛ چرا به دیگران محبت میکنیم و چرا باید سطح توقعات خود را پایین بیاوریم.
عشق دادن به دیگران نوبتی نیست، اگر کسی اشتباهی کرد روی جهل و نا آگاهیاش بگذاریم. هر سال با رسیدن به این وادی سال به پایان میرسد. به هر حال به خاطر اتفاقات جور و واجور زندگی دل ما گاهی پر از کینه رنجش و بغض میشود. فرصت مناسبی است که با رسیدن به این دستور جلسه بیاییم دلمان را نیز همانند خانههایمان بتکانیم. ظرف دلمان را از کینه و رنجش خالی کنیم. برای اینکه جای عشق وادی چهاردهم را در دلمان باز کنیم. به قول استاد امین به دنبال این نباشیم که ستاره شویم به دنبال این باشیم که هر کدام از ما ستارهای شویم و همه با هم بدرخشیم.

در ادامه آخرین ضیافت افطاری در شعبه گرگان برگزار گردید با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه عزیزان


مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر غلامرضا
تایپیست: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر نصیبه (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر نصیبه (لژیون اول)
ارسال: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
231