English Version
This Site Is Available In English

عشق و محبت، فناناپذیر است

عشق و محبت، فناناپذیر است

جلسه پنجم از دوره سی‌ونهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان‌ سامانی شهرکرد به استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر فریبا و دبیری همسفر زرین با دستور جلسه «وادی‌چهاردهم (عشق و محبت) و تاثیر آن روی من » روز یکشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من اجازه داد امروز هم در کنگره حضور داشته باشم و بتوانم در جمع شما دوستان محبت قرار بگیرم. قبل‌ از این‌که وارد دستور جلسه وادی‌چهاردهم شویم، پیشاپیش عید نوروز را خدمت همه شما دوستان عزیز تبریک می‌گویم؛ ان‌شاءالله که سالی پر از خیر و برکت و پر از عشق و مهربانی  را در کنار عزیزانتان داشته باشید.

دستور جلسه در رابطه با «وادی‌چهاردهم و تأثیر آن روی من» است. همان‌طورکه می‌دانیم؛  نکاتی که در  وادی ها و در کتاب عشق برای ما گفته شده؛ همانند چراغی هستند که مسیر و زندگی مرا که در عمق تاریکی ها وظلمت قرار داشت را برای من روشن می کنند و روشنی بخش مسیر من هستند.

وقتی وادی اول تا وادی سیزدهم را به خوبی آموزش بگیرم  و نکات وادی‌ها را در زندگی پیاده کنم و به مرحله اجرا در بیاورم به وادی چهاردهم که وادی عشق است می‌رسم. در ابتدای وادی‌چهاردهم با پیام محبت آغاز می‌شود که «آن‌چه باور است محبت است و آن‌چه نیست ظروف تهی است.» وادی چهاردهم، وادی‌عشق است و همان‌طور که می‌دانیم در وادی‌چهاردهم به ما گفته شده، کل هستی بر مبنای عشق نهادینه شده است. در جسم انسان هم مرکزیتی وجود دارد که آن قلب انسان است و قلب انسان جایگاهی برای عشق است، چرا؟ چون‌ وقتی من غمگین یا خوشحال شوم؛ یا به من احساسی دست دهد، در ابتدا دستم را روی قلبم می‌گذارم و این قلب است که سیستم جسم، عقل و ایمان انسان را به حرکت درمی‌آورد.

در وادی‌چهاردهم، در رابطه با مثلث عشق صحبت شده است. سایه‌ها، جاذبه و حس، اضلاع این مثلث هستند، برای به‌وجود آمدن عشق، حتماً باید یک چیزی وجود داشته باشد که عشق به وجود بیاید و بدون سایه‌ها نمی‌شود؛ حالا آن چیز می‌تواند، مادی یا معنوی باشد؛ مثل  انسان، جامدات، حیوانات و گیاهان و...

در مورد ضلع دوم که ضلع جاذبه‌ها است؛ سایه‌ها باید دارای یک قدرتی باشند که آن قدرت، قدرت‌جاذبه است؛ این قدرت‌جاذبه نمی‌تواند همه‌چیز را جذب‌کند، باید هم‌نوع و هم‌نام خودش باشد تا بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ قدرت‌دافعه را نیز خداوند آفریده برای این‌که اگر قدرت‌دافعه نبود، کل هستی به همدیگر جذب می‌شدند و جدا کردن آن‌ها ممکن نبود.

در مورد حس هم، حس یک گیرنده است؛ اگر حس نبود در هستی، هیچ ساختاری به‌وجود نمی‌آمد و هیچ حرکتی صورت نمی‌گرفت، پس حس باید وجود داشته باشد تا عشق به‌وجود آید.

ما برای این‌که به عشق خداوند برسیم؛ باید عشق به مخلوقین را تجربه کنیم؛ از عشق به مخلوقین می‌توانیم، به عشق خداوند برسیم. همان‌طور که می‌دانیم در اول وادی هم گفته شده که انسان با محبت کردن می‌تواند، جسم خودش را پر از عشق و محبت کند؛ جسم انسان مثل ظرفی است که اگر خالی از مهر و محبت باشد، مثل یک ظرفی می‌ماند که تهی است و هیچ فایده‌ای ندارد و در گوشه ای گذاشته شده و بلا استفاده است؛ اگر من انسان سرشار از عشق و محبت باشم و ظرف وجودی‌ام را با محبت لبریز کنم و دیگران و کل هستی را دوست داشته باشم و به آن‌ها عشق بورزم؛ ظرف وجودی‌ام، سرشار از عشق و محبت می‌شود و هرچه بذر محبت بکارم، محبت برداشت می‌کنم.

عشق و محبت، هیچ‌گاه‌ از بین نمی‌رود و  فناناپذیر است، این چرخه‌ می‌چرخد و یک روزی دوباره به من برمی‌گردد. یکی از پایه‌های اصلی رسیدن به عشق، داشتن شناخت، آگاهی و دریافت اطلاعات است و بدون شناخت و آگاهی من نمی‌توانم به عشق برسم، باید دانایی لازم را به‌دست آورم.

هیچ چیز در هستی بدون هدف آفریده نشده؛ شاید خیلی چیزها از نظر ما خشن به نظر برسند، مثل کوه‌ها، دریاها، ابرها و اقیانوس‌ها ولی وقتی به عمق آن‌ها توجه کنیم، آن‌ها نیز سرشار از عشق و محبت هستند و بدون توقع کاری را برای هستی انجام می‌دهند.

عشق و محبت، باید بلاعوض باشد؛ مثل خورشیدی که بر سر همه می‌تابد و یا بارانی که به همه‌جا می‌بارد؛ بر درختی که سرسبز می‌شود، میوه می‌دهد و برخار و خاشاکی که در بیابان است و هیچ توقعی از هیچ‌چیز و هیچ‌کس ندارد و تنها ازعشق خود مایه می‌گذارد؛ پس انسان هم باید مثل طبیعت باشد و در مقابل عشق و محبتی که نسبت به‌افراد، اطرافیان و خانواده‌ انجام می‌دهد، هیچ توقعی نداشته باشد؛ باید عشقمان بلاعوض باشد و هیچ توقعی درقبال عشقی که انجام می‌دهیم، نداشته باشیم.

اگر هرکاری را با عشق و محبت انجام دهم آن کار بهتر و جذاب‌تر خواهد بود؛ مثلا در مورد پختن غذا، اگر چاشنی غذایی که در آشپزخانه می‌پزیم، چاشنی‌اش عشق و محبت باشد و با عشق و محبت غذایمان را آماده کنیم؛ خیلی لذیذتر و خوشمزه‌تر می‌شود و بیشتر به دل می‌نشیند، اگر همراه باحس خوب نباشد، شاید غذایی پخته باشم ولی طعم و مزه‌ غذایی را که با عشق پخته شده را ندارد.

هرکاری که می‌کنیم؛ هر حرفی که می‌زنیم، باید با محبت باشد و با حس خوب انجام شود، تا زندگی شیرین‌تر شود. عشق، باید بلاعوض باشد؛ عشق یعنی گذشتن ازخویشتن. ان‌شاءالله که بتوانیم با محبت و خدمت‌کردن به اطراف، اطرافیانمان و به کل هستی و گذشتن ازخویشتن خویش، به عشق خداوند برسیم.

تصاویر برگزاری آخرین مراسم افطاری اسفندماه ۱۴۰۳

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر اميرحسين
تایپ: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم) و همسفر افسانه
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون نهم)
ویراستاری : همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم) دبیرسایت
ارسال: همسفر زری، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد

ویژه ها

دیدگاه شما





۰ دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .