English Version
This Site Is Available In English

اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن

اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. محبت تنها چیزی است که قابل باور و ارزش است؛ چون اگر فردی همه چیز داشته باشد؛ اما مهر و محبتی در دل نداشته باشد مانند یک ظرف تهی است. قبل از ورود من به کنگره با کلمه محبت آشنا بودم و تصورم از این واژه این بود که محبت فقط بین اعضاء خانواده معنا دارد و این نوع از محبت ساده‌ترین شکل است که در واقع برای ابراز این نوع علاقه نیازی به دانایی خاصی نداریم و می‌توانیم فقط به نزدیکان خودمان ابراز محبت کنیم؛ اما به مرور که با سخنان آقای مهندس دژاکام آشنا شدم فهمیدم محبت معنایی فراتر از آنچه که تصور می‌کردم دارد. در وادی چهاردهم آموختم ما انسان‌ها می‌توانیم؛ حتی به درخت، کوه و دریا هم محبت کنیم که این ابراز عشق به سایر موجودات و حیوانات هم شامل می‌شود و برای رسیدن به این سطح از محبت راهی جز کسب علم و آگاهی ندارم به ویژه این‌که باید در کنار آموزش‌هایی که می‌گیرم تزکیه و پالایش هم انجام بدهم؛ یعنی از ضدارزش‌ها دوری کنم و به سمت ارزش‌ها که همانا نور و روشنایی است قدم بردارم.

زمانی‌که وادی چهاردهم را می‌خواندم متوجه شدم که باید روی وادی‌های دیگر بیشتر متمرکز و زمان بیشتری را صرف کنم که بتوانم تا جایی که در توان دارم آن‌ها را کاربردی کنم. وادی‌ها و تمام دستور جلسات هفتگی که هر سال در کنگره تکرار می‌شوند به این دلیل است که به ما کمک کنند تا در زمان کاربردی کردن این وادی‌ها و یا قوانین بتوانیم ناخالصی‌های درون را کشف کنیم و به پاک‌سازی خودمان بپردازیم. در واقع درب‌های بسته روزی باز خواهند شد مانند قلب‌هایی که آلیاژ آن‌ها از سیاه سنگ است. این وادی به من لیلا می‌گوید؛ اگر زمانی شرایطی به وجود آمد که توانستم کاری برای دیگران انجام دهم باید قدردان و شاکر خداوند باشم که این موقعیت را در اختیار من قرار داده است تا آنچه را که آموخته‌ام به دیگران نیز بیاموزم و زکاتم را پرداخت کنم؛ اگر با دقت به افرادی که در کنگره در حال خدمت هستند نگاه کنیم متوجه این موضوع می‌شویم که این عزیزان بدون هیچ‌گونه چشم‌داشت خدمت می‌کنند و حال درونی‌شان آن‌قدر خوب است که ما از آن‌ها انرژی فراوانی می‌گیریم.

در خطابه اضداد متوجه شدم که اضداد چقدر در زندگی ما تأثیر دارند؛ زیرا خوبی‌ها را به لطف وجود اضداد بهتر درک کنیم. مثلاً زمانی‌که بیمار می‌شویم قدر سلامتی را بهتر می‌دانیم و یا اگر سختی‌های زمان اعتیاد نبود قدر آرامشی را که اکنون داریم نمی‌توانستیم درک کنیم‌. در واقع تا تاریکی نباشد، روشنایی مفهومی نخواهد داشت. مشکلاتی که روزی آن‌ها را لعنت خدا می‌دانستم، اکنون چیزی جزء چراغ راه و مسیر زندگی من نیستند. من همواره باید سعی کنم تا در مسیر تزکیه و پالایش با قدم‌هایی استوار و در جهت ارزش‌ها حرکت کنم و فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم القائات را دریافت کنم؛ زیرا ما انسان‌ها کامل نیستیم و در هر‌مقطعی از زندگی با تزکیه و پالایشی که انجام می‌دهم باید گره زندگی خودم را پیدا و برطرف کنم. خداوند خود عشق و حیات است.

