آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. به نظر من انسان بدون محبت و عشق زنده نیست و مثل مُردهای متحرک است که همان ظرف خالی و تهی است.
واقعا آنچه که قابل ارزش و باور است و میتوانیم روی آن حساب باز کنیم، همین محبت است و ظروف تهی همان انسانهایی هستند که درونشان محبت و احساس وجود ندارد و گویی هیچ نیستند؛ حتی اگر پول و ثروت یا علم و دانش هم داشته باشند. انسانی که هیچ احساسی نداشته باشد، قطعاً درکی از زندگی ندارد و زندگی هم بدون محبت معنا ندارد. به همین دلیل اکثر انسانها خیال میکنند زندگی همین چند روز است و با مرگ همهچیز پایان مییابد. در این افراد هیچ تفکر و حسی زنده نمیشود.
قبل از آشنایی با وادی چهاردهم، تصور من نسبت به محبت و عشق این بود که محبت فقط بین اعضای خانواده جریان دارد یا عشق فقط بین دو نفر است؛ اما حالا متوجه شدهام که واقعا بدون محبت کردن، انسان هیچوقت نمیتواند ارتباط خوبی با دیگران داشته باشد، چه با انسانها، چه با هر موجود زنده و غیر زنده که در جهان هستی وجود دارد.
محبتی که در وادی چهاردهم مطرح میشود محبت عام است که همهچیز را در برمیگیرد و برای رسیدن به این محبت طبعاً باید انسان به آگاهی و دانایی رسیده باشد و تزکیه و پالایش انجام دهد.
ارابهها را به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند. این یعنی؛ زمین و آسمانها با هم مرتبط هستند و اینطور نیست که دستورات فقط از آسمان به زمین بیاید، بلکه برگشتی هم وجود دارد و آن مهم است. وقتی که این اجرا شد باید جوابش برگردد و بر مبنای آن جواب حرکت بعدی انجام شود.
بشکافید آنچه که شکافتنی نیست. یعنی؛ آنچیزی که تصور میکنید قابل شکافتن، حل و بررسی نیست را باید بروید و آنها را پیدا کنید. مثل اعتیاد که همه فکر میکنند قابل شکافتن و حل نیست. هیچچیز در هستی وجود ندارد که قابل شکافتن نباشد؛ حتی در دل سنگ بروید و ترکیبهای سنگ را جدا کنید. ما دو نوع شکافتن داریم: شکافتن علم و مشکلات و شکافتن قلبهایی که مثل سنگ سیاه هستند که این هنراست. وقتی که محبت در دلها ایجاد میشود خصومتها، دشمنیها، کینه و حسادت به آرامی از دلها پاک میشود.
نیروهای منفی کارشان این است که تخریب ایجاد کنند و بین افراد دشمنی به وجود بیاورند؛ اما هر چقدر انسان به آگاهی و دانایی نزدیکتر باشد، از ضد ارزشها جدا میشود و به نیروهای راستین که دارای عشق و محبت هستند میپیوندند.
با آمدن فصل بهار میتوانیم از این فصل درس بگیریم و محبت و عشق را در خود زندگی کنیم. بایستی حرکت نمود و قدمها را استوار کرد، از بیداری تا هوشیاری فاصله چندانی نیست؛ اما ما انسانها بایستی صبر داشته باشیم که برای تکتک ما روشنایی نوشته شده و قطعاً به آنها خواهیم رسید.
نویسنده: همسفر آیدا رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون یکم)
تایپ: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
63