جلسه هفتم ازدوره چهاردهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰نمایندگی جواد گلپایگان، بااستادی راهنمامسافر احسان ونگهبانی مسافرصفر علی ودبیری مسافرجواد.با دستورجلسه (وادی چهاردهم وتآثیر آن روی من)درروزیکشنبه ۲۶اسفند ماه۱۴۰۳راس ساعت۱۶اغاز به کارنمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیرحسین هستم، یک مسافر
خدا را شاکر و سپاس گزارم که توفیق داد یک بار دیگر در این جایگاه بنشینم و از شما عزیزان آموزش بگیرم.
دستور جلسه این هفته« وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من ا»ست.
از عشق چه بگویم که عشق به ظاهر سوختن است ،اما نه برای خاکستر شدن؛ بلکه برای تبدیل شدن به نور، برای رسیدن ،برای فهمیدن برای زیستن و برای عشق ورزیدن.
جناب آقای مهندس ۱۴ وادی را برای رسیدن به خود در اختیار ما قرار دادهاند.
شاید بتوانیم تا وادی سیزدهم را خودمان بنویسیم ،اما نوشتن وادی چهاردهم کار هرکس نیست و برای آن باید خداوند را شکر کرد.
در وادی چهاردهم سه استاد جناب آقای مهندس شامل: رعد، سیلور و سردار به کمک جناب آقای مهندس آمدند.
منصور حلاج در قرن سوم هجری شمسی هنگامی که به پای دار رفت ،همه بر او سنگ میزدند و چیزی نگفت، اما هنگامی که شاگرد او یک گل به سمت او پرتاب کرد فریادی کشید که صدای او تا آسمان هفتم رفت از او پرسیدند چرا گلایه میکنی؟ گفت: زیرا شاگرد من میداند که سخن من حق است، اما او هم به من گل پرتاب میکند؛ همچنین مردم تصور میکردند که منصور ادعای خدایی میکند در صورتی که حضرت حافظ میفرماید:
آن یار که سر دار بلند گشت
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
هنگامی که منصور حلاج توبه کرد خداوند توبه او را پذیرفت و توسط فرشتگان کاغذی برای او فرستاد که پیام ابتدای وادی چهاردهم است .
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است
من که میگویم کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هرکس نیست مگر معنای آن بداند که آن چیست؟
ارابهها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند.
بشکافید آنچه شکافتنی نیست.
در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید.
اگر دقت کنیم استاد جلسه همیشه ابتدای جلسه میخواند: آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است ؛یعنی اگر بهترین ظرف را داشته باشی اما محبت نداشته باشی به دردی نمیخورد و ظرف تو خالی است.
هنگامی که استاد میگوید: تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه داشته است در اینجا منظور از محبت تنها محبت در این حلقه نیست ؛بلکه در حلقههای بعدی نیز هست.
با توجه به اینکه آخرین روزهای سال را سپری میکنیم مد نظر داشته باشیم که حسهای منفی را با خود به سال جدید نبریم؛ زیرا ما سفری میکنیم از ظلمت به نور ، از ترس به شجاعت و از قهر به مهر.
منظور از پیوند محبت ؛یعنی اینکه در وادی عشق قرار بگیریم ؛ زیرا وقتی در وادی عشق قرار گرفتیم گداختههای آتش به سان گلبرگهای نرم و لطیف میشود و از هیچ قل و زنجیری پروایی نخواهیم داشت.
به توجه داشته باشیم که عشق و محبت را به همه نمیدهند؛ بلکه به فردی میدهند که اگر عشق و محبت را از او گرفتید به هم نریزد.
هنگامی که به سنگ تراش بزرگ گفتند چگونه مجسمه حضرت داوود را ساختی؟ گفت من کاری نکردم بلکه فقط اضافیهای آن را دور ریختهام ؛ در نتیجه ما هم میتوانیم اضافیهای درون خود را بیرون بریزیم تا به گوهر درون خود برسیم گوهری که زیر لایههایی از کینه، طمع، مواد مخدر و غیره پنهان شده است.
کلمه عشق، برگرفته از نام گیاهی به نام عشقه است. عشقه از هر چیزی که خوشش بیاید دور آن میپیچد. مثلث عشق شامل سایهها، جاذبه و عشق میشود؛ البته برای وجود عشق باید سایهها وجود داشته باشند که این سایهها میتوانند مادی یا معنوی باشند ؛همچنین ما باید به وجود این سایهها حسی داشته باشیم به طور مثال ما نمیتوانیم بگوییم یک گل سایه است و ما حسی به آن نداریم ولی عاشق آن هستیم ؛در نتیجه هر سه ضلع آن باید کامل باشد.
من و جام می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله در تاخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن
شکایتهای من از عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است.






تایپ و ویرایش مسافر رضا لژیون هفتم
عکس مرزبان خبری مسافر مجید
تنظیم و ارسال مسافر محمد لژیون سوم
نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
290