به نام قدرت مطلق اله
در روزگارانی که عصا از کور می دزدند و گاها در اطرافمان می بینیم که هر کسی در گیرو دار باز کردن گره های کور زندگیش است و حتی برادر خبر از برادر ندارد هستند کسانیکه وقت و انرژیشان را بی چشمداشت و بی توقع با عشق معاوضه کرده اند.
در زندگی ما روزهای خوب و بد، تلخ و شیرین بسیارند و طبیعتا در این پیچ و خم پر تلاطم روزگار انسان نیاز به یاری همراهانی دارد که دستش را بگیرد و از میان ظلمات بسمت نور و روشنایی هدایت کند. تا قبل از این بودند کسانیکه دستمان را بگیرند ولی راستش حتی بیرون آمدن از چاه هم با طناب منت و سرزنش نمی ارزد،
اما اینجا و در این مکان آدمها دستت را که میگیرند از چاله به چاه نمی اندازنت اینجا همه چیز بی منت است و جوری دلشان برای زندگی آدم می تپد که تو گویی سالیان سال در زمان و مکان دیگر برایت پدری کرده اند.
ما شاید کسانی را که در کنارشان خندیدیم را فراموش کنیم اما قطعایاد و نام کسانیکه با محبت اشکهایمان را پاک کرده اند را قاب میکنیم و در امن ترین و دنج ترین گوشه ی، قلبمان حک می کنیم.
آقای مازیار اعرابی؛ شما همواره مخلصانه و عاشقانه در این مسیر ناجی وراهنمایم بودید و به من درس زندگی دادید.
نمیدانم شما را با کدامین واژه باید صدا کرد، راهنما، رب و مربی، برادر و یا دوست و یا هر، چه نام خوب که یادتان را برایم تداعی کند.
اما این را خوب می دانم که هر آنچه الان هستم و هر آنچه که قرار است در آینده بسازم را از شما دارم انشالله بتوانم همیشه رهجوی خوبی برایتان بمانم، بهترین ها را از خداوند منان برای شما و خانواده محترمتان خواستارم.
بقول شاعر عزیز ژاله اصفهانی
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
مسافر مهدی اردستانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
234