من برای عشق به دیگران اول باید خودم را دوست داشته باشم و محبت را تمرین کنم تا بتوانم دیگران را هم دوست داشته باشم. محبت باید بی‌توقع و فقط برای رضای خداوند باشد؛ زیرا آن‌وقت است که احساس لذت و شادی می‌کنیم‌؛ اما خطابه دوم در این وادی امواج است و قدرت فوق‌العاده امواج به من می‌آموزد محبتی را که دریافت کرده‌ام باید انتقال دهم و این قدرت فوق‌العاده امواج است که باعث می‌شود هر آنچه را از روی محبت به دیگران انتقال دهم به خودم نیز منتقل می‌شود و هر چقدر که قدرت این امواج بیشتر باشد آن‌ها نیرومندتر می‌شوند و همین امر باعث می‌شود نه تنها به انسان‌ها و موجودات دیگر؛ بلکه به دشت، کوه و درختان نیز حس نزدیکی داشته باشیم و در راه حمایت از آن‌ها بکوشیم.

تا زمانی‌که وجود ما پر از ناخالصی‌ها باشد، صدای زیبای محبت را نخواهیم شنید؛ زیرا صداهای زشت و ناهنجاری هم‌چون کینه، منیت، دشمنی، خودخواهی و حسادت مانع از رسیدن به دانایی، تزکیه و تصفیه ما می‌شوند؛ اما خطابه سوم زنجیره‌های عشق، کلمه عشق بنیان هستی است. تمام هستی جولانگاه عشق است؛ اگر کوه‌ها آن‌قدر محکم و استوار بر زمین ایستاده‌اند یا قطرات آب کنار هم و به هم متصل هستند و اقیانوس‌هایی را تشکیل داده‌اند این‌ها همگی جاذبه عشق است که باعث اتصال تمام هستی می‌گردد. قدرت مطلق به عشق فرمان داده است تا در ذرات و سایه‌ها با حس در محدوده خودشان هم‌نام شوند و یک‌دیگر را جذب کنند تا مثلث عشق به وجود آید و هستی تشکیل شود. مثلث عشق دارای سه ضلع سایه، جاذبه و حس است. در مورد سایه‌ها که در این ضلع از مثلث عشق می‌خوانیم حتماً باید چیزی وجود داشته باشد تا عاشق و معشوق مفهوم پیدا کنند و ما عاشق و یا معشوق آن چیز بشویم.

در مورد جاذبه بیان می‌کند که قدرت جاذبه؛ اگر باشد باید قدرت دافعه نیز وجود داشته باشد. مثلاً اگر تنفر را جذب کنیم، عشق را دفع و اگر نور را جذب کنیم در واقع تاریکی را دفع کرده‌ایم. در مورد حس در کتاب عشق چنین گفته شده است که برای وجود عشق بایستی چیزی وجود داشته باشد که به آن سایه می‌گویند و هرسایه دارای قدرت جاذبه است؛ اما همه چیز را نمی‌تواند جذب کند؛ مگر از جنس خودش باشد. مثلاً باید پشه بود تا توسط حس بتوان کشش یا جاذبه پشه دیگر را درک کرد؛ پس اگر در کل هستی و نیستی حس نبود هیچ‌گونه ساختاری به وجود نمی‌آمد. بزرگی فرموده‌اند: "اگر عشق خالص نداری، عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل آید‌." مفهوم این جمله را ما در کنگره به خوبی دریافته‌ایم و بهترین نمونه‌اش آقای مهندس دژاکام هستند که سرچشمه جوشان محبت‌ هستند و در ادامه راهنمایان و دیده‌بانان و همه کسانی هستند که در این سیستم خالصانه به من و افرادی؛ چون من یاری می‌رسانند، به مخلوقین عشق بلاعوض می‌ورزند، بی‌منت و بدون هیچ‌گونه چشم‌داشت وقت و انرژی خودشان را در این راه صرف می‌کنند.

نویسنده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) رابط خبری
ویراستاری‌ و ارسال: همسفر زلیخا رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





۰ دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .