همسفر فریده با مسافرشان با آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک وارد کنگره۶۰ شدند. به مدت 10 ماه و 7 روز به روش DST و داروی شربت OT با راهنمایی راهنما همسفر لیلا و راهنما مسافر نورعلی سفر کردند. در حال حاضر مدت ۹ سال و 11 ماه است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش ایشان در کنگره شنا است.
ایشان در جایگاههای دبیری و نگهبانی جلسات راهنمایان، مرزبانی، راهنمایی، مسئول امتحانات و مسئول اپلیکیشن، ورزشبانی شنا، دبیری و نگهبانی و 3 دوره خزانهداری لژیون سردار خدمت کردند. در حال حاضر در جایگاه دستیار اسیستانت لژیون سردار درحالخدمت هستند.
بر آن شدیم تا در گفتگویی از تجربیات، حس و حال و دریافتهای ایشان در مورد دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است)» بیاموزیم. توجه شما را به مطالعه آن جلب میکنم.
وادی چهاردهم چه تأثیری میتواند بر روند درمان مسافر داشته باشد و اصلاً چرا یک مصرفکننده رها شده باید به فکر محبت و عشق باشد؟
زمانی که به وادی چهاردهم میرسیم در اصل ما سیزده وادی را پشت سر گذاشتیم و در این سیزده وادی یک مصرفکننده، یک مسافر، یک همسفر یا همه انسانهایی که آنها را بخوانند و تأمل کنند تازه به خودشان میرسند و این به خود رسیدن بزرگترین چیزی هست که هدف کنگره است.
وقتی یک آدم بتواند به خودش فکر کند و متوجه شود که چه خبر است؛ در وجود خودش و هدف از خلقت او چه بوده، دیگر آن وقت خودش به خودش ظلم نمیکند، آن وقت هست که تازه هدف از خلقت برایش مشخص میشود و اولین کاری که باید انجام دهد این است که از خودش شروع کند؛ عشقورزیدن به خودش را به خودش یادآوری کند و بخواهد سالم شود و در ادامه آن میتواند تازه دیگران را ببیند و به دیگران عشق بورزد و بعد انشاءالله عشق به خداوند را تجربه کند.
به نظر شما باتوجهبه اینکه در ماه رمضان هستیم چرا انسانها در این ماه بامحبتتر میشوند و سعی میکنند به دیگران کمک کنند؟ خاصیت این مسئله در چیست؟
این ماه، ماه مهمانی خداوند است و حضور و وجود نیروهای منفی و کارکرد و عملکردشان کمتر میشود. استناد میکنم به شعری که میگوید: «درون از طعام خالی دار که در آن نور و هدایت بینی». در این ماه به دلیل روزه، بدن و مغز ما مشغول این نیست که فرمان دهد که این را هضم کند یا اسید ترشح شود و آنجا انسان یک مقدار بیشتر در خودش فرومیرود و این در خود فرورفتن باعث میشود که به خودش نزدیکتر و آشناتر شود و وجود خداوند را ملموستر حس کند. عاشقانههایی برقرار میکند که در اصل به آن اصل خودش نزدیک میشود و وقتی به خداوند، به منبع عشق نزدیک شدی، محبت بیشازپیش در وجودت جریان مییابد.

به نظر شما چرا آقای مهندس در صحبتهایشان بیان میکنند که اگر ما محیط پیرامون و طبیعت را دوست نداشته باشیم، معنی و مفهوم عشق و محبت را لمس نمیکنیم؟
از کوزه همان تراود که در اوست. اگر من به آن آگاهی برسم و مفهوم این شعر را درک کنم که «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری» متوجه میشوم خداوند بزرگ، همه اینها را در مسیر زندگی من آفریده که استفاده کنم، لذتش را ببرم، آموزش بگیرم و رشد کنم تا به آن تکامل لازم برسم؛ بنابراین از تک تکشان که در این مسیر حیاتی، به یاری و کمک من آمدند سپاسگزار خواهم بود.
چراکه هیچچیز تصادفی در مسیر زندگی ما قرار نمیگیرد. همه موجودات اعم از انسان، حیوان، نبات و جماد آفریدههای خداوند هستند که با تدبیر و تفکری عمیق با عشق برای هدفی عظیم خلق شدند؛ بنابراین بر ما فرض است که علاوه بر حفظ و نگهداری، در جهت رشدشان برای استفاده آیندگان هم کوشا باشیم و این یعنی دیدن، حسکردن، درککردن و قدردان بودن. به فرموده راهنمای عزیزم، سپاسگزاری از عشق بالاتر است.
چرا انسانی که عشق را تجربه نکرده است مثل ظرف تهی است؟
به نظر من زندگی بدون عشق یعنی انسان بدون روح، بدون نفس که یا در حال ایجاد تخریب است و یا مردهای بیش نیست؛ حسهایش یخزده، حسی نسبت به چیزی ندارد که بخواهد واکنشی نشان بدهد. انسان آمده برای عاشق شدن، عشق به هستی، به مخلوقات و در نهایت عشق به خداوند. هیچچیز در وجودمان صفر نمیشود و همان مسئله یین و یانگ است. از جرقه میتوان به روشنایی عظیم رسید. انشاءالله که با دانایی در مسیر عشق قرار بگیریم و گیرندههای ما آماده جذب باشند.
بهعنوان سخن و کلام پایانی هر صحبتی دارید بفرمایید...
خیلی ممنون از شما واقعاً فکر نمیکردم برای این وادی عظیم من را انتخاب کنید. خیلی سعی کردم کنسل کنم و شما یک گزینه بهتر، از عزیزانی که هستند را انتخاب کنید؛ اما سعادت یار شد در خدمتتان باشم.
چیزی که خودم تجربه کردم این هست که آمدیم عشق و محبت را یاد بگیریم. اگر به کسی حس خوبی نداریم یا از کسی متنفر هستیم به قول جناب مهندس تنفر یعنی عشق سرکوب شده؛ یعنی اینکه من یک جایی از خواستهای محروم شدم؛ فقط باید آن غبار نادانی و ناآگاهی و تاریکیهای خودم کمتر شود تا بهتدریج حسهایم پالایش شوند و حال بهتری را تجربه کنم. در مسیر داشتم به این وادی فکر میکردم. منبع عشق خداوند بزرگ بخشنده و مهربان که اذن حیات و آموزش را به ما داده، خودش در زمانی خاص، شرایطی را پیش میآورد که من نسبت به آن فرد حس خوب پیدا کنم حتی اگر آن حسم خنثی باشد. من این حس فوقالعاده را بهکرات در آموزهها و خدمتهای متوالی در کنگره تجربه کردم؛ حتی به لطفش حسهای خنثی من به عشق تبدیل شد.
ماه مبارک رمضان، ماه مهمانی خداوند را به همه عزیزان تبریک میگویم. انشاءالله که به معنای واقعی مفید و پر برکت باشد، عاشقانههایشان پایدار بوده و منحصر به این ماه نباشد. باز هم بسیار سپاسگزارم.
انجام مصاحبه، طراح سؤالات و تایپ: همسفر مرجان رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر ماندانا مرزبان خبری
ارسال: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
207