وادی عشق آخرین وادی هست که در کنگره آموزش داده میشود. صحبتکردن در مورد وادی ۱۴ کاری هم سخت و هم سهل است. سخت از آن جهت که تا رسیدن به عشق واقعی راه درازی در پیش است و سهل از آن جهت که چون انسان از ذات پاک خداوند آفریده شده و صفتهای خداوند در وجود انسان هست، پس باید عشق هم در وجودش باشد. انسان باید بتواند عشق را لمس و با تمام وجود حس کند.چون خلقت او بر همین مبنا است که تلاش کند تا به عشق حقیقی دست یابد. رسیدن به عشق واقعی راهی بس طولانی و سخت است. راهی که خود من با تمام وجود لمس کردم.
وادی ۱۴ یعنی: «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است». این جمله مفهوم عمیقی در خود جایداده و رسیدن به این مفهوم نیازمند آموزش، تفکر و دانایی است. در واقع برای رسیدن به راه عشق باید بلد راه شوی و این یعنی گذشتن از گذرگاههای سخت.تا سختی نباشد، آسانی هم نیست وتا دوری و نفرت نباشد، عشق هم معنایی ندارد.
عشق واقعی یعنی گذشتن از خویش، یعنی بخشیدن، یعنی دوست داشتن بیقید و شرط یعنی کمک و خدمت کردن به هستی به آفریدهها، بدون هیچ چشمداشتی. اگر این عشق در انسان ظهور کند میتواند عشق به خداوند را که بزرگترین عشق هستی است را درک کند. هرچقدر انسان بیشتر در سختی باشد از آن بیشتر تجربه کسب میکند آموزش میگیرد، بیشتر عاشق خداوند میشود. چون به این درجه میرسد که سختی و حل مشکل باعث تکامل او میشود.
سالهای زیادی را در رنج و سختی گذراندم. هر روز برایم به سختی و با غصه خوردن میگذشت. بدون اینکه هدفی داشته باشم روزگار میگذشت. تاریکی تمام وجودم را احاطه کرده بود و انگیزهای برای تلاش نداشتم. بهدوراز آموزش و خدمت بودم. بدون هیچ عشقی به موجودات. حتی عشق ورزیدن به وجود خودم. کنگره سیستم من را عوض کرد. تکتک وادیها روزنه امیدی در وجود من دمید. هر وادی که آموزش میدیدم تلاش و امید در من بیشتر میشد آنجا بود عاشق شدم. عشق به هم نوع.
خدمتکردن در کنگره برایم پاداش و عشق شد. حتی تمیزکردن سالن یا حتی خمشدن و زبالهای را از روی زمین برداشتن. آموزش کنگره به من آموخت اگر میخواهم در روشنایی حرکت کنم باید جهان هستی را با تمام موجوداتش دوست داشته باشم. باید به دیگران محبت کنم. بدون اینکه انتظاری داشته باشم. اگرمحبت نداشته باشم مثل ظرف خالی هستم. یعنی وجود من عشقی را حس نمیکند.
تمام هستی برای عاشق شدن انسان خلق شده تا راهش را بپیماید و هر روز به درجه بالا و بالاتری تکامل یابد. برای رسیدن به این گوهر باارزش باید از ضد ارزشها بهطرف ارزشها حرکت کرد. باید ذهن و افکار صیقل داده شود. با ذهن خراب و افکار منفی نمیشود عاشق بود. تا این لحظه سعی کردهام آموزشی که در کنگره دیدم را اجرایی کنم. اگر چیزی غیر از این انجام بدهم لایق و شایسته این راه پرارزش نیستم. امیدوارم خداوند یاریم کند تا در هر لحظه مراقب افکار و اعمال خودم باشم و ادامهدهنده راه عشق واقعی باشم...
نویسنده: راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
111